«بعثت » انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت گذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است. بحث درباره آن گسترده و عمیق و از زوایاى مختلف قابل بررسى است.
«بعثت » انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت گذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است. بحث درباره آن گسترده و عمیق و از زوایاى مختلف قابل بررسى است.
این نوشتار تلاش دارد تا این مطالب را به صورت بسیار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف – آغاز بعثت.
ب – نخستین آیات نازل شده.
ج – منت گذارى خداوند به خاطر نعمت بزرگ بعثت.
د – فلسفه و اهداف بعثت.
الف – آغاز بعثت
سرآغاز تاریخ اسلام از روزى شروع مى شود که پیامبراسلام صلى الله علیه و آله درخلوت محبوب، در دل غارى که در دامن کوهى در شمال مکه بود، صدایى شنید:
«یامحمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد!
«اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.» (۱) ;
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید. همان که انسان را از خون بسته اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمى دانست، یاد داد. (۲)
جبرئیل به حضرت محمد صلى الله علیه و آله فرمود:
«ارسلنى الله الیک لیتخذک رسولا» (۳)
خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پیامبر این امت قرار دهم.
حضرت محمد صلى الله علیه و آله هرساله مدتى به کوه «حرا» (۴) مى رفت و به عبادت و راز و نیاز و تفکر مى پرداخت تا این که روزى فرشته اى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد صلى الله علیه و آله گفت: چه بخوانم؟ فرشته آیات آغازین سوره علق را بر وى قرائت کرد و پیامبر صلى الله علیه و آله نیز آن ها را خواند. (۵)
تاریخ نگاران با آن که تلاش فراوان در ثبت رویدادهاى تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ زندگى پیامبراسلام صلى الله علیه و آله داشته اند، تا آن جا که به جزئیات رفتارها، روش ها و منش هاى آن حضرت اشاره نموده اند، امابسیار جاى تاسف است که برخى از رویدادهاى مهم و اساسى، مانند: تاریخ ولادت، مبعث و معراج، مکان معراج، تاریخ رحلت، تاریخ تغییر قبله و موارد دیگر با دقت ثبت نشده و اختلاف هایى را میان مورخان برانگیخته است که شاید منشا اختلاف را بتوان در اغراض سیاسى یا بى توجهى به مسائل موجود، اجتهادهاى شخصى و از همه مهمتر، روگردانى از ابواب علم پیامبر صلى الله علیه و آله و نیاموختن مفاهیم از سرچشمه زلال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و موارد دیگر جستجو نمود.
آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله چه زمانى است؟ دیدگاه معروف و مورد اتفاق شیعه امامیه ۲۷ رجب است. اما در میان دانشمندان اهل سنت، در زمان دقیق آن اختلاف زیادى است. برخى از اهل سنت مبعث را در رمضان و برخى دیگر در ربیع الاول دانسته اند. در مورد روز مبعث نظرهاى متفاوتى ارائه شده است:
۱ – ۱۷ – رمضان: طبرى در تاریخ الرسل و الملوک و ابن سعد در طبقات الکبرى (۶) به این قول اشاره نموده اند.
۲ – ۱۸ – رمضان: ابن اثیر در الکامل فى التاریخ (۷) این دیدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زید جرمى – از محدثان اهل سنت – نسبت داده و طبرى (۸) نیز بدان اشاره نموده است.
۳ – ۱۹ – رمضان: ابن اثیر به این دیدگاه نیز اشاره نموده است. (۹)
۴ – ۲۰ – رمضان: یعقوبى در تاریخ خود روایت کرده است که ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پیامبر صلى الله علیه و آله مبعوث شد. (۱۰)
۵ – ۲۴ – رمضان: طبرى در این باره چنین مى نویسد: «وقال آخرون: بل انزل لاربع وعشرین لیله خلت منه » (۱۱) ; برخى گفته اند: قرآن در شب ۲۴ رمضان نازل شده است.
۶ – ۲۵ – رمضان: علامه طباطبایى (۱۲) این دیدگاه را به برخى از محققان و مفسران اهل سنت نسبت مى دهد.
منشا اشتباه این چند دیدگاه که آغاز نزول نخستین آیات قرآن را ماه رمضان مى دانند، این است که قائلین، میان زمان بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله و زمان نزول دفعى قرآن به عنوان کتابى کامل و مستقل خلط کرده اند; چون آن ها براى تاریخ بعثت به آیاتى استدلال کرده اند که ناظر به نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان مى باشد. (۱۳) زیرا خداوند مى فرماید:
«انا انزلناه فى لیله القدر» (۱۴)
«ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم »
و نیز مى فرماید:
«شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن » (۱۵)
«ماه رمضانى که قرآن در آن نازل شده است.»
