روز شنبه مورخ ۸ دی ماه ۱۴۰۳ و همزمان با ایام الله «حماسه ۹ دی»، مراسم بزرگداشتی در مسجد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شهرک شهید محلاتی تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- مُقدّمه
- دستی که امام سجّاد در برابر دشمنان از خداوند طَلب میکند
- حِرص، بُخل و جُبْن سه پایگاه سراَفکندگی بَشری هستند
- عَدم همراهی مردم با حضرت علی (علیه السلام) باعث خانهنشینی ایشان شد
- ۹ دی نُقطهی عَطفی در تاریخ جُمهوری اسلامی است
- نتیجهی مُقاومت و استقامت در راهِ خدا، پیروزی برای جبههی حقّ است
- حماسه ۹ دی مُقابله با نُفوذگران داخلی بود
- حُضور نقشآفرینِ مردم در حماسهی ۹ دی
- ضَرورت حُضور همهجانبه و جهاد تَبیین مردم در تمامی عَرصهها
- روضه و توسّل به حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
«وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی[۲]»؛ در این مَحفل نورانی هم به حُکم وظیفه و برنامهی از پیش تَنظیم شده در مَحضر سیّد ساجدین، امامِ زینالعابدین (علیه السلام)، فَرماندهی نافذ و پیروز میدان جهاد تَبیین و میدان جنگ نَرم در صحیفهی سجادیه قرار داریم. و هم ۹ دی روز بَصیرت است، وظیفه است که عظمت آن روز را، نَقش آن روز را، نَقش بَصیرت را، نَمکشناسی از این مردم بابَصیرت و باصداقت و وفادار به ولایت را در مَحافل مُختلف به زبان بیاوریم. از طرفی هم سالروز شهادت سردار دلها، قَهرمان نَبرد با مُزدوران اِستکبار و فَرماندهی همیشه پیروز میدانهای دَرگیری با دشمنان، سردار دلها «حاج قاسم سلیمانی» میباشد. و در آستانهی سالگرد غُروب آفتاب وجودِ یک فقیهِ انقلابی، یک فیلسوف کمنظیر، یک عارف، یک مُجاهد، یک ولایتپَرور، یک پَرچمدار در عَرصهی جهاد تَبیین، هم بلندگوی انقلاب و دین و لایت بود، هم اَسلحهی قَلم او دشمنان را مَنکوب میکرد و عَصبانی بودند، یعنی علّامه «آیت الله مصباح» (اعلی الله مقامه الشریف). لذا در این ۳ـ۲ سه موضوع که به هم مُرتبط هستند، صحبت خواهیم کرد.
دستی که امام سجّاد در برابر دشمنان از خداوند طَلب میکند
حضرت امام سجّاد (علیه السلام) در این فَراز از دعای مَکارم الاخلاق از پروردگار متعال چیزی میخواهد که جامعهی عزّتخواه همیشه مُحتاج به آن هست و باید دائماً از خداوند بخواهد. یک: «یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی»؛ خدایا! در برابر ظالم به من قدرت بده، به من دستِ دفاع بده، به من دستِ انتقام بده، به من دست تَهاجُم بده. به من مردمی را که بتوانند دست ولایت باشند، بازوی ولایت باشند مَرحمت کُن. «وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی»؛ خدایا! در برابر تَهاجُم فرهنگی، تَبلیغات اِلتقاطی و هَجمههای اِنحرافی به من زبانِ گویا بده، به من مَنطق بده، به من جُرأت بده، به من قدرت تَبیین بده تا از عُهدهی پاسخگویی به مُزدوران بیگانه، یأسآفرینان و زبانهای وابستهی به کُفّار و وابستهی به اَشقیا بتوانم در برابر آنها قأ عَلم کنم و آنها را به کُنج اِنزوا ببَرم و ملّت شهید داده را بر سر سُفرهی شهدایشان با جَهاد تَبیین توجیه کنم، راضی کنم، قَرین افتخار و عزّت بنمایم. اینکه انسان در مَعرکهی مَصاف با باطل است، از روز اوّل خلقت انسان این صَف حقّ و باطل در جنگ با هم بودند. «الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ[۳]»؛ کسی که دل به خدا داده است، کسی که ایمان به خدا دارد، کسی که اَبدیّت را بعد از مرگش قبول دارد، این نمیتواند توسَری خور باشد، نمیتواند ظالمپَرور باشد، نمیتواند با ظالم سازش کند. قَهراً برای حفظ حُقوق خودش، برای دفاع از مَظلومین به نیروهای رَزمی، به بَسیج عُمومی نیازمند است. اینکه امام سجّاد (علیه السلام) در برابر ستمگر از خداوند دست میخواهد، هم به مَعنی داشتن تَجهیزات و سِلاح لازم برای دفاع از خود و برای هُجوم به مُتجاوزین و هم به مَعنی روحیهی جنگی، روحیهی رَزمی و قدرت جسارت در برابر دشمن با شُجاعت و هم به مَعنی تودههای بیداری است که اینها غیرت لازم را دارند، نُفوذ بیگانه را، تَسلُّط بیگانه را، نُفوذ فرهنگی نابکارانِ فاسد را برنمیتابند. در هر سه مورد هم تأمین سِلاح لازم «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ[۴]»؛ آدم چه دست نداشته باشد و چه دست داشته باشد، ولی اَسلحه برای دفاع از خودش نداشته باشد، آن هم بیدستی است. اگر اَسلحه دارد، دست هم دارد، ولی شُجاعت ندارد، ولی مادرهای جامعه شیر پَرورش نمیدهند، پَهلوان پَرورش نمیدهند، شیرِ ایمان به کامِ فرزندانشان نمیدهند، در نتیجه افرادی که در مُقابل دشمن هرگز دلهُره به خودشان راه ندهند، یکتَنه مانند مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرمود: «وَالله لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلى قِتالی لَما وَلَّیْتُ عَنْها[۵]»؛ اگر علی هیچکسی را نداشته باشد، تنهای تنها باشد و همهی جَمعیّت عَرب صَف در صَف به جنگ با علی بیایند، قَسم جَلاله میخورد که یکتَنه در مُقابلشان تا آخر میایستم و هرگز به دشمن پُشت نمیکنم و با قاتل سازش نخواهم کرد.
