در حالی که اعمال و رفتار انسان باید براساس عقل و اندیشه و به همراه محتوای شناختی انجام گیرد؛ چرا که بزرگداشت حادثهی عاشورا با تکیه بر احساسات و تحریک عواطف برگزار میگردد؟ و از بین عواطف و احساسات، تنها عواطف منفی (گریه و زاری) انتخاب میشود؟ چرا خنده، سکوت، میتینگ و… نه؟
به منظور پاسخ به این پرسش، لازم است ابتدا دو مقدّمه را بیان کنیم و آنگاه به جواب بپردازیم:
یک. چه عواملی در بروز رفتار مؤثّر است؟
دو. انگیزه مسلمانان و شیعیان از بزرگداشت عاشورای حسینی چیست؟
یک. عوامل مؤثّر در بروز رفتار
عزاداری و بزرگداشت حادثه کربلا، رفتاری است در بین انبوه رفتارها و اعمالی که یک انسان انجام میدهد. لذا از قواعد و اصول روان شناختی حاکم بر رفتار آدمی مستثنا نیست و تمام اصول، قواعد و زمینههایی که برای بروز یک رفتار بیان میشود، در مورد عملی همانند عزاداری و سوگواری برای سالار شهیدان نیز صدق میکند.
از دیدگاه روان شناختی حداقل دو عامل اساسی در اعمال و رفتارهای انسان ایفای نقش میکنند: یکی «شناخت» و دیگری «انگیزه».
یکی از عوامل مؤثّر در رفتار«شناخت» است که موجب میشود آدمی مطلبی را بفهمد و بپذیرد و متناسب با فهم و شناخت خود عمل کند. آدمی تا از عملی خاص «شناخت» نداشته باشد، قادر به انجام آن نخواهد بود. تنها شناخت و آگاهی کافی نیست. عامل شناخت اگرچه برای صدور رفتار لازم است؛ ولی کافی نیست و عامل دیگری باید باشد تا ما را برانگیزد. باید برای انجام هر کاری- افزون بر شناخت- میل و اشتیاق و شور و شوقی هم نسبت به انجام آن کار پیدا شود تا آن کار انجام گردد. باید علاقهای نسبت به آن کار باشد تا برای انجام آن اقدام شود. باید انگیزهای باشد تا رفتار را برانگیزد و جهت دهد.
در یک تمثیل ساده عامل «شناخت» مسیر را مینماید. ولی «ماشین رفتار» نیازمند نیرویی است تا آن را روشن کند و در مسیر نمایانده و شناخته شده، به حرکت درآورد؛ یعنی، «انگیزه» موتور رفتار آدمی است و «شناخت» جاده نما است. روشن است که این شناخت به خودی خود برای صدور عمل و انجام رفتاری خاص کافی نبوده و برای ما حرکت آفرین نیست.
حال شناخت حادثه کربلا و آشنایی با شخصیّت امام حسین (علیه السّلام) و اهداف آن حضرت، گرچه برای سوگواری و عزاداری برای آن حضرت ضرورت دارد؛ امّا شناخت تنها کافی نیست و باید انگیزهای هم در میان باشد.
افراد بسیاری امام حسین (علیه السّلام) را میشناسند؛ ولی انگیزهای برای سوگواری و عزاداری آن حضرت ندارند. از این رو سالها در لباس مسلمانی زندگی میکنندو با امام سوم خود نیز ناآشنا نیستند؛ امّا ذرّهای شور و علاقهی سوگواری در وجودشان نیست! حتّی چه بسا سوگواری دیگران را به تسمخر میگیرند و آن را عملی جاهلانه، بیفایده و گاه مضر میشمارند و میگویند: امام حسین (علیه السّلام)یک نهضت و قیامی انجام داد- حالا چه تلخ یا شیرین- هر چه بود، تمام شد و رفت! چرا باید بعد از سالها و قرنها سوگواری کنیم و آن حادثه را زنده نگه داریم؟! این کار چه ضرورتی دارد؟ چه سودی برای امام حسین (علیه السّلام) و چه فایدهای برای ما دارد؟!
البتّه بیان راه ایجاد انگیزهی عزاداری و سوگواری، بحث دیگری است که با موضوع این سؤال بیگانه است. آنچه فعلاً محور سخن ما است، این است که ببینیم عزاداران حسینی به چه انگیزهای عزاداری میکنند تا ببینیم آن شناخت و این انگیزه، چه شکل از رفتار سوگواری و عزاداری را اقتضا میکند.
دو. انگیزه مسلمانان و شیعیان از عزاداری
انگیزه به «چرایی» و «علّت» رفتار اشاره دارد؛ یعنی، وقتی از انگیزهی عملی سؤال میکنیم، منظور این است که چه عاملی باعث بروز این رفتار شده و به این عمل نیرو بخشیده و موجب انجام آن گردیده است. در اینجا نیز خوب است بدانیم که چرا مسلمانان عزادار، به بزرگداشت عاشورا و نهضت حسینی روی آوردهاند.