بنابراین قرآن در شب قدرى که در ماه رمضان است، نازل شده است.
این استدلال صحیح نیست; زیرا این آیات ناظر به نازل شدن تمام قرآن به عنوان یک کتاب مستقل و کامل است که از آن، به «نزول دفعى » تعبیر مى کنند; درحالى که در آغاز بعثت تنها چند آیه به رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شده است، (پنج آیه آغازین سوره علق) که خود آغاز «نزول تدریجى » است. درنتیجه، زمان نزول قرآن با زمان نازل شدن تمام قرآن به عنوان کتابى کامل و مستقل فرق دارد.
۷ – ۳ – ربیع الاول: حلبى این نظر را روایت کرده است. (۱۶)
۸ – ۸ – ربیع الاول: ابن اثیر از ابن عبدالبر نقل کرده است: بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز دوشنبه ۸ ربیع الاول درسال ۴۱ از عام الفیل بوده است. (۱۷)
۹ – ۱۰ – ربیع الاول: مسعودى مى نویسد: چون رسول خدا صلى الله علیه و آله به ۴۰ سالگى رسید، در روز دوشنبه ۱۰ ربیع الاول خداى عزوجل او را برهمه مردم مبعوث کرد. (۱۸)
۱۱ – ۱۲ – ربیع الاول: این، نظر کسانى است (۱۹) که بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را در روزى که پیامبر به چهل سالگى رسید، دانسته اند و چون تولد آن حضرت بنا به دیدگاه اکثر اهل سنت، ۱۲ ربیع الاول است، بعثت آن حضرت نیز در همین روز است.
۱۲ – ۲۷ – رجب: این، دیدگاه معروف شیعه است که عده اى (۲۰) از دانشمندان ادعاى اجماع و اتفاق علماى مذهب شیعه برآن را نیز نموده اند و به دلایلى، صحیح ترین دیدگاه مى باشد. از جمله این که روایاتى از امامان معصوم علیهم السلام در این زمینه وارد شده است که ضمن تعیین تاریخ بعثت، به اعمال مستحبى مانند روزه در این روز نیز سفارش شده که نمایشى از عظمت و گرامى داشت این روز است.
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«و لا تدع صیام یوم سبعه و عشرین من رجب فانه هو الیوم الذى انزلت فیه النبوه على محمد و ثوابه مثل ستین شهرا» (۲۱)
روزه ۲۷ رجب را ترک نکنید; زیرا روزى است که نبوت برمحمد صلى الله علیه و آله نازل شده است و ثواب روزه آن روز مانند ۶۰ ماه روزه گرفتن است.
امام رضا علیه السلام مى فرماید:
«خداوند محمد صلى الله علیه و آله را جهت رحمت جهانیان به نبوت برگزید. کسى که در این روز روزه بگیرد، خداوند روزه ۶۰ ماه را براى او ثبت مى کند.» (۲۲)
در وسائل الشیعه ۷ روایت در این زمینه ذکر شده است. (۲۳)
روایاتى از اهل سنت نیز همین تاریخ را تایید مى کنند، از جمله در سیره حلبى از ابوهریره نقل شده است که گفت: کسى که روز ۲۷ رجب را روزه بگیرد، خداوند ۶۰ ماه روزه، براى او ثبت مى کند. «و هو الیوم الذى نزل فیه جبراییل على النبى صلى الله علیه و آله بالرساله و اول یوم هبط فیه جبرائیل » (۲۴) ; و این، همان روزى است که جبرئیل برپیامبر صلى الله علیه و آله به خاطر رسالت نازل شد و نخستین روزى بود که او فرود آمد.
ب – نخستین آیات
هماهنگى آغاز بعثت با نازل شدن نخستین آیات قرآن کریم، باعث شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حدیث به بررسى و تعیین نخستین آیات نازل شده برپیامبر صلى الله علیه و آله بپردازند. دیدگاه هایى در این باره وجود دارد که مهم ترین آن ها عبارتند از:
۱ – پنج آیه نخست سوره علق.