حِرص، بُخل و جُبْن سه پایگاه سراَفکندگی بَشری هستند
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «لَا یُقِیمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا یُصَانِعُ وَ لَا یُضَارِعُ وَ لَا یَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ[۶]»؛ کسی در برابر باطل، فساد و ظُلم میتواند قَد عَلم کند و به پیروزی برسد که خودش را شبیه اَفراد باطل نکند و اهل رفاهطَلبی نباشد. این حِرص و بُخل و جُبْن سه پایگاه شکست و سراَفکندگی جَوامع بَشری است. جامعهای که دست بِده ندارد، نمیتواند به جبهه کمک کند، در برابر دشمن نمیتواند مایَحتاج رَزمندگان را تأمین کند، این جامعهی بُخلزَده، جامعهی کمبَرکت در برابر نیازهای اوّلی جبههی حقّ، جبههی علی و جبههی وَلی اوّل قُلکهای دوران ۸ سال دفاع مُقدّس کار کرد، تَحمُّل دوران کوپنی کار کرد. نه سیلوهای ما ذخیره داشت، نه موشکی داشتیم، نه هیچکسی از کشورهای دنیا ما را یاری کرد. اما مردم خودکفا بودند، از گلوی فرزندانشان بُریدند، از روستاها برای جبههها نان میبُردند، بانوان میرفتند و در آنجا لباسهای خونین را شُستشو میکردند و به رَزمندگان خدمت میکردند و روحیه میدهند و اَشخاص به اَنحای مُختلف صرفهجویی میکردند و این دستشان دستِ خدا بود، با خدا مُعامله میکردند. اگر جَمعیّتی در کمک به رَزمندگان کوتاهی کند، این جَمعیّت جمعیّتِ بیعُرضه است، جمعیّتِ بیدفاع است. و اگر در زمینهی حِرص از حِرص دنیا بگوید: اگر جنگ بشود وَضع ما بهم میخورد، حوصلهی جنگ نداریم، بنَحوی برویم و سرهم کنیم، هر پیشنهادی کردند امضاء کنیم؛ برجام ۱ و برجام ۲ و برجام ۳، ما موشک میخواهیم چه کنیم؟ با گُفتگو مَسأله را حَل میکنیم. اینها دستبُریده هستند، اینها فَلج هستند، اینها قدرت مُقاومت برای حفظ حَیات دینی و ناموس خودشان را نخواهند داشت. آدمهای نُجومی، آدمهای رِشوهخوار، آدمهای مُتجاوز به حُقوق این و آن نمیتوانند در مَصاف با دشمن پیروزی خَلق بکنند، سراَفرازی به وجود بیاورند. و نکتهی سوّم ترس است. اینکه دشمن یکی از اَسحلههای تَبلیغاتیاش این است که ملّت را به یأس بکشاند، به ترس بکشاند، بگویند ما با این وَضعیّت، با این شرایط اقتصادی مَگر میتوانیم با آمریکا جنگ کنیم؟ اینها باید از مردم یَمن خجالت بکِشند. یَمنیهای پابرهنه، یَمنیهای بدون امکانات لازمِ رفاهی را ببینید که سالها در برابر دشمن ایستادند و عَربستان تا دَندان مُسلّح مُتّکی به قدرت آمریکا و انگلیس و اروپا را بالاخره مَحصور کردند و امروز هم در برابر انگلیس، آمریکا، آلمان که همهی اینها پُشت اسرائیل ایستادهاند، اسرائیل جنگ مُستقیم با یَمن نداشت؛ ولی برای دفاع از مَظلوم به دینشان لبیک گفتند، به پیامبرشان لبیک گفتند. به میدان آمدند و همچنان دارند حماسه میآفرینند.
