چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتوگو اکتفا نمیشود؟ آیا زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این است که انسان سینهزنی و گریه کند، شهر را سیاهپوش کند، مردم تا نیمههای شب به عزاداری بپردازند و حتّی گاهی روزها کار و زندگی خود را تعطیل کنند؛ مخصوصاً با توجّه به اینکه این امور ضررهای اقتصادی به دنبال دارد. آیا ممکن نیست این خاطرهها به گونهای تجدید شود که ضررهای اقتصادی و اجتماعی کمتری داشته باشد، مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایی ترتیب داده شود، و با تماشای بحث و گفت و گو خاطره این حادثه برای مردم تجدید شود؟!
بحث درباره شخصیّت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) در قالب تشکیل میزگردها، کنفرانسها، سخنرانیها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است و البتّه در جامعه ما نیز انجام میشود و به برکت نام سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و عزاداری آن حضرت، بحث، گفت و گو و تحقیقات زیادی دربارهی این امور صورت میگیرد و مردم نیز معارف را فرا میگیرند.
این فعّالیّتها به جای خود لازم است، امّا آیا برای اینکه ما از حادثه عاشورا بهرهبرداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ یا اینکه امور دیگری نیز مثل همین عزاداریها به جای خود لازم است؟
جواب دادن به این سؤال متوقّف بر این است که ما نظری روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است، فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است.
هنگامی که در رفتارهای خود دقّت کنیم، درمییابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا میکنند. یک دسته عوامل شناختی که موجب میشود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقولهای که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلی، تجربی و یا راههای دیگر استفاده میشود.
قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، امّا یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلّی احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها مینامند. اینها سلسلهای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است.
هر گاه شما رفتار خود را تحلیل کنید،- خواه رفتار مربوط به زندگی فردی و خانوادگی، خواه رفتار اجتماعی و یا سیاسی شما باشد- خواهید دید، عامل اصلی که شما را به انجام آن رفتار واداشته، چه بسا عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده باشد.
مرحوم شهید استاد مطهری در این باره میفرمایند: «عاملی باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید برای هر کاری میلی داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقی نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقهای نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. فقط شناخت کافی نیست تا ما را به حرکت درآورد. عامل روانی دیگری نیاز داریم تا ما را به سوی کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. اینگونه عوامل را انگیزههای روانی، احساسات و عواطف و مانند آنها مینامند. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود میآورد، عشق به انجام کار را ایجاد میکند و شور و هیجان به وجود میآورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمیگیرد. حتّی اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، امّا تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهای او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمیرود. اگر فرضاً اشتهای کسی کور شود و یا به بیماری مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده غذایی برای بدن او خیلی مفید است، تمایلی به خوردن آن پیدا نمیکند؛ پس غیر از آن دانستن، باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است، تا انگیزهای برای انجام آن حرکت نداشته باشد، حرکتی انجام نمیدهد».
حال، بعد از اینکه پذیرفتیم برای حرکتهای آگاهانه و رفتارهای انسانی، دو دسته عوامل شناختی و انگیزشی یا عواطف و احساسات لازم است و بعد از اینکه دانستیم حرکت سید الشّهداء (علیه السّلام) چه نقش مهمّی در سعادت انسانها داشته است، متوجّه خواهیم شد این شناخت خود به خود برای ما حرکت آفرین نمیشود. هنگامی دانستن و به یاد آوردن آن خاطرهها ما را به کاری مشابه کار امام (علیه السّلام) و به پیمودن راه او وامیدارد که در ما نیز انگیزهای به وجود آید و براساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم.
خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمیکند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا اینکه ما هم بخواهیم کاری مشابه کار او انجام دهیم.
جلسات بحث و گفت و گو و سخنرانیها میتواند آن بخش اوّل را تأمین کند؛ یعنی، شناخت لازم را به ما بدهد. امّا عامل دیگری هم برای تقویت احساسات و عواطف لازم داریم، البتّه خود شناخت، یادآوری و مطالعه یک رویداد میتواند نقشی داشته باشد، امّا نقش اساسی را چیزهایی ایفا میکند که تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.
هنگامی که صحنهای بازسازی میشود و انسان از نزدیک به آن صحنه مینگرد، این مشاهده با هنگامی که انسان بشنود چنین جریانی واقع شده، یا اینکه فقط بداند چنین حادثهای اتّفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد.
نمونه این مسأله را شما خود بارها تجربه کردهاید. مکرّراً حوادث عاشورا را شنیدهاید و در ذهن شما جای گرفته است. میدانید امام حسین (علیه السّلام) روز عاشورا چگونه به شهادت رسید، امّا آیا دانستههای شما اشک شما را جاری میکند؟ وقتی در مجالس شرکت میکنید و مرثیه خوان مرثیه میخواند، مخصوصاً اگر لحن خوبی هم داشته باشد و به صورت جذابی داستان کربلا را برای شما بیان کند، آن گاه میبینید که بیاختیار اشک شما جاری میشود.
این شیوه میتواند در تحریک احساسات شما تأثیری داشته باشد که خواندن و دانستن، چنان اثری را ندارد. به همین نسبت آنچه دیده میشود، به مراتب مؤثّرتر از شنیدنیها است. منظور از این توضیحات آن بود که ما علاوه بر اینکه باید بدانیم چرا ابی عبد الله (علیه السّلام) قیام کرد، بدانیم که چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب به گونهای برای ما بازسازی شود تا عواطف و احساسات ما برانگیختهتر شود. هر اندازه اینها در برانگیختهتر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگی ما مؤثّرتر خواهد بود.
بنابراین صِرف بحث و بررسی عالمانه واقعه عاشورا، نمیتواند نقش عزاداری را ایفا کند. باید صحنههایی در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند. همین که صبح از خانه بیرون میآیند، میبینند شهر سیاه پوش شده است، پرچمهای سیاه نصب شده است… خود این تغییر حالت، دلها را تکان میدهد.
گرچه مردم میدانند فردا محرّم است، امّا دیدن پرچم سیاه، اثری را در دل آنان میگذارد که دانستن اینکه فردا اوّل محرم است، آن اثر را نمیگذارد. راه انداختن دستههای سینهزنی با آن شور و هیجان خاص خود میتواند، آثاری را به دنبال داشته باشد که هیچ کار دیگر آن آثار را ندارد.
اینجا است که متوجّه میشویم چرا حضرت امام (قدس سرّه) بارها میفرمود آنچه داریم از محرّم و صفر داریم. چرا این همه اصرار داشت که عزاداری به همان صورت سنّتی برگزار شود؟ چون در طول سیزده قرن تجربه شده بود که این امور نقش عظیمی در برانگیختن احساسات و عواطف دینی مردم ایفا میکند و معجزه میآفریند.
تجربه نشان داده که بیشتر پیروزیهایی که در دوران انقلاب و یاد در دوران جنگ در جبههها حاصل شد، در اثر شور و نشاطی بود که مردم در ایام عاشورا و به برکت نام سیّد الشّهداء (علیه السّلام) حاصل میکردند. این تأثیر کمی نیست. با چه قیمتی میشود چنین عاملی را در اجتماع آفرید که این همه شور و حرکت در مردم ایجاد کند؟ این همه عشق مقدّس بیافریند، تا جایی که افراد را برای شهادت آماده کند؟ اگر بگوییم در هیچ مکتبی و یا در هیچ جامعهای چنین عاملی وجود ندارد، سخن گزافی نگفتهایم.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی ویژه محرم؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: گروه مؤلفان
پاسخ دهید