۲ – سوره فاتحه الکتاب. (۲۵)
۳ – سوره مدثر. (۲۶)
دیدگاه نخست پرطرفدارترین دیدگاه در میان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حدیث مى باشد. از میان مورخان; مسعودى (۲۷) ، ابن هشام (۲۸) ، ابن اثیر (۲۹) ، طبرى (۳۰) ، و یعقوبى در کتاب هاى خود و از میان مفسران شیعه، صاحبان تفاسیر: تبیان، مجمع البیان، المیزان، نمونه و از میان مفسران اهل سنت; صاحبان تفاسیر: طبرى (که حدود یازده روایت در این باره ذکر مى کند.) ، درالمنثور، انوارالتنزیل و اسرارالتاویل (معروف به تفسیر بیضاوى) و تفسیرالقرآن العظیم جزو طرفداران این نظریه هستند.
از میان کتاب هاى علوم قرآنى مى توان به «الاتقان (۳۱) » ، «التمهید فى علوم القرآن (۳۲) » ، «البرهان (۳۳) » ، و… اشاره نمود.
افزون بر آن که، مضمون آیات نخست سوره علق نیز این دیدگاه را تایید مى کند; چون رسالت و نبوت که از بزرگ ترین نعمت هاى الهى است، در این سوره با اسم رب شروع مى شود و از آفرینش، دانش و قلم که مهم ترین مفاهیم و معارفند، در این سوره سخن به میان مى آید.
مهم ترین دلیل این است که روایات رسیده از امامان معصوم علیهم السلام آیات آغازین سوره علق را نخستین آیات نازل شده در غار حرا مى دانند. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله علیه و آله بسم الله الرحمن الرحیم، اقرا باسم ربک…» (۳۴) ; نخستین چیزى که بر رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد، «…اقرا باسم ربک…» بود.
امام هادى علیه السلام نیز فرمود: جبرئیل به محمد صلى الله علیه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربک الذى خلق.» (۳۵)
طبرى (۳۶) از علماى اهل سنت در تفسیر خود، ۱۱ روایت و سیوطى (۳۷) ۱۵ روایت نقل مى کند، مبنى براین که در آغاز بعثت نخستین آیات سوره علق بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شده است.
طرفداران دیدگاه دوم اندک است. صریح ترین کسى که در این زمینه سخن گفته، «زمخشرى » در تفسیر «کشاف » (۳۸) است: «اکثرالمفسرین على ان الفاتحه اول ما نزل » ; بیشتر مفسران برآنند که سوره فاتحه نخستین چیزى است که بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد.
با آن که بیش تر مفسران دیدگاه اول را پذیرفته اند، نسبت دادن این قول به بیش تر مفسران، ناصحیح به نظر مى رسد.
دیدگاه سوم روایتى است که از جابر (۳۹) نقل شده است. اگرچه هرکدام از این دو دیدگاه ممکن است طرفداران اندکى نیز داشته باشند، اما در برابر سیل نظریات مورخان و مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و نیز روایات فراوانى که به برخى از آن ها اشاره شد و نیز ادعاى اجماع امت (۴۰) مسلمان – چنان چه برخى ادعا کردهاند، نسبت به دیدگاه اول – به سادگى نمى توان آن را رها کرد و از کنار آن گذشت.
ممکن است با تحلیلى دقیق تر گفته شود که این سه دیدگاه باهم تفاوتى ندارند وبدین صورت قابل جمع هستند که آیات خست سوره علق اولین آیاتى است که برپیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد و سوره فاتحه نخستین سوره کاملى است که پس از آن، نازل شد و سوره مدثر نخستین سوره اى است که پس از فترت وحى نازل شد.
ج – بعثت و منت
در نفس انسان نیازها و غرایز گوناگونى قرار داده شده است که همگى طالب ارضا و هدایت صحیح هستند. خداوند متعال براى هدایت انسان، بهترین ابزار را دراختیار او قرار داده و امکانات متعددى به او عطا کرده است، تا هم بتواند نیروى خود را صرف ارضاى نفسانیات کند و هم با امکانات و نیروى داده شده، جلو خواهش هاى نفسانى را بگیرد و کشش هاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نیز در اختیار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمایز کند; یکى در درون انسان که عقل است – اگر چه ابزارهاى ظاهرى مانند محسوسات و اندام هاى حسى نیز درهدایتگرى این راهنما دخالت دارند. – و دیگرى پیامبران الهى که این راهنما از طریق وحى براى انسان فرستاده مى شود تا تمام رفتارها را به انسان بیاموزد و حدود و مقررات آن را نیز روشن نماید، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترین هادى، آن است که داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد; تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت بزرگ ترین نعمت خداوند بربشراست و جادارد که خداوند براین نعمت منت گذارد و این احسان و نیکویى را به رخ آنان بکشد، چنان که مى فرماید:
«لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین » (۴۱)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگى بخشید)، هنگامى که درمیان آن ها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را برآن ها بخواند و آن ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن در گمراهى آشکار بودند.
