آدم ممکن است تا لحظهی آخر عمر خود مؤمن باشد ولی در آن لحظهی جان دادن شیطان میآید یک چیزهایی که برای انسان در زندگی بت بوده است، به یکی از فرزندان خود خیلی علاقهمند بوده است، میبینی میآید مجسّم میشود، چاقو دست میگیرد و اینطور وانمود میکند که میخواهد آن فرزند او را بکشد. این داد و بیداد میکند. -در عالم معنا که ما نمیبینیم- میگوید: شرط اینکه نکشم این است که به من سجده بکنی. کافی است. یک کسی به یک مالی، به یک فرشی، به یک سمتی… رئیس بوده است ولی شهرت پرست بوده است، جاه پرست بوده است، از دین خود هم خیلی مایه گذاشته است تا رئیس شد. خیلی دروغها گفت، خیلی پولهای حرام صرف کرد تا به اینجا رسید. حالا حضرت عزرائیل آمده است، او را ببرد. حاضر است همه چیز را بدهد ولی نمیرد، بماند این ریاست خود را حفظ بکند. آنجا شیطان میآید ایمان او را میگیرد تا تسلیم شیطان شد. «فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکَ»[۱] وقتی او را بدبخت کرد، او را غارت کرد، سرمایهی او را از او گرفت. خانهی آخرت او را به آتش کشید، حالا یک چشم غره میرود میگوید: برو گمشو خاک به سر؛ من از تو بیزار هستم. میخواستی نگویی. همهی وسوسهگران در این عالم همینطور هستند. آدم را فریب میدهند تا آدم فریب خورد میگویند: برو گمشو، پرونده درست شد، مسئلهی زندان مطرح شد، دادگاه مطرح شد خود را کنار میکشد. میگوید: میخواستی نکنی. کار شیطان همین است. شیطان وسوسه میکند، ایمان آدم را میبرد، وقتی آدم به فساد کشیده شد، میگوید: تف به روی تو. دیدی چطور تو را بدبخت کردم؟ دنبال همین بودم. سرزنش میکند، ملامت میکند. آدمها را دماغ سوخته میکند. همهی دشمنانی که رنگ شیطان دارند، همینطور هستند. الآن آمریکا در ارتباط با برجام همین حرف را میزند، دیگران هم همینطور هستند. آدم حرف دشمن را گوش بکند، همه چیز آدم را میگیرد، بعد هم بر سر او میزند. تا آدم را به کلّی نابود نکند، رها نمیکند. بنابراین آن که خیلی برای ما باید مایهی دغدغه باشد نگه داشتن ایمان و اعمال صالح ما است. اینها تضمینی برای بقای ایمان نیست. این است که باید هم مراقبه داشت، هم دعا کرد و هم به ائمّه علیهم السّلام سپرد.
[۱]– سورهی حشر، آیه ۱۶٫
پاسخ دهید