برای روشن شدن موضوع مورد پرسش توجه به چند نکته ضروری است:

۱ – شیعه به عنوان یک مکتب فکری، اصول عقلی را قبول دارد که شرع نیز دست تأیید بر آنها زده است. تقدم این اصول بر هر عقیده‌ی دیگری از لوازم اعتقادی شیعه بوده که بدان افتخاز نیز می‌کند. به عنوان نمونه، وقتی در علم کلام ثابت شد که خداوند نمی‌تواند دارای جسم باشد، نمی‌توان آیاتی که دلالت بر جسم داشتن خداوند دارند را بر همین معنا حمل کرد، بلکه باید دید منظور خداوند از این چه بوده و آن معنا قطعاً جسم داشتن خداوند نیست.

۲ – آیات قرآن قابلیت و قدرت تفسیر یکدیگر را دارند، حتی در برخی مواقع یک آیه را نباید به تنهایی معنا کرد، بلکه باید آیات دیگر را در کشف مقصود خداوند از آیه مورد نظر، در نظر داشت. به گونه‌ای اگر برخی آیات را به ‌صورت جداگانه تحلیل کنیم، نمی‌توانیم به حقیقت قرآن پی‌ببریم.

حال با توجه به این نکات، به بحث مورد نظر بر می‌گردیم. بحث عصمت از جمله اعتقاداتی است که ادله عقلی مختلفی بر آن إقامه شده و بحث‌های مفصلی پیرامون آن در علم کلام شکل گرفته است.

 

علاوه بر ادله عقلی، آیات قرآن نیز بر عصمت و خطا نکردن پیامبر دلالت می‌کنند: «[او] داناى غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمى‏کند مگر پیامبرانى را که [براى آگاه شدن از غیب‏] برگزیده است، پس نگهبانانى [براى محافظت از آنان‏] از پیش رو و پشت سرشان مى‏گمارد تا مشخص کند که پیام‏هاى پروردگارشان را [به طور کامل به مردم‏] رسانده‏اند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد، و همه چیز را از جهت عدد شماره و احصا کرده است».[۱]آیاتی که بر این اعتقاد دلالت دارند، بسیار بوده و در کتاب‌های مختلف نیز ذکر شده است.

در مقابل این ادله‌ی عقلی و نقلی؛ مواردی وجود دارد که گناه را به معصومان استناد داده است. این قسم، از ذکر گناه برای حضرت آدم[۲] شروع می‌شود و تا پیامبر ما ادامه دارد. از جمله، آیاتی که پیامبر را به استغفار کردن از گناه دعوت می‌کنند.[۳]

اما این قسم آیات نسبت به دلایل عصمت، قدرت کمتری داشته و ادله عصمت، نشان از مراد و مقصود خداوند می‌دهد که چه چیزی مراد از این الفاظ بوده است.

به‌طور کلی، این آیات و دعا‌هایی از این دست را می‌توان در این معانی خلاصه کرد:

۱ – منظور از گناه در این آیات ترک اولی می‌باشد. ترک اولی، از جمله افعالی است که منافاتی با عصمت ندارد، ولی در عین حال موجب توبه و طلب بخشش از خداوند می‌شود. بسیاری از این آیات نیز اشاره به ترک اولی داشته و به پیامبر دستور می‌دهد به جهت آن، استغفار کند.[۴]

۲ – در مواردی نیز، توبه و استغفار، از حالت عادی خود خارج شده و تنها بهانه‌ای است برای گفت‌وگوی عاشق و معشوق. به عنوان مثال امام(علی) می‌فرماید: «کَیْفَ‏ أَسْکُنُ‏ فِی‏ النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُک‏».[۵] برای فهم حقیقت و علت این کلام، حرف‌های بسیاری می‌توان گفت اما در ورای آنها باید این احتمال را داد که اینها نه در معنای ظاهر که یک گفت‌وگوی عاشقانه‌ای است بین مرید و مراد و به هیچ وجه نباید این‌گونه دعاها را در معنای ظاهری خود محصور کرد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. جن، ۲۶ – ۲۸؛ ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۱۳۴- ۱۳۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۲]. طه، ۱۲۱: «آن‌گاه از آن [میوه‌ی‏ ممنوعه‏] خوردند و عورت‌هایشان بر آنان آشکار شد و بر آن‏ها از برگ [درختان‏] بهشتى مى‏چسبانیدند [تا پوشیده شود] و [بدینسان‏] آدم از امر پروردگارش سرپیچى کرد و گمراه شد».

[۳]. محمد، ۱۹: «پس بدان که هیچ معبودى جز او نیست و براى گناه خود و مؤمنین و مؤمنات استغفار کن».

«فَاصْبرِ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ» ؛ «پس صبر کن که وعده خدا حق است و گناه خویش را آمرزش بخواه» و … .

[۴]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۱، ص ۴۵۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۵]. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج ۲، ص ۸۴۷، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.