درباره زیادبن ابیه باید گفت که این فرد اگرچه پدرش ناشناخته است و از نظر نطفه ناپاک است، اما این مسئله مربوط به قبل از اسلام است و مولود پیش از اسلام می باشد و در قبل از اسلام متاسفانه فساد اخلاقی و بیبندوباری در عرب بیداد میکرد و بارها هم پیش میآمد که وقتی زنی فرزندی را به دنیا میآورد علاوه بر همسرش مردان دیگری هم مدعی پدر بودن آن نوزاد بودند. لذا این مسئله باتوجه به اینکه در جاهلیت قبحی نداشته و بارها تکرار شده بوده نمیتواند در دوره اسلامی ملاک قرار بگیرد و به این سبب افرادی طرد و از سطح جامعه کنار گذاشته شوند.
اما نکته دیگر اینکه زیاد بن ابیه در طول دوران اسلام و پیش از به خلافت رسیدن امیرالمومنین علیهالسلام هیچ عملکرد منفی که نشان دهنده عدم صلاحیت او و فاسد بودنش باشد از خود ظهور و بروز نداده بود. او مسلمان شده است و در عهد خلیفه دوم در شهر بصره دبیر فرمانروای این شهر است و در دوره خلیفه سوم هم موقعیت خود را حفظ کرده است. تنها مورد منفی در مورد زیادبنابیه بر می گردد به عدم شهادت دادن درباره فسق #مغیره_بن_شعبه_ثقفی که فرمانروای عمر بن خطاب در بصره بود. مغیره فسقی مرتکب شده بود و ۴ نفر او را درحال انجام عمل خلاف مشاهده کردند که یکی از آنها زیادبنابیه بود. وقتی آنها نزد خلیفه عمربنخطاب رفتند و درباره فسق مغیره می خواستند شهادت بدهند، ۳ نفر مشاهدات خود را بیان داشتند، نوبت زیاد که رسید عمربنخطاب گفت من تصور نمیکنم تو حرفی بزنی که موجب شود یکی از اصحاب باسابقه پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم ازمیان برود. زیادبنابیه متوجه شد خلیفه نمیخواهد حکم خدا را درباره مغیره اجرا کند و اگر او هم مثل آن ۳ تن شهادت دهد فردا گرفتار خواهد شد، لذا عنوان کرد که آنگونه که اینها بیان داشتند من صحنه را ندیدم، به همین سبب مغیره از مرگ و سنگ سار شدن نجات یافت و خلیفه بر آن ۳ نفر به خاطر اتهامی که به مغیره وارد کرده بودند حد جاری کرد.
پاسخ دهید