عَدم همراهی مردم با حضرت علی (علیه السلام) باعث خانهنشینی ایشان شد
اگر ملّتی پُشت وَلی را خالی کرد، وجود مُقدّس مولیالمُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خُطبهای در نهج البلاغه دارند که نام آن خُطبهی «شِقشِقیه» است، خُطبهی دوّم نهج البلاغه است. در آنجا وجود مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فلسفهی خانهنشینی خودش را که مُنجر به شهادت دختر باکرامت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شد، دختر جوانِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ناموس علی مرتضی (علیه السلام) در خانهی وَحی مورد هُجوم قرار گرفت و اُسخوانهایش دَرهم شکست و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست به ذوالفقار نبُرد، میفرمایند: «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ[۷]»؛ نشستم فکر کردم که با دست قَطعشده، با دست بُریده دست به شمشیر ببَرم و با این مردم بجَنگم؛ «أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ»؛ یا بر دیجور ظُلمانی صبر کنم. صبر کردم، ولی درچه شرایطی و با چه وضعیّتی صبر کردم؟ صبرِ من صبر کسی بود که اُسخوان در گلویش مانده است؛ نه میتواند بالا بیاورد و نه میتواند آن را فُرو ببَرد. صبر کسی که خار در چشمش رفته است؛ نه میتواند چشمش را باز کند و نه میتواند آن را ببَندد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک چنین شرایطی میگویند: من دیدم باید صبر کنم، باید مُقاومت کنم. اما سؤال این است: یکی از مُعجزات همیشگی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که در جنگها کلید فَتح به دست علی (علیه السلام) بود. علی (علیه السلام) کَرّار بود، علی (علیه السلام) غیر فَرّار بود، علی (علیه السلام) فَتّاح بود، علی (علیه السلام) قَتّال العَرب بود. و با اینکه قَتّال العَرب بود، همیشه خودش را به دریای دشمن میزد و صفها را طومار میکرد و از شمشیر حضرت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) خون میچکید، با این همه رِشادت و شُجاعت مَعلول نشد، جانباز نشد، نَقص عُضو پیدا نکرد؛ اما خودشان در خُطبهی شِقشِقیه میگویند: دستم بُریده بود. با دست بُریده نمیشود دست به قَبضهی ذوالفقار حیدری بُرد. مَنظور حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چیست؟ اینجا خیلی روشن است؛ علی (علیه السلام) شما را نداشت، علی (علیه السلام) بسیج را نداشت، علی (علیه السلام) سپاه مُقاوم نداشت، علی (علیه السلام) اَرتش مَکتبی نداشت، علی (علیه السلام) مردم را نداشت. مردم نالهی دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بین دَرب و دیوار شنیدند، یک مرد پیدا نشد غیرت کند و بیاید از دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و از ناموس دین دفاع کند. اینجا قَدر شما و تُفاوت روز ۹ دی با مردم مدینه و مردم کوفه در زمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مُشخّص میشود. شما همیشه بازوی نایب امام زمان (ارواحنا فداه) بودید، شما همیشه قُشون دین بودید، شما همیشه در برابر دشمن با غیرت، با رِشادت همهی بَهانهها را کنار گذاشتید. نه گرانیها، نه سُستی مُدیریتها، بیکفایتیها و بیتَوجُّهیها به اُمور مردم که بعضی از دولتمَردان در مَقاطع مُختلف از خودشان نشان دادند، شما را در حمایت از دین و در غیرتِ حفاظت از ناموسِ انقلاب و ناموسِ خودتان سُست نکرد. جریان ۹ دی مِصداقی از مَصادیق دعای امام سجّاد (علیه السلام) است که میفرمایند: خدایا! دستی بده که در برابر ظالم توانمَند باشد. مَعلوم است که از یک دست صدایی برنمیخیزد؛ اگر بخواهد صدا بدهد دو دست میخواهد، اگر بخواهد صدا بدهد یک جَمعی را میخواهد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در رِشادت، در شُجاعت، در حکمت و در کِفایت در عالَم نَظیر ندارد. حضرت علی (علیه السلام) نفر اوّل بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در عالَم امکان است؛ اما مردم حضرت علی (علیه السلام) را همراهی نکردند. بیعت کرده بودند، اما بیعت را شکستند. حِرص باعث شد، بُخل باعث شد، تَرسو شدند. ترسیدند مالشان از بین برود، ترسیدند جانشان از بین برود.
۹ دی نُقطهی عَطفی در تاریخ جُمهوری اسلامی است
آدمهای ترسویی که میترسند مالشان را بگیرند، لذا حاضر نیست از حقّ دفاع کند؛ میترسد جانش به خطر بیُفتد، لذا از دین دفاع نمیکند، این وَلی را بیدست کرده است، وَلی را بیسِلاح کرده است. خَلع سِلاح ولایت و رهبری اِنزوای مردم است، بیتفاوتی مردم است، نارضایتی مردم است. امروز حَرامزادههای غَربی با شبکههای تَبلیغاتی و مُزدوران داخلیشان یا کار نمیکنند تا مردم به سُتوه بیایند و خودشان را کنار بکِشند، یا تَبلیغات میکنند. میگویند: ما ۴۶ سال بیخود استقامت کردیم، باید با آمریکا کنار میآمدیم. در این سفر اَخیر رئیسجُمهور به مصر، آقای «السیسی» به رئیسجُمهور ما گفته بود: شما بیایید رفتارتان را تَغییر بدهید؛ میبینید که اوضاع مَنطقه دارد تَغییر میکند، آمریکا اَخم میکند. بیایید و روابط خودتان را با این دولتها تَنظیم کنید. بنده نمیدانم رئیسجُمهور چه گفته است، اما یک نویسندهی مصری خطاب به رئیسجُمهور خودشان گفته است: آقای السیسی! ایران در مَنطقه اُمّالقُرای مُقاومت است و با این مُقاومت مُستمرّ چهار دههاش قدرت بزرگ مَنطقه است و حرف اوّل را او میزند و در این مُدت بعد از انقلاب پیشرفتهای همهجانبهای که در ایران اتّفاق اُفتاده است، کدام کشور سازشکار مَنطقه توانسته است به این پیشرفتها دست پیدا کند؟ یک نویسندهی مصری غیرت به خرج داده است، شُجاعت به خرج داده است، گفته است: شما که با آمریکا ساختهاید الآن چه چیزی دارید؟ مردمتان گُرسنه هستند، آواره هستند، در قَبرستان میخوابند؛ ولی آنها مُقابل آمریکا ایستادند، امروز موشک دارند، امروز اَتُم دارند، امروز در اَبعاد مُختلف پیش رفتهاند، جُزء کشورهای پیشرفتهی جهان هستند. یک چنین مُقایسهای را یک آدم مُنصف در یک نظام خَفقان میتواند عَرضه کند. اما داخلیهای خودمان، بعضی از روزنامهها، بعضی از شبکهها آنچنان فَضا را سیاه نشان میدهند و بعضی از دولتمَردان هم به این فَضای نااُمیدی دامن میزنند و رویشان میشود بگویند: ما نداریم، ما نمیتوانیم؟ اینکه روحیهی انقلابی نیست. اگر امام (رضوان الله تعالی علیه) به نداریم، به کمکهایی که از هیچجایی به ما نمیشود نگاه میکرد، در برابر شاه با آن ساواک، با آن توپ و تانک، با آن حمایتهای شرق و غَرب قرار نمیگرفت، ۱۵ خرداد را تَحمُّل نمیکرد، ۱۷ شهریور را تَحمُّل نمیکرد. امام (رضوان الله تعالی علیه) امامی بود که گفت: اگر همه برگردند، خُمینی ایستاده است. اگر در حملهی عراق که حملهی عراق نبود، حملهی شوروی بود؛ میگهای شوروی اوّلین بُمبها را بر سر ما ریختند و بعد هم هواپیماهای مُدرن فرانسوی، تانکهای انگلیسی، اطّلاعات آمریکایی، پول کشورهای عَربی و قُشونشان همه مُقابل ما ایستادند.؛ ولی ۸ سال این مردم بدون حمایت هیچجا با شرایط بَد اقتصادی به دشمن نگفتند. آیا خدا عزیزتان نکرد؟ اگر کنار کشیده بودیم، الآن کُجا بودیم؟ آنهایی که عَقبنشینی کردند الآن چه ذلّتی را تجربه میکنند؟! لذا ۹ دی در طول انقلاب جایگاه خودش را حفظ کرد و یک نُقطهی عَطفی است، اِتمام حُجّتی است، درسی است برای کسانی که حَواسشان فقط به رِفاه خودشان و به دو تابعیّتی خودشان و به بیگانگان دوخته شده است. اصلاً از حقیقت اقتدار ملّی، عزّت اسلامی، استقلال کشور هیچوقت به اینها فکر نمیکنند. به دنبال خوشی و عیش و عِشرت خودشان هستند.
نتیجهی مُقاومت و استقامت در راهِ خدا، پیروزی برای جبههی حقّ است
این مَسألهی ۹ دی درست است که ۸ سال دفاع مُقدّس ما دفاع بینَظیر بود، دفاع بیسابقه بود، مردمی با همهی دنیا دَرگیر شدند، آن هم حُکومتی تازه حُکومت تشکیل داده، سِلاحهای اَرتش غارت شده. اَرتشی که واقعاً ضربه دیده است، سپاهی که تجربهی جنگ ندارد. در آن شرایط ۸ سال با شرق و غرب ایستادن و با اینها دست و پَنجه نَرم کردن و هر شهیدی میآورند برای پُر کردن جای او جَمعیّتی میآمدند، تشویق بیشتر میشدند. نترسیدن، سخاوت داشتن، بَصیرت داشتن و به نایب امام زمان (ارواحنا فداه) عشق داشتن، تَعبُّد داشتن، حرف او را حرفِ امام زمان (ارواحنا فداه) دیدن باعث شد که خداوند ما را پیروز کرد، خدا خُرمشهر را آزاد کرد، خدا آبادان را از حَصر بیرون آورد، خدا سرزمینهای غَصبشده را به ما برگرداند، خدا دشمن ما را سراَفکنده کرد، خدا شرق و غرب مُسلّح به همهی سِلاحهای کُشتار جَمعی را از ما مُنصرف کرد. استقامت نتیجه میدهد، مُقاومت نتیجه میدهد.
حماسه ۹ دی مُقابله با نُفوذگران داخلی بود
اما در دوران ۸ سال دفاع مُقدّس دشمن ما شناخته شده بود. دشمن بَعثی بود، دشمن آمریکایی و شوروی بود. دشمنی بود که ما دشمن را میشناختیم؛ اما در ۹ دی در فتنهی انتخابات ۷۸، در این انقلاب مَخملی این آقایان داخلی بود. کسانی که زیر عَبای امام (رضوان الله تعالی علیه) بزرگ شده بودند، بر سر سُفرهی خونِ شهیدان شما نام پیدا کرده بودند، شُهرت پیدا کرده بودند. اینها در کنار تَبلیغات و حُضور آمریکا، انگلیس و سفارتخانههایشان فَعّال بود و به مسجدها نارنجک میانداختند و چادریها را مورد هُجوم قرار میدادند، اینها همچنان برای یک آشوب داخلی خستگی از خودشان نشان ندادند. با آن بیانات جَهاد تَبیینی که اِتمام حُجّت بود که مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) در نماز جُمعه انجام دادند، معذلک اینها رَها نکردند. مردم ما ۸ ماه دندان روی جگر گذاشتند و آنها سعی میکردند جنگ داخلی به کار بیُفتد تا خارجیها دخالت بکنند. قانون را زیر پا گذاشتند، آراء مردم را نادیده گرفتند. در چنین شرایطی ایّام عاشورا پیش آمد و این جسارت و هَتک حُرمتی که از جانب این فتنهگَران و اَیادیشان به سالار شهیدان شد، اینجا ملّت ما بَصیرت خودشان را به نمایش گذاشتند. و این دعای حضرت امام سجّاد (علیه السلام) در مورد نایب امام زمان ما که فرمودند: خدایا! من را در برابر ظالم تنها نگذار؛ مردم در کنار من باشند، دلهای شیدای شهادت زیر پَرچم فَرماندهی یک نیروهی عَرشی و الهی و بلندگوی امام زمان (ارواحنا فداه) جَمعشان جَمع باشد. این «یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی» در برابر ظالم چه ظالم فرهنگی، چه ظالم نظامی، چه ظالم اقتصادی و سیاسی باشد. جبهه جبههی آمریکاست، جبههی انگلیس است، جبههی بیگانگان است. دارند هُجوم میآورند. دولت وقت هم کاری به ولایت نداشت؛ ولی آن فتنهگَرها در شُعارهایشان گفتند که اَصل ولایت مَقصد ماست. اینها دیگر کاری به «احمدی نژاد» و این و آن نداشتند. نظامی که سُتون فقراتش حاکمیّت دین است، پیادهکردن اَحکام اسلام است و مِحور آن نیابت امام زمان (ارواحنا فداه) است، مَرجعیّت دینی است، کارشناس فقهی است؛ چنین چیزی را نشان گرفتند و به همهی مُقدّسات اِهانت کردند. هم روز روشن در ماه مبارک رمضان آن جَمعیّتی که آب نوشیدند، در نماز جُمعه آمدند و با پوتین و کَفش نماز خواندند، بیحجابها در صُفوف نماز قرار داشتند. هرجایی توانستند مُقدّسات را کمرنگ کردند و مُقابله کردند. فدای امام زمان (ارواحنا فداه) و نایب ایشان بشوم. در این ۸ ماه نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه)، رهبر بینَظیرمان در جهاد تَبیین یکتَنه شُبهات را پاسخ میگفت. با اینها به گونهای مُدارا میکرد که مردم بیدار بشوند، ماهیّت اینها را بشناسند.