خداوند در آیه فوق به خاطر بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله برمؤمنان منت مى نهد و این نعمت بزرگ و معنوى را به رخ آنان مى کشد.
ممکن است کسى تصور کند که منت گذارى، کار صحیحى نیست، چرا خداوند در این جا منت مى گذارد؟ مگر بعثت چه ویژگى هایى دارد و هدف از آن چیست؟
واژه منت از «من » به معناى چیزى است که با آن وزن مى کنند (سنگ کیلو) . و نیز به معناى نعمت سنگین و باعظمت نیز به کار مى رود. بنابراین هر نعمت سنگین و گرانبهایى را منت گویند. کاربرد این واژه دو گونه است: قولى و فعلى (۴۲) .
اگر کسى عملا نعمت بزرگى به دیگرى بدهد، این همان منت عملى است که بیشتر در مسائل تربیتى و هدایتى و معنوى کاربرد دارد و پسندیده و ارزنده است. که برخى گفته اند: این منت مختص به خداى متعال است. اگر کسى کار کوچک خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ دیگرى بکشد و آن را بزرگ جلوه دهد، کارى است بسیار زشت، که این از منت هاى بشرى است. در نتیجه، منت گذارى بربخشیدن نعمت هاى بزرگ که از جمله آن ها نعمت رسالت است، منتى زیباست و «من الله » یعنى انعم الله; خداوند نعمت بزرگى بخشید و در اختیار مؤمنان قرار داد. چنان که در جاى دیگر خداوند به خاطر هدایت کردن انسان ها به ایمان، بر آن ها منت مى گذارد. «بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان » (۴۳) .
اگر مسلمانان به خاطر پذیرفتن اسلام، مشکلات و خسارت هاى زیادى متحمل شده اند نباید فراموش کنند که خداوند بزرگ ترین نعمت را در اختیار آن ها گذاشته و پیامبرى مبعوث کرد تا انسان ها را تربیت کند و از گمراهى ها باز دارد. بنابراین هر اندازه براى حفظ این نعمت بزرگ تلاش و کوشش شود و هر بهایى پرداخته شود، بازهم ناچیز است. (۴۴)
بنابراین مى توان گفت: منت بر دو قسم است: پسندیده و نا پسند. منت پسندیده مانند منت در آیه مورد بحث و نیز منت خداوند بر هدایت کردن مؤمنان به سوى ایمان (سوره حجرات، آیه ۱۷) و نیز مانند منت خداوند بر موسى و هارون (سوره صافات، آیه ۱۱۴) به خاطر نبوت، رسالت و نجات آن ها و منت گذارى خداوند بر حضرت یوسف به خاطر به حکومت رسیدن او (سوره یوسف، آیه ۹۰) و منت ناپسند و نکوهیده مانند منت گذارى و به رخ کشیدن انفاق، که باطل کننده انفاق نیز مى باشد. (سوره بقره، آیه ۲۶۲) و به رخ کشیدن اسلام و ایمان به خداوند یا پیامبر (یا دیگران) (سوره حجرات، آیه ۱۷) .
