اصلاً خدا برای بردن به بهشت بهانه میگیرد. چقدر ساده گرفته است «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ» آن وقت اگر این اتّفاق در زندگی رخ داد، شاکر نعمتهای خدا شدیم، آدمی که شاکر باشد دو تا ثمره دارد. یک ثمره ی آن این است که آرامش پیدا میکند. این آدمهایی که مدام شکایت میکنند، از همه چیز گله میکنند. چرا این نیست، چرا آن نیست، چرا این را نداریم، چرا… اینها افسرده هستند، اینها همیشه ناراحت هستند، همیشه عصبی هستند. اینطور آدمهایی که همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند، همیشه عصبی هستند، همیشه افسرده هستند امّا آن کسانی که نیمهی پر لیوان را میبینند، خوش هستند، شاد هستند، آرامش دارند.
از یاد من نمیرود، خیلی سال پیش بود، حالا مرحوم حاج آقا فائق نزدیک میدان شهدا، طرف خیابان ایران زندگی می کرد. عظمتی بود، رحمت خدا بر ایشان باد. وقتی از دنیا رفت، مرحوم آقای بهجت نماز ایشان را خواند. مرحوم آقای بهجت فرمودند: من حدود بیش از ۴۰ سال شاید حاج آقا فائق را میشناسم، یک مکروه در زندگی ایشان نبود، آدم بسیار مقدّسی بود. من از کودکی به یاد دارم هر موقع ایشان از قبر و قیامت میگفت، خود ایشان اشک میریخت و رنگ ایشان میپرید. قیامت را باور داشت. وقتی از قبر و قیامت میگفت، اوّل کسی که میلرزید خود ایشان بود. ما در آخر عمر به دیدن حاج آقا فائق رفتیم، کنار ایشان کسپول اکسیژن وصل بود، معلوم بود این پیرمرد خیلی درد و مشکلات دارد. وقتی به ایشان گفتیم: حاج آقا حال شما چطور است؟ گفت: الحمدلله. یک حمدی گفت، ما خجالت کشیدیم که ما به این سالمی اینطور حمدی نداریم، او در این مرض دارد اینطور حمد خدا را میگوید. اینها راحت هستند، اینها آرام هستند، اینها آرامش دارند، اینها شاد هستند.
پاسخ دهید