امام سجاد (ع) با شش خلیفه معاصر بود که هیچ یک بااهل‏بیت (علیهم السلام) مهر نورزیدند . این خلفا عبارتند از : یزید بن معاویه
معاویه ‏بن یزید
مروان بن حکم
عبدالملک بن مروان
ولیدبن عبدالملک
امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ، درایام اسارت و در شرایط‏ اختناق ، امامت را به عهده گرفت . این شرایط سخت تا پایان‏ امامت ایشان ادامه یافت .مسعودى نوشته است : حضرت سجاد (ع) امامت را به صورت مخفى و با تقیه شدید و درزمانى دشوار عهده دار گردید . به این جهت امام(ع) به تربیت‏ انسانهایى همت گمارد که بتوانند با روشنگرى و توضیح معارف‏الهى مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوى را استمرار بخشند[۱].

 


«
محمد بن مسلم زهرى‏» که از دانشمندان دینى آن عصر به شمارمى‏آمد، در زمان حکومت «عبد الملک مروان‏» جذب دربار شد و تاآخر عمر با دربار بنى امیه همکارى نزدیک داشت. امام سجاد(ع)در نامه‏اى او را توبیخ و سرزنش کرد.
در این نامه امام(ع) می فرمایند: « تو در حالتى قرارگرفته‏اى که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار است‏ به حال‏ تو ترحم کند… بدان کمترین چیزى که کتمان کردى و سبکترین چیزى که بر دوش‏گرفتى، این است که وحشت ‏ستمگر را به آرامش تبدیل کردى و چون‏ به او نزدیک شدى و دعوت او را اجابت نمودى، راه گمراهى را براى‏ او هموار ساختى. آنگاه که چیزهایى به تو دادند که حق تو نبود، گرفتى و به‏ فردى نزدیک شدى که هیچ حقى را به کسى باز نگردانده است وهنگامى که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلى را برطرف نکردى‏و کسى را که دشمن خداست، به دوستى خویش گزیدى.

 


اینک از تمام منصبهاى خویش کناره‏گیرى کن تا به پاکان وصالحان پیشین ملحق شوى. نزدیکترین وزیران و قوى‏ترین یارانشان به قدرى که تو فسادآنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته‏اند به آنان کمک‏کنند.[۲]
به هرصورت درباره بیعت امام سجاد علیه السلام با یزید باید به سراغ واقعه حره برویم چون واقعه حره باعث شد بسیاری از مردم مدینه یا بزور با یزید بیعت کردند یا از دم تیغ گذرانده شوند.

 


طبرى راجع به سرنوشت امام چهارم در این واقعه نوشته :چون یزید , مسلم بن عقبه را به مدینه گسیل داشت، به او چنین سفارش کرد که على بن الحسین (ع ) در کار شورشیان دخالتى نداشته است. دست از وى بـاز دار و بـا او بـه نـیکى رفتار نما . چون على بن الحسین (ع) به نـزد مسلم رفت، به حضرت گفت : اهلا و مرحبا و سپس وى را بر مسند و جایگاه خویش نشاند و گـفـت : پـلیدکاران ( مردم مدینه ) نگذاشتند به کار تو رسیدگى کنم. امیرالمومنین یزید سفارش تو را به من کرده است . سپس دستور داد چارپاى او را زین کرده و او را با احترام به خانه اش روانه نمود[۳] .

 


مولف کشف الغمه نیز آورده : مسلم بن عقبه على بن الحسین را حرمت نهاد و مـرکـبـش را مـهـیا کرد و گفت : تو را ترسانیدیم ؟ على بن الحسین او را سپاس گفت و چون از خـانه اش بیرون رفت، گفت : این مرد علاوه بر خویشاوندى که با رسول خدا (ص )دارد، صاحب خـیـرى است که شرى در وى نیست . تنها در نقل هاى طبرى و در تاریخ یعقوبى به آمـادگـى امـام چـهارم براى بیعت با یزید اشاره شده است[۴].


با توجه به قراین ذیل قطعا باید این نقل را مجعول و سـاخـتگى دانست و به همان نقل پیشین اعتماد نمود:

 

۱ – از آن جا که حضرت پایان کار شورشیان را مى دید و آن را قیامى شیعى و با انگیزه هاى راستینى که مورد نظر ائمه (ع ) بود نمى دید، از اول خـود را کنار کشید . با آنان همداستان نشد. بنابراین مسلم بن عقبه هم ماموریت آزار رسانى امام(ع) را نداشت.

 

۲ – دستور بیعت گرفتن از امام(ع) را هم از طرف یزید نداشته، بلکه دستور خوش رفتارى با او را از سوى یزید داشته است .


۳ –  
از سوى دیگر , پس از کشته شدن امام حسین (ع ) و اعتراض ها و رسـوایى که به دنبال آن پیش آمد , یزید مایل نبود دستش دوباره به خون فرزند رسول خدا(ص) آغشته شود.


۴ –  
به همین دلیل مسعودى مى نویسد : مسلم بن عقبه از مردم مدینه بیعت گرفت .هر که نپذیرفت او را کشت مگر , على بن الحسین (ع ) را[۵].

 

 

منبع:پرسمان


[۱] اثبات الوصیه، ص‏۱۶۷ ؛ مروج الذهب ،ج ۲ ،ص ۹۶
[۲]
تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین(ع)
[۳]
طبرى ،ج ۷، ص۴۲۱
[۴]
همان، ص۴۱۹ ؛ تاریخ یعقوبى ،ج ۲ ،ص ۲۲۳.
[۵]
مروج الذهب ،ج ۲ ،ص ۹۶ ؛ برای اطلاعانت بیشتر می توانید به کتاب: زندگانى على بن الحسین (ع)،سید جعفر شهیدى مراجعه فرمایید.