بررسی و تحقیق در این باره به دو شکل تصوّرپذیر است:

یکم. به دنبال لفظ و واژه‌ی «حکومت» در قرآن کریم باشیم و جست و جو و نتیجه‌گیری خود را مبتنی بر این واژه نه معنا- کنیم. مسلّماً این روش خصوصاً در ارتباط با قرآن- نمی‌تواند کافی و بسنده باشد؛ زیرا بسیاری از موضوعات مسلّم و قطعی در قرآن کریم، وجود دارد که با توجّه به مفاهیم سیاسی قرآن، باید در آن‌ها کاوش کرد.[۱]

دوم. به دنبال آیات متعدّدی باشیم که وظایف و حیطه‌ی مسئولیت‌های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و جانشینان آن حضرت را بیان کرده است. با تکیه بر این آیات، می‌توان مشخّص کرد که وظایف پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه بوده است؟ آیا از سنخ مسائل حکومتی و مربوط به اداره و رهبری سیاسی اجتماعی جامعه نیز بود، یا به ابلاغ احکام و معارف عقیدتی و امور فردی و ارشاد مردم محدود می‌شد؟ آیا اساساً قرآن دیدگاهی درباره‌ی حکومت مطلوب با ویژگی‌ها و هنجارهای معیّنی در مورد شرایط حاکم، نحوه‌ی کسب قدرت و مبنای مشروعیّت و… دارد یا خیر؟

مسلّماً پژوهشی دارای ارزش علمی و مفید است که مبتنی بر تحقیق همه جانبه از آیات قرآن و موضوعات مختلف آن باشد و از منابع و تفاسیر معتبر در این راستا استفاده کند. با چنین رویکردی پاسخ به شبهه‌ی یاد شده در مراحل ذیل قابل بررسی است:

یک. تعیین گستره‌ی حکومتی دین

بخش بزرگی از معارف و آموزه‌های اسلامی، شامل مسائل سیاسی اجتماعی است. از دیدگاه برخی از قرآن پژوهان برجسته همچون آیه الله معرفت- حدود دو هزار آیه‌ی قرآن، ناظر به ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، مدنی و قضایی انسان است.[۲]

نیاز به توضیح نیست که اجرای احکام و اصول متعدّد اقتصادی، اجتماعی، جزایی، قضایی، جهاد، سیاست خارجی و… متوقّف بر وجود حکومت دینی است. از سوی دیگر خداوند اجرای این احکام را خواسته است و چون تحقّق آن‌ها منوط به تشکیل حکومت دینی است؛ بنابراین ایجاد حکومت دینی در جهت خواست الهی است. در غیر این صورت، احکام الهی که برای عمل فرستاده شده‌اند- تعطیل می‌شوند و این نقض غرض آشکار است.

دو. منشأ مشروعیّت حکومت از دیدگاه قرآن

بررسی آیات متعدّد قرآن، بیانگر این است که قرآن کریم وضع قانون و حکمرانی را از اوصاف اختصاصی خداوند متعال می‌داند:

۱ – «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ»[۳]‏؛ «حکمرانی جز به دست خدا نیست که حق را بیان می‌کند و او بهترین داوران است».

۲ – «َلَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولى‏ وَ الْآخِرَهِ وَ لَهُ الْحُکْمُ»[۴]؛ «در این {سرای} نخستین و در آخرت، ستایش از آن اوست و حکم و فرمان او راست و به سوی او بازگردانیده می‌شود».

۳ – «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»[۵]؛ «حکم جز برای خدا نیست، دستور داده که جز او را نپرسید. این است دین درست؛ ولی بیشترین مردم نمی‌دانند».

 

۴ – «ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ‏»[۶]؛ «و غیر از او والی و حمایتگری برای آنان نخواهد بود».

خداوند در این آیات، حق حکمرانی را اختصاص به خود داده و آن را از غیر خود (مانند قیصرها و طاغوت‌ها) نفی کرده است. حکمی که لازمه‌اش قرار گرفتن قانون‌گذاری و حکومت‌داری در قلمرو دین و شریعت الهی است و هر قانون و نظام حکمرانی بیگانه با خدا را فاقد مشروعیّت می‌انگارد.

آیات دیگری نیز وجود دارد که علاوه بر الزام به حکمرانی براساس دین الهی، از متخلّفان با عناوین «کافر»، «ظالم»، «فاسق» یاد می‌کند؛ مانند:

۱ – «مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»[۷]‏؛ «و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده‌اند، آنان خود کافرانند».

۲ – «مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏»[۸]؛ «و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود ستمگرانند».

۳ – «مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»[۹]‏؛ «و کسانی که به آنچه که خدا نازل کرده حکم نکنند، خود فاسقانند».

بنابراین دو رکن مهم و اساسی حکومت؛ یعنی، «قانون»، و «حاکم»، از مواردی است که قرآن تعیین هر دو رکن را از شئون خداوند دانسته و به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داده است «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ»[۱۰]؛ «و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری کن»

و «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏»[۱۱]؛ «پس میان مردم به حق داوری کن و هرگز از هوای نفس پیروی نکن…».

دو آیه‌ی یاد شده به طور صریح با خطاب به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، آن حضرت را مسئول و ناظر مستقیم حکومت معرّفی می‌کند و به دنبال آن مبنای رفتاری و قانونی حکومت را مشخّص می‌سازد؛ مبنایی که عبارت از «ما انزل الله» است.

بنابراین از نظر قرآن و شریعت آسمانی باید محور و ملاک حکمرانی قرار گیرد؛ نه آرای گروهی یا فردی بیگانه با دین. همچنین یکی از شئون پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مسئولیت اجرای احکام الهی در جامعه است؛ نه فقط وعظ و ارشاد.

 

منبع: دین و سیاست، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: حمیدرضا شاکرین، غلیرضا محمدی


 

[۱]– برای آشنایی با مفاهیم قرآن ر.ک: مبانی اندیشه‌ی سیاسی اسلام، صص ۲۲۱- ۲۴۳٫

[۲]مجله‌ی دانشگاه انقلاب، شماره‌ی ۱۱۰، تابستان و پاییز ۷۷٫

[۳]– انعام (۶)، آیه ۵۷٫

[۴]– قصص (۲۸)، آیه ۷۰٫

[۵]– یوسف (۱۲)، آیه ۴۰٫

[۶]– رعد (۱۳)، آیه ۱۱٫

[۷]– مائده (۵)، آیه ۴۴٫

[۸]– همان، آیه ۴۵٫

[۹]– همان، آیه‌ ۴۷٫

[۱۰]– مائده (۵)، آیه ۴۸٫

[۱۱]– ص (۳۸)، آیه ۲۶٫