عباس عموی پیامبر است. در دورانی که آن وجود مقدس در مکه بود اگر چه عباس اسلام نیاورده بود، اما در شعبابیطالب حضور یافت و ازحمایت پیامبر دست نکشید. بعدازهجرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه عباس که کماکان مشرک بود، همراه با لشکر قریش به جنگ اسلام در بدر آمد و در این جنگ به اسارت درآمد. پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم همانگونه که از اسرای جنگ بدر فدیه گرفتند، از عباس هم فدیه گرفتند و او را آزاد کردند.
اما منابع تاریخی که عمدتاً در عصر بنیعباس، یعنی نوادگان او نوشته شده است، به نظر بنده خواستهاند برای او فضیلت تراشی کنند و معتقدند که عباس بعد از این اسلام آورده بود و به خواست پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم اسلام خود رامخفی کرد و به مکه بازگشت و پنهانی اخبار مکه و تحرکات قریش را به آن حضرت گزارش میداد. بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم اگر چه عباس در کنار امیرالمومنین سلاماللهعلیه حضور دارد اما نه به عنوان اینکه امیرمومنان علیهالسلام شایسته خلافت است به نصب در غدیرخم، بلکه چون با غاصبان خلافت برخورد و احتجاج داشت و میگفت که نباید خلافت از بین ما بنیهاشم بیرون رود از حضرت حمایت کرد. اینکه آیا نهایتاً وی رستگار شد یا خیر، خدا میداند. اما عباس نه خود و نه فرزندانش در دفاع از ولایت آنگونه که باید، وظیفه و مسئولیت شرعی خود را انجام ندادند.
پاسخ دهید