چرا پیامبر اسلام(ص) مردی را که در کوچههای مدینه مزاحم زن جوانی شد، بخشید؟!
روایت مزبور در برخی از منابع حدیثی؛ مانند «مناقب آل أبی طالب علیهم السلام»[۱] ابن شهر آشوب مازندرانی(متوفی ۵۸۸ق)، «بحار الانوار»[۲] علامه مجلسی(متوفی ۱۱۱۰ق)، و «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل»[۳] محدث نوری(متوفی ۱۳۲۰ق) از ابن عباس نقل شده و سلسله سندی برای آن ذکر نشده است؛ از این رو، از جهت سندی دارای اشکال است. به علاوه؛ این روایت، در منابع حدیثی دسته اول شیعه؛ مانند «کافی» و «وسائل الشیعه» نیامده است؛ لذا این روایت از نظر ما مورد پذیرش نیست.
شخصی که اینکار را انجام داد -به نقل منابعی که در بالا ذکر شد- جدّ خالد قسری؛ یعنی یزید بن اسد بن کُرز از صحابی پیامبر اکرم(ص) بود،[۴] ولی در برخی از منابع دیگر، نوهی یزید بن اسد؛ خالد بن عبدالله بن یزید قسری بود[۵] که از حاکمان عراق در زمان خلافت هشام بن عبد الملک بود و امام علی(ع) را در بالای منبر لعن میکرد.[۶]
بر فرض پذیرش روایت؛ با توجه به نکات زیر روشن میشود که تبسم پیامبر اکرم(ص) تأیید رفتار این شخص نبود.
۱ – تبسّم پیامبر اکرم(ص) یک امری طبیعی بود؛ چون با قطع نظر از خطایی که قسری انجام داد، حرفی که زده بود، یک حرفی تعجب آمیزی بود که طبیعتاً هرکسی آنرا میشنید، میخندید و پیامبر اکرم(ص) در امور طبیعی همانند بشر است.
۲ – خنده و تبسم پیامبر اکرم(ص) دلیل بر تأیید کار اشتباه آن شخص نبود؛ زیرا همانطوری که در ذیل روایت نقل شده، پیامبر(ص) بلافاصله رو به آن شخص کرد و فرمود: «دیگر این کار را نمیکنی؟» قسری عرض کرد: «نه، ای رسول خدا! به خدا قسم دیگر این کار را نمیکنم». پیامبر اکرم(ص) با روشی دلسوزانه اعتراض خود را نسبت به گناه این شخص نشان داد، و چون این مرد گناهکار در حضور پیامبر(ص) و جمعی از صحابه توبهی خود را از این کار اعلام کرد و به پیامبر اکرم(ص) تعهد بر ترک این کار داد؛ پیامبر رحمت(ص) نیز او را بخشید؛ زیرا تبسم، از بارزترین مصداق گشادهرویی است که در ایجاد ارتباط مستحکم و جلب دیگران کارآمد بوده و نقش فراوانی دارد، در حالیکه ترشرویی و عبوسی موجب میشود مردم از انسان فاصله بگیرند. با این حال، آیا پیامبر باید زود به خشم میآمد؟! در حالیکه یکی از خصوصیات نیکوی آدمی این است که دیر به خشم آید و زود خشنود شود و علاقهمند باشد به اینکه عذر و پشیمانی دیگران را بپذیرد.[۷]
۳ – چیزی که در روایت بیان نشده و روایت از این جهت ساکت بوده، این است که آن زنی که برایش مزاحمت ایجاد شده بود، چگونه راضی شده است؟! چراکه به هر حال او از قسری شکایت کرده بود، و باید پیامبر اسلام(ص) از باب حکم اولیه به شکایت او در حضور قسری رسیدگی میفرمود، به همین جهت؛ تنها چیزی که میتوان احتمال داد این است که پیامبر اکرم(ص) به نحوی آن زن را راضی کرده بود، و اینکه اگر قسری پشیمان شود و دیگر اینکار را نکند، مجازات نشود. بنابر این، همین تصمیم شخص گناهکار نشانهای بود بر اینکه او گناه را ترک نموده است، و اصرار بر انجام معصیت ندارد که در این صورت مجازاتی ندارد، اما اگر این شخص خطاکار از کار خویش اظهار پشیمانی نمیکرد، قطعاً پیامبر اسلام(ص) او را مذمّت و مجازات متناسب با این گناه مینمود.
منبع: اسلام کوئست
[۱]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج ۱، ص ۱۴۹، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[۲]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۲۹۵ – ۲۹۶، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۳]. نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۸، ص ۴۱۱، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
[۴]. ابن سعد کاتب واقدى، محمد بن سعد ، الطبقات الکبرى، ج ۷، ص ۲۹۸ و ۲۹۹، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق؛ بلاذرى، احمد بن یحیى، ج ۵، ص ۲۶۰، أنساب الأشراف، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج ۶، ص ۵۰۶، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۵]. توحیدی، أبو حیان علی بن محمد بن عباس، البصائر و الذخائر، محقق و مصحح: وداد قاضی، ج ۹، ص ۳۰، دار صادر، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۱۹ ق.
[۶]. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج ۲، ص ۸۴۳، دار الکتاب، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغه، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج ۴، ص ۵۷، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
[۷]. اشاره به سخنی از امام علی(ع) که فرمود: «کُنْ بَطِیءَ الْغَضَبِ سَرِیعَ الْفَیْءِ مُحِبّاً لِقَبُولِ الْعُذْر»؛ لیثى واسطى، على بن محمد، محقق و مصحح: حسنى بیرجندى، حسین، عیون الحکم و المواعظ، ص ۳۹۱ – ۳۹۲، دار الحدیث، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش؛ تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: درایتى، مصطفى، ص ۴۴۷، ح ۱۰۲۴۴، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
پاسخ دهید