از آن جا که کارهاى انسان در برابر عظمت خداوند و کارهاى او بسیار ناچیزاست، هرگونه منت گذارى انسان ها بر یکدیگر و بر خداوند ناپسند است. «اللهم اجرللناس على یدى الخیر و لا تمحقه بالمن » (۴۵)
چرا خداوند فرمود: «على المؤمنین » و نام مؤمنان را به تنهایى آورده است، با این که بعثت پیامبر براى هدایت عموم بشر است؟ شاید بدین جهت باشد که هدایت پیامبران از جهت تاثیر و نتیجه تنها متوجه مؤمنان است که از این نعمت بزرگ بهره مند مى شوند و آن را به خود اختصاص مى دهند. (۴۶)
د- فلسفه و اهداف بعثت
پس از قرن ها تحقیق و بررسى درباره مسائل دینى، هنوز پرده از اسرار بسیارى از آن ها برداشته نشده است، که از جمله آن ها اسرار نهفته نبوت و بعثت است; اگرچه از ظواهر آیات قرآن مى توان استفاده کرد که بعثت پیامبران الهى، به ویژه پیامبراسلام صلى الله علیه و آله داراى اهدافى مى باشد که بیان خواهد شد و تنها در آیه مورد بحث که خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهم ترین آن ها اشاره شده است:
«یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه »
۱ – تلاوت آیات الهى
«یتلو» از واژه «تلاوت » به معناى پى درپى آوردن، پیروى کردن و خواندن با نظم است، (۴۷) که شامل پیروى کردن در حکم وخواندن منظم آیات الهى همراه باتدبر نیز مى شود، گویا تلاوت کننده از آیات پیروى کرده یا حروف و کلمات را در پى یکدیگر قرار داده است. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با خواندن آیات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آن ها را آماده تربیت مى نماید، که مقدمه تعلیم و تربیت است.\
۲ – تربیت
یکى از مهم ترین برنامه هاى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تربیت انسان هاست. تربیت به معناى فراهم کردن زمینه ها و عوامل براى به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب است. (۴۸) او باید زمینه ها را براى شکوفا نمودن استعدادها آماده کند، استعدادهاى خلیفه الله شدن که داراى ابعاد مختلف است. او باید انسان ها را آماده کند تا از نظر عملى بهترین رابطه را با خداى خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ایقاعات)، با قوانین و مقررات اجتماعى (حکومت و سیاسات)، باخانواده خود (حقوق خانوادگى) و با نفس خود (اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند. پیامبر صلى الله علیه و آله منجى بشریت است. یکى از دانشمندان فرانسوى مى گوید: «بزرگ ترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقى است که به نام وحى، قسمت به قسمت بر محمد صلى الله علیه و آله نازل شده و امروز به نام قرآن در بین بشراست.» (۴۹)
پیامبراسلام صلى الله علیه و آله در مدتى کوتاه، انسان هایى بزرگ، مانند على علیه السلام زهرا علیها السلام سلمان فارسى، ابوذر، مقداد و… را تربیت کرد. حضرت محمد صلى الله علیه و آله کاشف معدن هاى نهفته انسانیت بود. زیرا «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه » ; مردم مانند معدن هاى طلا و نقره هستند.
انسان داراى استعدادهاى نهفته است که براى بهره ورى صحیح از آن، نیاز به کشف آن مى باشد تا به ارزش حقیقى خود دست یابد.
کلمه «یزکیهم » از ماده «زکوه » و زکآء» به معناى رشد و زیادى است (۵۰) ، که در این جا به معناى تربیت و پاکسازى است و شامل پاک شدن از آلودگى هاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى مى باشد. اگرچه واژه تربیت ازماده «ربو» نیز به معناى افزایش و نمو است، اما در قرآن کریم مفهوم تهذیب نفس با واژه تزکیه آمده است:
«قد افلح من زکیها» (۵۱)
«قد افلح من تزکى » (۵۲)
«رستگار شد کسى که خود را تزکیه کرد.»
که در جنبه هاى روحى و معنوى است. واژه تربیت در قرآن در جنبه هاى جسمانى و مادى به کار رفته است، نظیر:
«الم نربک فینا ولیدا» (۵۳)
«آیا در دوران کودکى تو را در میان جمع خود تربیت نکردیم؟»
که سخن فرعون است که خود را مربى موسى معرفى مى کند، یعنى از نظر جسمانى و امکانات مادى تو را بزرگ کردم. اهمیت اخلاق و تزکیه نفس برکسى پوشیده نیست. جوامع مختلف به آن نیازمندند، زیرا تنها راه نجات از گمراهى ها، فسادها، جهل، جنگ و خونریزى ها و… در پرتو اخلاق صحیح و آراسته شدن به ارزش ها و مکارم اخلاقى است. پیامبراسلام صلى الله علیه و آله هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بیان کرده است:
«بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » (۵۴)
من براى کامل کردن فضایل اخلاقى مبعوث شده ام.
یکى از دانشمندان فرانسوى مى گوید: «اى محمد! اى آورنده قرآن! کجایى؟ بیا و دست ما را بگیر و به باغ و صحرا و چمن و به هر جایى که خواهى ببر. تو اگر ما را به میان دریا ببرى، خواهیم رفت، زیرا تو عالم به حیات و زندگى ما هستى!» (۵۵)
پى نوشتها:
۱ – سوره علق، آیه ۵- ۱.
۲ – بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۶.
۳ – همان، ص ۱۸۴.