حُضور نقشآفرینِ مردم در حماسهی ۹ دی
اما نهایتاً خون امام حسین (علیه السلام) بود، تَصرُّف حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بود. «وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر[۸]»؛ وجودِ امام زمان (ارواحنا فداه) لنگر زمین و زمان است. اگر ایشان نبود، زمین ما را تَحمُّل نمیکرد. وجودِ نازنین ایشان عَرش و فَرش را تَدبیر میکند، سامان میدهد. اما هرجایی لازم بود، او که بیکار ننشسته است؛ فرمود: «إنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ[۹]»؛ شیعیان من! ما شما را رَها نکردهایم، شما بیکَس نیستید، شما بیصاحب نیستید؛ شما من را دارید. «إنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ»؛ حضرت میگویند: من شما را از یاد نبُردهام، حَواسم به شما هست. به موقع دست خودم را نشان میدهم. در آن شرایطی که اینها جَمعیّت را بَسیج کرده بودند، بنده آن روز در خیابان آزادی در آن محلّ بسیج با بسیجیان بودم که این جمعیّت عَظیم آمدند و عُبور کردند و آن رُسواییها پیش آمد. اینها توانسته بودند عدّهای را به عُنوان اینکه آراء اینها باه سرقت رفته است، فَریب بزنند و بَسیج کنند. اینجور کُلاه بر سرشان گذاشته بودند؛ اما چه شد که یکمَرتبه وَرق برگشت؟ همه به میدان آمدند. اینجا باید گفت: «إنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ». آقایمان امام زمان (ارواحنا فداه) یک نگاهی به دلها کرد؛ اینجا علی تنها نماند، اینجا دست علی بُریده نبود، اینجا زن و مرد کشور ما یَد علیبنابیطالب (علیه السلام) بودند، مُشت مُحکم مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شدند، قُشون امام زمان (ارواحنا فداه) شدند، نایب امام زمان (ارواحنا فداه) را تنها نگذاشتند، تَجدید بیعت با شهیدانشان کردند و با صدای رَسا به رهبر عزیز انقلاب آیت الله العُظمی امام خامنهای (اطال الله عُمره الشریف) بیعت جانانه کردند. این حُضور قاطبهی ملّت در تمام اُستانهای کشور، شهرستانها و روستاها آنچنان تَزلزُلی در اَرکان کاخِ سفید انداخت و تمام بافتههایشان را رشته کرد. اینها خیلی کار کرده بودند، خیلی هزینه کرده بودند و سَران فتنه با ارتباطاتی که با بیرونیها داشتند، پولهایی که از قارونهای مَنطقه گرفته بودند، مُطمئن بودند که دیگر انقلاب رفت و این پَرچم ولایت به پَرچم دیگری تبدیل میشود. «نه غَزّه، نه لُبنان» گفتند، ولایت را نَقد کردند؛ اما حُضور بابَصیرت و آگاهی شما شَرق و غَرب را مُتحیّر ساخت. خدا میداند ارزش آن روز کمتر از ۸ سال دفاع مُقدّس نبود؛ زیرا اینجا دشمن ناشناخته بود، دشمن در خانهتان بود، امکانات عَجیبی داشتند، تَبلیغات عَجیبی داشتند. فَریبدَهنده بود، ایجاد شُبهه کرده بود، فَضا را تاریک کرده بود. در فَضای غُبارآلود آدم دوست و دشمن را نمیشناسد. دوست خودش را به جای دشمن از بین میبَرد. اینها کُشتهسازی کردند، اینها شهیدسازی کردند، اینها مَجالس فاتحهی صوری گرفتند، اینها هرکاری میتوانستند برای براَندازی کردند؛ اما چه شد؟ یک گُلوله خَرجشان نشد. این دست توانای ولایت بود که در شکل خیزش عُمومی مردان وفادار به قرآن و شهدا و ولایت فقیه به میدان آمدند و این حُضور شما همیشه سرنوشتساز است.
