برهان پروردگار برای حفظ یوسف(ع) از گناه چه بود؟ مقصود از «هَمّ» یوسف(ع) چیست؟
خداوند سبحان در کتاب نورانی خویش در سوره یوسف(ع) آیه ۲۴ در ماجرای درخواست زلیخا از یوسف(ع) برای گرفتن کام از یوسف میفرماید: «اگر برهان و دلیل پروردگار خویش را نمیدید به زلیخا تمایل پیدا میکرد»؛ حال سؤال این است که؛ الف. آن دلیل و برهانی که یوسف(ع) از پروردگار خویش مشاهده کرد چه بود و چگونه اتفاق افتاد؟ ب. مقصود از «هَمّ» یوسف(ع) چیست؟
پاسخ اجمالی
مفسران درباره همّ حضرت یوسف(ع) نسبت به زلیخا، احتمالاتی را مطرح کردهاند؛ مانند اینکه گفتهاند: همسر عزیز مصر تصمیم بر کامجویى از یوسف(ع) داشت و نهایت کوشش خود را در این راه به کار برد، اما همّ یوسف بر دفاع از خود و دفع زلیخا بود؛ یعنی یوسف او را از خود دور میکرد و زلیخا اصرار داشت.
برهانى که یوسف از پروردگار خود دید هر چند در کلام خداوند تعالى کاملاً روشن نشده است که چه بوده، ولی به هر حال، یکى از وسائل یقینآور بوده است و مفسران درباره حقیقت و کیفیت آن احتمالاتی را ذکر کردهاند که در پاسخ تفصیلی بیان شده است.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم در ارتباط با یکی از حوادث زندگی حضرت یوسف(ع) در زمان بردگی در دربار حاکم مصر میفرماید؛ همسر پادشاه مصر قصد او کرد و او نیز – اگر برهان پروردگارش را نمیدید- قصد وى مینمود! اینچنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصین».[۱]
در این جا دست کم دو پرسش مطرح است:
الف. «همّ» یوسف(ع) چه بود و او چه تصمیمی داشت که بعد از مشاهده برهان پروردگار از آن منصرف شد؟!
ب. برهانی که او دید چه بود؟!
در همین راستا نخست به بررسی معنای «همّ» میپردازیم.
برای واژه «همّ» در لغت معانی مختلف نقل شده است؛ یکی از آن معانی تصمیم بر انجام کار است. معنای دیگرش، خطور کاری در ذهن بوده، اگرچه تصمیم بر انجامش نشده باشد.[۲] «و هَمَّ بالشیءَ یَهمُّ هَمّاً»؛ یعنی نیت کرد، اراده نمود، و تصمیم بر انجامش گرفت.[۳] «همّ» به معناى حزن و اضطراب نیز در قرآن به کار رفته است.[۴]
معنای همّ یوسف(ع)
مفسران درباره همّ حضرت یوسف(ع) نسبت به زلیخا، احتمالاتی را مطرح کردهاند؛ مانند:
۱ – همسر عزیز مصر تصمیم بر کامجویى از یوسف(ع) داشت و نهایت کوشش خود را در این راه به کار برد، اما همّ یوسف بر دفاع از خود و دفع زلیخا بود؛ یعنی یوسف او را از خود دور میکرد و زلیخا اصرار داشت.[۵]
۲٫ «هَمَّ بِها»؛ یعنى روى طبع بشرى یوسف(ع) به او تمایل پیدا کرد، و ممکن است بر سبیل مجاز «همّ» را به میل و خواسته طبیعى معنا کرد، و این مطلب روشن است که صرف میل و خواستن گناه نیست؛ زیرا خداى تعالى چنین میلى را در وجود انسان قرار داده، اما آنچه گناه و قبیح است آن عمل خارجى است، نه صرف شهوت و میل.[۶]
۳ – «همّ» زلیخا همان تصمیم به عمل زنا بود، ولى همّ یوسف این بود که دلش میخواست زلیخا همسر مشروع او باشد. براساس این معنا، باید متعلق «لو لا» محذوف باشد؛ یعنى اگر برهان پروردگار خود را ندیده بود، تصمیم میگرفت و یا عملى انجام میداد.