۴ – «حرا» نام کوهى است که در شمال مکه قرار دارد. در نقطه شمالى آن غارى است که ارتفاع آن به قدر یک قامت انسان است. قسمتى از داخل غار با نور خورشید روشن مى شود و قسمت هاى دیگر آن در تاریکى است. (ر.ک: فرازهایى از تاریخ پیامبراسلام (ص)، ص ۹۲) .
۵ – تلخیص التمهید، ج ۱، ص ۶۲.
۶ – طبقات الکبرى، ج ۱، ص ۱۹۲; تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۴ و الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۳۰.
۷ – الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۳۰.
۸ – تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۴.
۹ – الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۳۰.
۱۰ – تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۳۰.
۱۱ – تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۲۲.
۱۲ – تفسیرالمیزان، ج ۲، ص ۱۹.
۱۳ – همان; سیره نبویه، ج ۱، ص ۲۳۹ و تلخیص التمهید، ج ۱، ص ۶۸.
۱۴ – سوره قدر، آیه ۱.
۱۵ – سوره بقره، آیه ۱۸۵.
۱۶ – سیره حلبى، ج ۱، ص ۳۸۴.
۱۷ – تاریخ پیامبراسلام (ص)، آیتى، ص ۸۴.
۱۸ – همان، ص ۸۴، به نقل از: «التنبیه و الاشراف » ، ص ۱۹۸.
۱۹ – التمهید، ج ۱، ص ۶۸، به نقل از سیره حلبى، ج ۱، ص ۲۳۸.
۲۰ – از جمله: علامه مجلسى در بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۹۰ واز معاصرین: آیه الله سبحانى، فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۲۳۲ و آیه الله معرفت در تلخیص التمهید، ج ۱، ص ۶۶.
۲۱ – وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۲۹، ابواب صوم مندوب، باب ۱۵.
۲۲ – فروع کافى، ج ۴، ص ۱۴۹.
۲۳ – وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۲۹، براى اطلاع بیش تر به کتاب «موسوعه التاریخ الاسلامى » ، شیخ محمدهادى یوسفى غروى، ج ۱، ص ۳۸۰ مراجعه شود.
۲۴ – سیره حلبى، ج ۱، ص ۳۸۴.
۲۵ – مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۸۰.
۲۶ – همان.
۲۷ – مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۸۲.
۲۸ – سیره نبوى، ج ۱، ص ۲۳۹.
۲۹ – الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۳۲.
۳۰ – تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۵.
۳۱ – الاتقان، سیوطى، ج ۱، ص ۹۵.
۳۲ – تلخیص التمهید، ج ۱، ص ۸۴.
۳۳ – برهان، بدرالدین زرکشى، ج ۱، ص ۲۰۶.
۳۴ – اصول کافى، ج ۲، ص ۶۲۸.
۳۵ – بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۰۶.
۳۶ – جامع البیان فى تاویل القرآن (تفسیر طبرى)، ابوجعفر محمدبن طبرى، ج ۱، ص ۶۴۶.
۳۷ – درالمنثور، سیوطى، ج ۵، ص ۵۶۲.
۳۸- کشاف، زمخشرى، ج ۴، ص ۷۷۵.
۳۹ – صحیح مسلم، شرح النووى، ج ۲، ص ۲۰۵.
۴۰ – تلخیص التمهید، ج ۱، ص ۷۸.
۴۱ – سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
۴۲ – مفردات راغب، واژه «من » .
۴۳ – سوره حجرات، آیه ۱۷.
۴۴ – مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۷۵.
۴۵ – ۴۶ – ۴۷ – تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۱۵۸; مفاتیح الجنان، دعاى مکارم الاخلاق; مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۲۹; مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۷۵;
۴۸ – تعلیم و تربیت اسلامى، (مبانى و روش ها)، ص ۴.
۴۹ – در منگهم Dermnghem ، دانشمند فرانسوى، به نقل از بانک تکبیر (بعثت بنوى)، ص ۲۸۳.
۵۰ – مفردات راغب، واژه «زکا» .
۵۱ – سوره شمس، آیه ۸.
۵۲ – سوره اعلى، آیه ۱۴.
۵۳ – سوره شعراء، آیه ۱۸.
۵۴ – بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۷۲.
۵۵ – ژان ژاک روسو، j.j. Rosseey ، دانشمند معروف فرانسوى، به نقل از بانک تکبیر (بعثت نبوى) .
پاسخ دهید