ضَرورت حُضور همهجانبه و جهاد تَبیین مردم در تمامی عَرصهها
امروز و همیشه ما ۹ دی لازم داریم، ما بَصیرتی در حَدّ آفریدن روز ۹ دی که در برابر آفریدن همهی توطئهها و تَبلیغات داخلی بتواند دشمن را نااُمید کند، ولی امام زمان (ارواحنا فداه) خُشنود کند. مردم را نسبت به آینده اُمیدوار کند. خدا میداند که آینده از آنِ ماست. اگر شما امروز سوریه را از دست دادید نگران نباشید؛ سوریهی سکولار را از دست دادید، سوریهی بَعثی را از دست دادید. مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) وعده دادند: جوانهای سوریه حزب الله تشکیل خواهند داد و خاکِ سوریه را از دست اِشغالگران بیرون خواهند کشید؛ «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ[۱۰]». یَمن را میبینید. اتّحاد عراق و مَرجعیّت عراق را میبینید. صلابت رهبر عزیزمان که با این دو سخنرانی که در جمع بانوان و مَدّاحان کردند، یکچیزی بود که گویا خدا دیکته کرده و بر زبان ایشان جاری کرده است. سراسر اُمید بود، تَزریق قدرت بود، نَقش ولایت که همیشه نَقش آن نَقش حَیاتی است. به شما عزّت میدهد، قدرت میدهد، سربلندتان میکند. شما را در میدان صاحب انقلاب میداند و میداند که رَشید هستید، میداند که باوَفا هستید، میداند که با وجود شما مردان و زنان باکفایت، زنان دل به حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) داده این خونها پایمال نخواهد شد. هم توجیه میکنند، هم شُبهات را پاسخ میدهند، هم به شما دلگَرمی میدهند، هم آینده را روشن تصویر میکنند، هم این اَندوختههایی که در این ۴۶ سال به فَضل الهی مُعجزهوار اِقتدار پیدا کردید و در جَهات علمی پیش رفتید. حالا یک مُدیریت صحیحی میخواهد که از این اَندوختهها و ذخیرهها بتواند مَملکت را در یک حَدّی از مَعیشت مردم قرار بدهد که دشمن بَهانهی شِماتت نداشته باشد. این را داشته باشیم و این هم به جَهاد تَبیین شماست که حضرت امام سجّاد (علیه السلام) فرمودند: «وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی». زبانی بده که بتوانم دَفع شُبهات بکنم، از دینم دفاع کنم، از شهیدانم دفاع کنم، از نایب امام زمانم دفاع کنم. این دو که یکی حُضور مردم و دوّم جهاد تَبیین است و این در ۹ دی به فَضل الهی مُحقّق شد و برای همیشه اُلگویی است که شما اهل ۹ دی هستید و نمیتوانند شما را از میان بردارند. شهید سلیمانی ما اُلگوی ماست، دلبَر ماست. در شرایط سخت ایشان این جُمله را به بنده گفتند: «این فشارهایی که گاهی پیش میآید، شبیه دردِ زایمان زنان است؛ هر فشار سختی بوده است، به دنبال آن ما یک مولودِ جدید هستیم». از این تَهدیدها باید فُرصت درست کرد. از این مشکلاتی که بعضی از سوء مُدیریتهاست برای ما عِبرت است و برای آینده باید طَرح درست داشته باشیم، اتّحاد داشته باشیم، با هم باشیم. دستِ هم را بگیریم، پای هم را نگیریم. به وَلیفقیهمان، نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه) با دیدِ نایبِ امام زمان (ارواحنا فداه) تَعبُّد و عشق داشته باشیم که خداوند متعال وَعدهی پیروزی داده است.
روضه و توسّل به حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها)
با همهی این روحیهای که بنده ترجمهی دلهای شما را در این سُخنرانی اَدای دین کردم، بلندگوی خودتان بودم، حال خودتان و تَوقُّعات خودتان و بَصیرت خودتان را به نمایش گذاشتم. ولی خدا میداند دلم برای حرم حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) خون است؛ دلم برای بارگاه باصَفای سهسالهی امام حسین (علیه السلام) خون است. میهمان «سیّد حسن نصرالله» بودم، نیروهای حزبالله ما را بَدرقه کردند و از لُبنان آوردند. بعد از نیمهشب بود که به سوریه رسیدیم. رفتند با تولیّت آستان حضرت رقیّه (سلام الله علیها) تماس گرفتند، کلید گرفتند، بعد از نیمهشب دَرب باز شد. دختر باکرامت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از این میهمانش روسیاهش پَذیرایی کرد. آنجا به این سهساله عَرض کردم: بیبی جان! اینجا خَرابه بود. در هر خَرابهای قَدم گذاشتی آنجا آباد شد، آنجا قبلهی دلها شد. بیا و این پای کوچکت را در دلِ من هم بگذار، این دلِ ویران من را هم آباد کُن. الآن هیچ زائری ندارد؛ نه قَبر حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها)، نه قَبر سهسالهی امام حسین (علیه السلام). نگران هم هستیم که نکند یکوقتی هَتک حُرمت بکنند. این ناموسِ امام حسین (علیه السلام) است، این دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بابالحَوائج است؛ انشاءالله تَوسّلاتتان را مُقدّمهی ظُهور قرار بدهید. آدم خیلی اُمید پیدا میکند که اینها همان «سُفیانی» باشند و برحَسب پیشبینیها انشاءالله بیش از یک سال نتوانند بمانند و به دنبال آن آقای ما بیاید، پَرچم را خودش تَحویل بگیرد. این دختر خیلی بابایی بود. دخترها