طبق این معنا، اگر کسى بگوید: «همّ» در آیه شریفه «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها» به یک سیاق وارد شده، چگونه است که شما متعلق همّ زلیخا را کار قبیح و زشت گرفتید، ولى در مورد یوسف همّ او را به کار غیر قبیح متعلق دانستید؟
پاسخ آن است که؛ از ظاهر آیه شریفه نمیتوان متعلق همّ آن دو را فهمید؛ لذا باید از آیات و دلیلهاى دیگر آنرا به دست آورد. اینکه ما گفتیم؛ متعلق همّ زلیخا کار قبیح بوده، اولاً: براساس گواهى قرآن و آثارى است که به این مطلب گواهى میدهد، ثانیاً: نسبت کار قبیح به او با دلیلهاى دیگر عقلى هم منافاتى ندارد. اما از نظر گواهى قرآن همان آیاتى است که در این سوره مبارکه بیان شده است؛ مانند: «وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ».[۷] آیات دیگری که در تمامى این آیات تصریح شده است، زلیخا تصمیم به کامجویى از یوسف و انجام عملى قبیح داشت، چه آنجا که خداى سبحان گواهى داده و چه آنجا که خود زلیخا بدان اقرار کرده است.
اما از نظر آثار دیگر همین اجماع مفسران کافى است که همگى گفتهاند، زلیخا تصمیم به گناه و عمل زشت داشت.
ولى در مورد یوسف(ع) دلیلهاى محکم عقلى که قابل هیچگونه احتمال و مجازى نیست، دلالت دارند بر اینکه صدور عمل قبیح و همچنین عزم و تصمیم بر آن، هیچکدامیک از یوسف جایز نیست و با مقام عصمت و نبوت او منافات دارد.
۴ – همسر عزیز مصر قصد ارتباط نامشروع با یوسف را نمود و یوسف نیز اگر برهان خدا را در مقابل نداشت، قصد او را میکرد، اما چون او برهان رب را دیده بود، هرگز قصد زلیخا را نکرد. براساس این معنا «لو لا» شرط است که جزای آن «و هم بها» است که بر آن مقدم شده و تقدیم جزا بر شرط جایز است.
۵ – «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها» معنایش این است که زن عزیز مصر قصد کرد که خواستهاش را عملی کند، و یوسف قصد کرد که چنین کاری را انجام ندهد.[۸]
۶ – منظور از «همّ» یوسف، کشتن آن زن بود. این نظر منسوب به امام رضا(ع) است که در تفسیر این آیه فرمودند: «فانها همت بالمعصیه و هم یوسف بقتلها ان أجبرته لعظم ما تداخله فصرف اللَّه عنه قتلها و الفاحشه».[۹] یعنى مراد از این آیه آن است که زن عزیز مصر قصد معصیت کرد و یوسف تصمیم گرفت که اگر بدین کار مجبور شد، به دلیل فاجعه بزرگی که در انتظارش بود، زلیخا را بکشد اما خداى تعالى یوسف را هم از قتل زلیخا و هم از زنا با او (در حالت اجبار) بازداشت. بنابر این مراد از «سوء» در دنباله آیه کشتن زلیخا بوده و از «فحشاء» زنا با او.[۱۰]
برهان پروردگار
«برهان» در اصل مصدر «بره» به معناى سفید شدن است[۱۱] و به هر گونه دلیل محکم و نیرومندی، که موجب روشنایى شود و یقینآور باشد، برهان گفته شده است. به همین ترتیب است که قرآن در جاهای دیگر، معجزه[۱۲] و حجت قاطع[۱۳] را برهان نامیده است.
