آیا این مطلب که بنی امیه قریشی نبوده اند صحت دارد؟ اگر اینگونه باشد پس احادیث پیامبر مبنی بر قریشی بودن خلفای دوازدگانه بعد از ایشان به هیچ وجه بر آنان صدق نمی کند؟
اینکه امیه جد اولیه بنی امیه قریشی نبوده است و لذا بنی امیه قریشی نیستند، با استناد به برخی منابع تاریخی اثبات خواهد شد، به طور مثال به منابع ذیل دقت بفرمایید:
ابن ابی الحدید مینویسد: امیه بردهی رومی بود که عبد شمس او را خرید و به رسم عرب جاهلیت او را پسر خود خواند. (کامل بهایی/ ج ۱/ ص ۲۶۹٫)
بنابراین نژاد ابوسفیان و معاویه و یزید به رومیان منتهی میشود، نه قریش.
پس سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمودند: «الائمه من بعدی من قریش» ائمهی بعد از من از قریش هستند. (احقاق الحق/ج ۱۳/ص ۱-۷۴ و مسند احمد /ج ۳/ ص ۱۲۹ و ج ۴/ ص ۲۲۱٫) میتواند ناظر به افشاگری امویان پلید باشد.
محمد بن عبدالرحمن بن محمد اصفهانی در کتاب البدیع آورده که:
امیه غلام رومی بود عبد شمس بن عبد مناف برادر هاشم بن عبد مناف او را به پسری گرفته و پرورده و به امیه بن عبد شمس معروف شد و اصل او رومی بود. (با این بیان روشن میشود که او برادر هاشم نیست؛ و هاشم به هم چسبیده بود ممکن است عبد شمس با هاشم در تولد به هم چسبیده باشند با این نسخه عثمان و ابوسفیان و معاویه قریشی نیستند؛ و الله اعلم) (ارمغان غدیر/ ص ۱۷۸-۱۷۹)
فقهاء معتقدند که قریش از نضر بن کنانه شروع میشود و هر که را مانند مالک و فهر از نضر متولد شده باشد را قرشی میگویند و کسی که نسبش به او نرسد قرشی نمیخوانند. بنابراین به فرزندان نضر قرشی گفته میشود و کسی که فرزند او نباشد قرشی نیست. (المعارف، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۵؛ السیره الحلبیه، ج۱، ص۱۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، جزء اول، صص۳۲۴، ۳۲۰ لسان العرب ذیل مورد قریش؛ عمده الطالب، ص۲۶؛ العباس/ ص ۲۹ ؛ سیره ی طیبه/ ج ۱/ ص ۹٫)
امام علی(ع) نیز در پاسخ به نامه معاویه، ضمن افشاگری چهره بنی امیه و شمردن فضایل اهل بیت(ع) می فرماید:
«و اما قولک انا بنو عبد مناف فکذلک نحن ولکن لیس امیه کهاشم و لا حرب کعبدالمطلب و لا ابوسفیان کأبی طالب و لا المهاجر کالطلیق و لا الصریح کاللصیق..؛ (نهج البلاغه،نامه۱۷٫) و اینکه ادعا کردی ما فرزندان عبد مناف هستیم، آری ما هم چنین هستیم؛ اما جد شما امیه چونان جد ما هاشم و حرب همانند عبد المطلب و ابوسفیان مانند ابوطالب نخواهند بود.هرگز ارزش مهاجران چون اسیران آزاد شده نیست و حلالزاده مانند مجهول النسب نیست…».
ظاهر این فراز از نامه، نشان می دهد که اولاً، اگر ادعای انتساب به عبد مناف(پدر هاشم و جد اعلای پیامبر(ص)) از سوی معاویه باعث فخر فروشی و اثبات فضیلت برایش شده است، باید بداند که امیرمؤمنان(ع) نیز چنین انتسابی را دارد. ثانیاً، از کلمه «لکن» که برای استدراک و دفع توهم است و نیز به قرینه تقابل فضایل موهوم معاویه و فضایل واقعی علی(ع)، فهمیده می شود انتساب معاویه به عبد مناف، روشن و قطعی نیست؛ چرا که می فرماید:«هرگز کسی که نسبش آشکار و صحیح است(الصریح) مانند کسی که خود را به غیر پدرش چسبانده، نیست(اللصیق)»
علامه مجلسی(ره) در توضیح این بیان حضرت می نویسد:«بنی امیه، قریشی نیستند، بلکه خود را به این قبیله چسباندهاند و این است معنای سخن امیرمؤمنان(ع) که فرمود: بنی امیه، لصیقاند و نسبشان به عبد مناف نمیرسد»(بحار الانوار،ج۳۱،ص۴۵۸٫)
ابوالقاسم علی بن احمد کوفی، از دانشمندان سده چهارم، درباره امیه می نویسد: «عبد شمس بن عبد مناف، (برادر هاشم بن عبد مناف) بردهای رومی به نام امیه داشت که او را فرزندخوانده و منسوب به خود کرده بود. بنابراین نسب بنی امیه به اینجا منتهی می شود و اصل آنها رومی میباشد».( الاستغاثه،ج۱،ص۷۶٫)
با این حساب قطعا روایت پیامبر مبنی بر قریشی بودن خلفای دوازده گانه بعد از ایشان بر بنی امیه صدق نمی کند.
منبع:پرسمان
پاسخ دهید