مَعمولاً بابایی هستند؛ ولی این دختر یکجور دیگری بابایی بود. این بود که در ورودی دروازهی کوفه وقتی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) سخنرانی میکرد، امام سجّاد (علیه السلام) فرمودند: «عمَّتی اسکتی[۱۱]»؛ عَمّه جان! وظیفهات تا همینجا بود؛ حرفهایت را نگاه دار، ما میخواهیم شام را فَتح کنیم. بیبیِ ما! دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام)! شام را شما فَتح کردید، اما دوباره اینها آمدند و آنجا را اِشغال کردند. بیبی وقتی به اَمر امام زینالعابدین (علیه السلام) خُطبهشان را قَطع کردند، یکوقت دیدند دیگر لَحن صحبت عوض شد. دیگر با مردم حرف نمیزند. «یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ[۱۲]»؛ ای ماهِ زینب! از چه گرفتهای؟ نگاهی کرد و دید سر مُقدّس حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بالای نیزه است. آنجا گفت: حسین جان! در همهی مَصائب با تو همراه بودم؛ اگر تو شهید شدی خواهرت هم اَسیر شد، اگر تو شهید دادی من هم مادرِ شهدایم. اما حسینِ زینب! دیگر اینجا را فکر نکرده بودم؛ «ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا[۱۳]»؛ فکر نمیکردم سرت را بالای نیزه ببینم، مَحاسنت را پُر خون ببینم. همینجور که بیبی با سر امام حسین (علیه السلام) صحبت میکرد، این سهساله روی زانویش نشسته بود. بیبی یک نگاهی کرد، دید این دختر به سر پدرش خیره شده است، الآن است که جان از بدنش مُفارقت کند. عَرضه داشت: حسین جان! با من حرف نمیزنی نزن؛ «فاطِمه الصَّغیرَهَ کَلِّمها[۱۴]»؛ با این سهساله حرف بزن، دارد جان میدهد. گویا برحَسب تَحلیل در آنجا امام حسین (علیه السلام) به این دخترش وَعده داد: دخترم صبر کُن؛ در خَرابه میآیم و به تو سر میزنم. این بود که این سهساله در شام مُرتّب میگفت: عَمّه جان! پدرم چه زمانی میآید؟ او به من وَعده داده است. بابا آمد. بابا! فکر میکردم با پا میآیی تا من را در آغوش بگیری؛ فکر نمیکردم با سر بیایی و من تو را در آغوش بگیرم. سر پُر از خونِ پدر را روی دامانش گذاشت. بابا! خیلی حکایتها از این سفر دارم که به عَمّهام هم نگفتهام. مُنتظر بودم تو بیایی تا به تو بگویم. اما بابا جانم! میبینم درد تو بیشتر از دردِ دخترت است. بابا! تو برای من دردِدل کُن. «یا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ؟[۱۵]»؛ بابا! به من بگو ببینم کدام ظالم رَگهای گَردنت را قَطع کرده است؟ بابا جانم! «مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ؟[۱۶]»؛ کدام ظالم مَحاسنت را با خون خَضاب کرده است. گفت و گفت، جان را تَسلیم کرد. اَمان از دل زینب (سلام الله علیها)…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم رهبر عزیزمان و مردم شهید داده و انقلابیمان را تا ظُهور مُستدام بدار.
خدایا! مردم عزیز ما را، انقلاب ما را، نظام ما را، رهبر خوب و بینَظیر ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! انتقام خون شهدای ما را از این خونخوارانِ بینَظیر بِستان.
الها! پروردگارا! خیر و بَرکت، باران رَحمت مُستمراً بر ما نازل بفرما.
خدایا! دست خیانت، دست تَبلیغات یأسآور و ایجادکنندهی تَرس را قَطع بفرما.
خدایا! سُفرهی عُمرشان را جَمع بفرما.
خدایا! اسرائیل و یارانش را نابود بفرما.
خدایا! این همسایهای که دستش در کاسهی اسرائیل رفت و در نابودی سوریه سَهیم شد، با چوب غَضب خودت او را اَدب بفرما.
خدایا! این کشورها، این حکومتهای بیغیرت و بیدین که کنار اسرائیل ایستادهاند و تماشا میکنند این بَچّههای بیگُناه صدها صدها کُشته میشوند، اینجور مَریضها را در بیمارستان میکُشند، پزشکها را برهنه میکنند، جنایتهای بیسابقه انجام میدهند و این حکومتهای بدبَخت خودفُروخته در حال تماشا هستند، همهشان را نابود بفرما.
خدایا! تبدیل به اَحسن بفرما.
خدایا! به مردم ما بَصیرتی مانند ۹ دی را همواره از خَزائن علم خودت نازل بفرما.
خدایا! همهی مریضها و مریضهای مورد نَظر را شِفای عاجل و کامل روزی بفرما.
خدایا! ما را برای عبادتهای رَجبیّه آماده بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم اماممان (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدانمان، شهیدِ بزرگوارمان شهید حاج قاسم، شهید سیّد حسن نصرالله، سرداران عزیزمان که مُدافع حرم بودند و سر سُفرهی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) به وِصال رسیدند، همهشان را از ما راضی بفرما.
خدایا! جوانهای ما را با غیرت و بَصیرت برای کمکِ دین و امام زمان (ارواحنا فداه) بیش از سابق آمادگی مَرحمت بفرما.
انشاءالله دستهایتان نااُمید برنگردد و دعاهایتان مُستجاب بشود، بگویید: یا حسین (علیه السلام).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] صحیفه سجادیه، دعای ۲۰ (دعا در مکارم اخلاق و اعمال پسندیده).