ابتدا گفتنی است: هر شخصی میتواند براساس سطح شناخت، انگیزهای شخصی- که صرفاً به ایدهی فردی خودش مربوط است- به عزاداری بپردازد؛ یعنی، انگیزهی مسلمانان از عزاداری، تنوّع زیاد دارد. امّا در اینجا مقصود از بیان انگیزهی مسلمانان از عزاداری و بزرگداشت عاشورا، بیان فهرستوار انگیزههای موجود و مطرح در سینهی مسلمانان نیست؛ بلکه هدف از این تحلیل، بیان آن انگیزهای است که میتواند مورد پذیرش و توصیه معارف دینی باشد و یا انگیزه عام و فراگیری است که تمام مسلمانان و حتّی غیر مسلمان سوگوار حسینی برای عزاداری خود بیان میکنند.
در عمق اندیشه اسلامی و در حافظه انسانها، بزرگداشت حوادث تاریخساز، با سه انگیزهی زیر انجام میپذیرد:
۱ – زنده نگه داشتن و بازسازی کردن آن حادثه در خاطرهها،
۲ – حق شناسی از حادثه آفرین و شکر گزاری از وی،
۳ – عبرتگیری و الگوسازی برای زندگی امروز و فردای خود.
از آنجایی که حادثه عاشورا یک نقش تعیین کننده در استمرار رسالت[۱] و تعقیب اهداف دین (رشد و هدایت جامعه) در تمام دورههای حیات بشری دارد؛ لذا با بزرگداشت آن، به شکلی آن حادثه را در اذهان و فضای زندگی دینی و اجتماعی بازسازی میکنیم تا الگوی همیشه زندهی زندگی باشد.
از جانب دیگر در فضای ذهنی مسلمانان یک احساس دین و بدهکاری نسبت به امام حسین (علیه السّلام) وجود دارد و اگر مسلمانی در عزای حسینی شرکت میکند، از این رو است که خود را مدیون آن حضرت احساس کرده و برای ادای وظیفه خود سوگواری میکند تا وجدان خود را راضی سازد.
البتّه ممکن است الآن آن حادثه برای او هدایتگری نداشته باشد؛ ولی آن حادثه آفرین به واسطه خدمتی که در آن زمان انجام داده است، همچنان بر او حق دارد و باید حق شناسی خود را به شکل عزاداری (آنگونه که خود حادثه آفرین معیّن کرده است)[۲] ابراز و دین خود را ادا کند.
البتّه به دنبال بزرگداشت عاشورا و حق شناسی از سرور آزادگان، میتوان با زنده نگه داشتن پیام عاشورا، از قیام امام حسین (علیه السّلام) الگو ساخت تا در کشاکش حقّ و باطل، کاری حسینی نمود.
روشن است که انگیزه عمل، شکل و کیفیّت و حتّی کمیّت رفتار را معیّن میکند. ساختمانی که به انگیزهی برخورداری از یک مسکن بنا میشود، با آن ساختمانی که به منظور یک واحد تجاری بنا میگردد، کاملاً متفاوت است.
بزرگداشت نهضت حسینی باید به شکلی انجام بگیرد که بتواند اهداف و انگیزهها را تأمین کند. چگونه میتوان مراسم بزرگداشت حسینی را برگزار نمود تا حق شناسی کرده باشیم؟ چه سان باید شهادت حسین بن علی را بزرگ داشت و از آن تجلیل نمود تا درس زندگی به آدمیان دهد و امتداد خطّ رسالت باشد؟
آیا با یک کنسرت میتوان از حسین بن علی (علیه السّلام) قدردانی کرد و حق شناسی نمود؟ چرا؟ با یک لحظه سکوت چطور؟ با یک مراسم رقص، گپ، شیرینی خوری، تخمه چکانی و… چطور؟ با یک مقاله، سمینار و همایش میشود اهداف امام حسین (علیه السّلام) را زنده نگه داشت و به خطّ رسالت تداوم بخشید؟
همانگونه که گذشت شکل و کیفیت عمل، باید به گونهای باشد که تأمین کننده انگیزه ایجاد کننده باشد. لذا برخی از اشکال بزرگداشت، نه تنها انگیزه را به دست نمیدهد؛ بلکه انگیزه را از دست میدهد. از حسینی که کشتهی راه عدالت است، نمیتوان با برپایی مراسم شادی قدرشناسی کرد و مکتب و مرام او را زنده نگه داشت!
بعضی از اشکال بزرگداشت، گرچه منافاتی با انگیزه عمل ندارد؛ ولی یا فقط گوشهای از انگیزه را به دست میدهد و یا اینکه با انگیزه بیگانه است! به عنوان مثال یک لحظه «سکوت» چگونه میتواند استمرار خطّ امام حسین (علیه السّلام) و زنده کننده آیین و مرام او باشد؟! یک همایش، یک مقاله علمی، اگرچه سطح شناخت از مکتب حسین و اهداف و… را افزایش میدهد؛ امّا به تنهایی در عمل کردن بر طبق آیین حسینی و زنده نگه داشتن مرام او کفایت نمیکند.