اما برهانى که یوسف از پروردگار خود دید هر چند در کلام خداوند تعالى کاملاً روشن نشده است که چه بوده ولی به هر حال، یکى از وسائل یقینآور بوده است و مفسرین درباره حقیقت و کیفیت آن احتمالاتی را ذکر کردهاند:
۱ – برهان مذکور از قبیل علمهاى متعارف؛ یعنى علم به حسن و قبح و مصلحت و مفسده افعال نبوده بلکه از برهانهایى است که خدا به بندگان مخلص خود نشان میدهد و آن نوعى از علم مکشوف و یقین مشهود و دیدنى است، که نفس آدمى با دیدن آن، چنان مطیع و تسلیم میشود که دیگر به هیچ وجه میل به معصیت پیدا نمیکند.[۱۴]
۲ – برهان الهی همان مقام نبوت و معصوم بودن از گناه یوسف بود. به دیگر سخن؛ برهانی که خدای متعال به یوسف عنایت فرمود همان خصوصیات پیامبران و اخلاق انسانهای برگزیده در پاکدامنی و عفاف بود.[۱۵] چنانکه در روایتی نیز از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودهاند: «برهان حق جمال نبوت و نور علم و حکمت بود که خدا در دل او نهاد، چنانکه فرمود: “به او علم و حکمت دادیم“[۱۶]».[۱۷]
۳ – نوعی امداد و کمک الهى بود که به خاطر اعمال نیکش در این لحظه حساس به سراغ او آمد.[۱۸]
۴ – از روایتى استفاده میشود که در آنجا بتى بود، که معبود همسر عزیز محسوب میشد، ناگهان چشم آن زن به بت افتاد، گویى احساس کرد با چشمانش به او نگاه میکند و خیانتش را با خشم مینگرد، برخاست و لباسى به روى بت افکند، مشاهده این منظره، طوفانى در دل یوسف پدید آورد و گفت: تو که از یک بت بیعقل و شعور و فاقد حس و تشخیص، شرم دارى، چگونه ممکن است من از پروردگارم که همه چیز را میداند و از همه خفایا و خلوتگاهها با خبر است، شرم و حیا نکنم؟![۱۹]
این احساس، توان و نیروى تازهاى به یوسف بخشید و او را در مبارزه شدیدى که در اعماق جانش میان غریزه و عقل بود کمک کرد، تا بتواند امواج سرکش غریزه را عقب براند.[۲۰]
۵ – برهان مزبور همان حجت و دلیلى بود که خداوند درباره زنا تعیین کرده و اطلاع از عذاب و عقابى بود که شخص زنا کار مستحق آن میگردد.[۲۱]
البته، هیچ مانعى ندارد که تمام این معانى یک جا منظور آیه باشد؛ زیرا در مفهوم عام برهان همه اینها جمع است، و در آیات قرآن و روایات، کلمه برهان به بسیارى از معانى فوق اطلاق شده است.[۲۲]
ناگفته نماند که؛ که بعضى از مفسران روایات بیمدرکى را نیز نقل کردهاند که میگوید یوسف تصمیم بر گناه گرفته بود که ناگهان در یک حالت مکاشفه جبرئیل یا یعقوب را مشاهده کرد، که انگشت خود را با دندان میگزید، یوسف این منظره را دید و عقبنشینى کرد. اینگونه روایات که هیچ سند معتبرى ندارند، و به روایات اسرائیلى میماند که با مقام انبیاء نمیسازد.[۲۳]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. یوسف، ۲۴.
[۲]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج ۶، ص ۱۲۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
.[۳] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۶۲۰، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۴]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۸۴۵، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۵]. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۱۷۹، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
[۶]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۵، ص ۳۴۳ – ۳۴۴، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۷]. یوسف، ۲۳.
[۸]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ۳، ص ۱۳، تهران، الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
[۹]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج ۲، ص ۴۱۹، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
[۱۰]. همان.
[۱۱]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۲۱.
[۱۲] قصص، ۳۲.
[۱۳] نمل، ۶۴.
[۱۴]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۱، ص ۱۲۹- ۱۳۰.
[۱۵]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۴۴.
[۱۶]. یوسف، ۲۲.
[۱۷]. میبدی، رشید الدین، کشف الاسرار و عده الابرار، ج ۵، ص ۵۸، انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۷۱ ش.
[۱۸]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۳۷۳، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۱۹]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۴۵، تهران، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ق.
[۲۰]. تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۳۷۳.
[۲۱]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۴۴.
[۲۲]. تفسیرنمونه، ج ۹، ص ۳۷۴.
[۲۳]. همان.
پاسخ دهید