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَى مَنْ کَایَدَنِی، وَ قُدْرَهً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِی، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی، وَ سَلَامَهً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَهِ مَنْ سَدَّدَنِی، وَ مُتَابَعَهِ مَنْ أَرْشَدَنِی».
[۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۶٫
«الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ ۖ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا».
[۴] سوره مبارکه انفال، آیه ۶۰٫
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ».
[۵] تسلیه المُجالس و زینه المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، جلد ۱، صفحه ۳۴۲٫
[۶] نهج البلاغه، حکمت ۱۱۰؛ شرایط مجریان امر خدا.
[۷] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۳ (مشهور به خطبهی شِقشِقیه).
«و من خطبه له (علیه السلام) و هی المعروفه بالشقشقیه و تشتمل على الشَکوى من أمر الخلافه ثم ترجیح صبره عنها ثم مبایعه الناس له. أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَهَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى، یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ، یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا، أَرَى تُرَاثِی نَهْباً. حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى: «شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا ، وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ»؛ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا، فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَهِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ الْمِحْنَهِ. حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی [سِتَّهٍ] جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ، فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى! مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ، لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا، فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ، إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ…».
[۸] کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، جامعه مدرسین قم، بیتا، ص ۳۶۲٫
[۹] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵٫
«للاخ السدید و الولی الرشید، الشیخ المفید ابی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان ادام الله اعزازه من مستودع العهد المأخوذ علی العباد. بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد، سلام الله علیک ایها المولی و المخلص فی الدین، المخصوص فینا بالیقین، فانا نحمد الیک الله الذی لا اله الا هو و نسأله الصلوه علی سیدنا و مولانا، نبینا محمد و آله الطاهرین و نعلمک، ادام الله توفیقک لنصره الحق و اجزل مثوبتک علی نطقک عنا بالصدق، انه بالصدق، انه قد اذن انا فی تشریفک بالمکاتبه. و تکلیفک ما تؤدیه عنا الی موالینا قبلک، اعزهم الله بطاعته و کفاهم المهم برعایته لهم و حراسته، فقف، امدک الله بعونه علی اعدائه المارقین من دینه علی ما نذکره، واعمل فی تأدیته الی من تسکن الیه بما نرسمه ان شاء الله. نحن و ان کنا ثاوین بمکاننا النائی عن مساکن الظالمین حسب الذی اراناه الله تعالی لنا من الصلاح و لشیعتنا المؤمنین فی ذلک مادامت دوله الدنیا للفاسقین فانا یحیط علمنا بانبائکم و لا یعزب عنا شیء من اخبارکم و معرفتنا بالزلل الذی اصابکم مذجنح کثیر منکم الی ما کان السلف الصالح عنه شاسعاً و نبذوا العهد المأخوذ منهم وراء ظهورهم کانهم لا یعلمون. انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الاعداء. فاتقو الله جل جلاله و ظاهرونا علی انتیاشکم من فتنه قد انافت علیکم یهلک فیها من حم اجله و یحمی علیه من ادرک امله و هی اماره لازوف حرکتنا و (مباثتکم) بامرنا و نهینا و الله متم نوره و لو کره المشرکون. اعتصموا بالتقیه من شب نار الجاهلیه یحششها عصب امویه تهول بها فرقه مهدیه انا زعیم بنجاه من لم یرم منها المواطن الخفیه و سلک فی الطعن منها السبل الرضیه. اذا حل جمادی الاولی من سنتکم هذه فاعتبروا بما یحدث فیه و استیقظوا من رقدتکم لما یکون من الذی یلیه، ستظهر لکم من السماء آیه جلیه و من الارض مثلها بالسویه و یحدث فی ارض المشرق ما یحزن و یقلق و یغلب من بعد علی العراق طوائف عن الاسلام مراق، تضیق بسوء فعالهم علی اهله الارزاق، ثم تتفرج الغمه من بعده ببوار طاغوت من الاشرار، یسر بهلاکه المتقون الاخیار، و یتفق لمریدی الحج من الآفاق ما یأملونه علی توفیر غلبه منهم و اتفاق، و لنا فی تیسیر حجهم علی الاختیار منهم و الوفاق شأن یظهر علی نظام و اتساق، فلیعمل کل امریء منکم ما یقرب به من محبتنا و لیجتنب ما یدنیه من کراهتنا و سخطنا فان امرأ یبغته فجأه حین لا ینفعه توبه و لا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبه و الله یلهمکم الرشد و یلطف لکم بالتوفیق برحمته».
[۱۰] سوره مبارکه هود، آیه ۸۱٫
«قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لَا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ».
[۱۱] الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۵٫
«یا عمَّتی اسکتی ففِی الْباقی مِنَ الْماضی اعْتبار، وَ انْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ، فَهِمَهٌ غَیْر مُفَهّمه، انَّ الْبُکاءُ وَ الْحَنینَ لایَرِدانِ مَنْ قَدْ ابادَهُ الدَّهْر فَسَکَتَت».
[۱۲] الإرشاد، ج ۲، ص ۱۱۷؛ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸-۱۷۹، باب ۳۹؛ لهوف، ص ۱۹۰؛ کامل الزیارات، ص ۲۶۰-۲۶۱، باب ۸۸؛ ناسخ التواریخ، ص ۳۰۳٫
«یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا؛ ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا؛ یا أخی فاطِمه الصَّغیرَهَ کَلِّمها فَقَد کادَ قَلبُها أن یَذوبا».
[۱۳] همان.
[۱۴] همان.
[۱۵] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶.
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر».
[۱۶] همان.
پاسخ دهید