بسیاری از ما به نیکیِ گذشت آگاهی داریم؛ لیکن انگیزهای برای انجام آن نداریم. از طرفی شناخت نهضت حسینی و آگاهی از نقش آن در سعادت دنیوی و اخروی، خود به خود برای ما تحریک و عمل کردن در مسیر امام حسین (علیه السّلام) را در پی ندارد. هنگامی دانستن و به یاد آوردن خاطرهی سالار شهیدان ما را به انجام دادن کاری (شبیه کار امام حسین (علیه السّلام)) و پیمودن راه او وا میدارد که در ما انگیزهای نیز به وجود آید و براساس آن ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم و در مسیر اهداف و نهضت او گام برداریم. باید عواطف ما تحریک و احساسات ما برانگیخته شود تا ما بتوانیم کاری حسینی کنیم و بدین وسیله ادای دین نماییم و یاد خاطرهی امام حسین (علیه السّلام) را زنده نگه داریم.
بنابراین زمان این بزرگداشتها و مراسمها، ادای دین و حق شناسی تلقّی میگردد که حداقل از دو عنصر و گزینهی اساسی برخوردار باشند: ۱٫ مبتنی بر شناخت از امام حسین (علیه السّلام) و نهضت و اهداف او باشد. ۲٫ بعد از شناختدهی و آگاهیبخشی، احساسات و عواطف را جهت حرکت در مسیر آن حضرت تقویت و انسان را به حرکت بر طبق مکتب و مرام امام حسین (علیه السّلام) تحریک کند؛ یعنی، هم شعور بخشد و هم شور آفریند. شعور حسینی و شور حسینی در فکرها و دلها افکند تا کاری حسینی کنند.
شاید بگویید همراه بودن این مراسم با احساسات و عواطف، مورد قبول است؛ امّا چرا از بین احساسات تنها به احساسات منفی (گریه و زاری، مرثیه، روضه و…) روی آورده میشود؟ و آن شعور با شور و هیجان سوگواری همراه میگردد؟
درست است که گریه و خنده و غم و شادی، هر دو حالت احساسی هستند؛ ولی تأثیر آنها یکسان نیست. لذا باید آن احساسی را برگزید که در کنار آن شعور بتواند، غرضی را فراهم سازد و انگیزهی مورد نظر را تأمین کند. اگر بزرگداشت امام حسین (علیه السّلام) با خنده همراه باشد، نمیتواند نهضت حسینی را زنده کند! خنده و شادی نمیتواند آدمی را به شهادت طلبی دعوت کندو استقامت و پایداری و حق طلبی را زنده سازد!
از جانب دیگر عمیقترین ارتباط عاطفی و احساسی انسانها در گریه و سوگواری به دست میآید و برقرار میشود؛ یعنی، با هم خندیدن و شادی کردن، نشان از ارتباط عاطفی صادقانه و بیتردید نیست! چه بسیار افرادی که در خنده و شادی با شما مشارکت میورزند؛ ولی عمق دلشان حکایت از ناخرسندی دارد و به قول معروف هرگز از ته دلشان شاد نیستند! در حالی که این اختلاف ظاهر و باطن در حالت عاطفی درون خیز (مانند غم و اندوه و گریه) کمتر رخ میدهد. از این رو میگویند: شریک شادی بودن هنر نیست، مهم آن است که شریک غم و نداری و… تو باشد. افزون بر این عمق تأثیرپذیری از حادثه و موقعیّت مورد نظر نیز در غمگساری، تجلّی پیدا میکند، تا در شادی.
با توجّه به این دو نکته، عمق همراهی امام حسین (علیه السّلام) در حالت گریه نمودار میشود. گریه و سوگواری حکایت از همراهی خالصانهتری با غم دیده و مصیبت زده دارد. اگر میخواهیم همراهی کاملتر و خالصانهتر خود را به اثبات برسانیم، مشارکت در غم و اندوه است نه شریک شادی بودن و بس. بر این اساس میتوان گفت: بزرگداشتی که در شکل سوگواری باشد، حکایت بیشتری از زنده نگه داشتن یاد امام حسین (علیه السّلام) و همراهی با آن حضرت (علیه السّلام) دارد و حق شناسی را بهتر به نمایش میگذارد.
منابع پاسخ:
- ادوارد ج موری، انگیزش و هیجان، ترجمه براهنی محمّد تقی، شرکت سهامی چهر، ۱۳۶۳، ص ۳۲.
- مهر آرا، علی اکبر، زمینه روانشناسی اجتماعی، انتشارات مهرداد، ۱۳۷۱، ص ۱۸۴.
- مصباح، محمّد تقی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۹، ص ۱۱-۲۰.
- رسول محلاتی، سیّد هاشم، خلاصه تاریخ اسلام، ج ۳، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۱۹.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی ویژه محرم؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: گروه مؤلفان
[۱]. اشاره به حدیث نبوی: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»؛ «حسین از من است و من از حسینم». خلاصه تاریخ اسلام، ج ۳، ص ۱۹.
[۲]. اشاره به متن دعای عرفه امام حسین که «امام را کشتهی اشک روان و قریب مصائب و بلایا…. معرّفی میکند». مفاتیح الجنان، ص ۷۹۵.
پاسخ دهید