روایتی وجود دارد مبنی بر اینکه خداوند به علت پاکی فاطمه(س) فرزندان او را به جهنم نمی برد. لطفا آن را تحلیل فرمایید.
این روایت در کتب شیعه و اهل سنت وجود دارد، و به دلیل کثرت راویان و منابعی که آن را نقل کرده اند، قابل اعتماد است، اما این ابهام از دیرباز وجود داشته که دامنه شمول و گسترش این روایت تا کجا است؟ بر اساس روایات دیگر می توان نتیجه گرفت که تنها فرزندان بلا واسطه حضرت زهرا (ع) به پاسداشت پاک دامنی ایشان از گناه مصون مانده و در نتیجه از دوزخ رهایی می یابند، اما دیگر نوادگان نیز گرچه از امتیازاتی هم برخوردار باشند، مصونیت کامل در برابر مجازات نخواهند داشت.
روایتی در بحار الأنوار به این مضمون وجود دارد:
“بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّار”؛[۱]پیامبر(ص) فرمود: پروردگار به پاسداشت پاک دامنی فاطمه (س)، آتش جهنم را بر فرزندان او حرام کرد.
این روایت در کتاب عیون أخبار الرضا(ع) که مأخذ بحار الأنوار در این زمینه می باشد نیز به همین ترتیب ذکر شده است.[۲]
منابع و راویان فراوانی از شیعه و اهل سنت که این حدیث را نقل کرده و در ارتباط با آن نظریات و پرسش هایی مطرح نموده اند[۳] که این خود به نوعی نشانگر مسلم الصدور بودن اصل این روایت است.
یکی از مؤلفان اهل سنت در قرن دهم بعد از بیان این روایت اعلام می دارد که نتیجه گیری صحیح آن است که سند این حدیث نسبتا خوب است و همان گونه که در کتاب دیگری به صورت مفصل بیان داشتم، نظریه ساختگی بودن آن اشتباه است.[۴]
اما آنچه در ارتباط با این روایت مورد بحث و گفت و گوهایی قرار گرفته است، آن است که دامنه شمول این روایت تا کجا است؟ آیا باید آن را محدود به افراد خاصی دانست، یا تمام نوادگان حضرتش مصداق آن هستند؟
آنچه از روایات شیعه برداشت می شود آن است که گویا برخی از سادات، این حدیث را به منزله چراغ سبزی از جانب پروردگار ارزیابی می کردند که تمام اشتباهات آنان در این دیدگاه مورد بخشش بوده و هیچ مجازاتی دامنگیرشان نمی شد.
امامان معصوم(ع) با چنین دیدگاهی به مبارزه پرداخته و اعلام داشتند که چنین روایتی نباید منجر به سوء استفاده برخی از منتسبان به اهل بیت شود که در ذیل به برخی از این روایات اشاره می شود:
۱ – حسن بن موسی روایت می کند که در خراسان در حضور امام هشتم بودم و برادر ایشان زید بن موسی که در مجلس حضور داشت گروهی را گرد خود جمع آوری کرده و به آنان فخر می فروخت که ما چه هستیم و چه هستیم!
این سخنان به گوش امام رضا (ع) که مشغول سخن گفتن با گروهی دیگر بود رسید و به دنبال آن رو به سمت برادرش کرده و فرمود: آیا این روایت که آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه(س) به پاسداشت پاک دامنی ایشان حرام است، تو را به خود مغرور کرده؟! سوگند به خدا که حیطه این روایت تنها امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دیگر فرزندان بلا واسطه ایشان را در بر می گیرد. آیا عادلانه است که (پدرمان) موسی بن جعفر(ع) فرمانبردار پروردگار بوده، روزها را به روزه و شبها را به عبادت بگذراند و تو مرتکب گناه و نافرمانی شوی، آن گاه هر دوی شما در روز قیامت یکسان باشید؟! در این صورت تو نزد خدا از او گرامی تری!(زیرا با وجود گناه به همان درجه ای رسیده ای که او با اطاعت بدان دست یافته است).
(جدمان) امام سجاد(ع) در این زمینه می فرمود که نیکوکاران از سادات دو برابر دیگران پاداش دریافت کرده و بدکاران آنان نیز دو برابر مجازات خواهند شد![۵]
مشابه این روایت با تعابیر دیگری در سایر منابع نیز مشاهده می شود.[۶]
۲ – حماد بن عثمان روایت می کند که از امام ششم(ع) تفسیر روایت نبوی ناظر به نجات فرزندان فاطمه(س) از آتش را جویا شدم. ایشان فرمودند که مراد از این روایت، فرزندان بلا واسطه ایشان یعنی حسنین(ع) و زینب و ام کلثوم می باشد.[۷]
۳ – شخصی به امام صادق(ع) عرضه داشت که آیا این حدیث، امان نامه ای برای تمام سادات بنی فاطمه نیست؟ ایشان فرمودند آیا نادانی؟ همانا مراد از این روایت تنها حسن و حسین می باشند که پاره ای از اهل بیت عصمت اند، اما در مورد غیر آنها باید دانست که اگر رفتار و کردار زشت شخصی، مقام و منزلت او پایین آورد، منتسب بودن به پرهیزکاران او را بالا نخواهد برد.[۸]
منبع: اسلام کوئست
البته روایات دیگری وجود دارد که می توان خلاف آنچه گفته شد را از آن برداشت کرد[۹]، اما با توجه به اصول و موازین اسلامی و قرآنی، گرچه می توان گروه خاصی را دارای امتیازات بیشتری دانست، اما آزادی عمل مطلق آنان در انجام رفتار زشت و مصونیت کامل از هرگونه مجازات، با آموزه های دینی منطبق نیست و نجات فرزندان بلاواسطه زهرا نیز ناشی از بصیرتی است که به پاداش پاک دامنی مادرشان به آنها عطا شده و به دنبال آن، این بزرگواران با اختیار خود به گرد گناه و معصیت نرفته اند.
[۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۰، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۲] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا ع، ج ۲، ص ۶۳، ح ۲۶۴، انتشارات جهان، تهران، ۱۳۷۸ هـ ق.
[۳] ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۳۲۵، انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ هـ ق. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع، ج ۴، ص ۱۹۶، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ هـ ق.و …
[۴] صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج ۱۱، ص ۵۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۴ هـ ق.
[۵] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا ع، ج ۲، ص ۲۳۲، ح ۱٫
[۶] إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۱۰، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، ۱۳۸۱ هـ ق.
[۷] شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص ۱۰۶، ح ۳، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۱ هـ ش. (روایت قبلی این کتاب نیز در ارتباط با همین موضوع است)
[۸] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۲۵۲، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۹] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۲۸۱، مؤسسه امام مهدی عج، قم، ۱۴۰۹ هـ ق.
پاسخ دهید