«شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ»[۱]، بدترین دوستانِ انسان، بدترینِ برادران کسانی هستند که مردم بخاطرِ آن‌ها به دردسر می‌افتند. باید مردم با ما راحت باشند، طلبه، عالِمِ حوزوی باید به هر کجا که می‌رود با خود آرامش و آسایش و راحتی ببرد، عالِم مانندِ نور و هواست، عالِم مانندِ آب لطیف و روان است، هر کجا که مسیر باز بود آنجا نور و برکت می‌رود، هر کجا که مسیر بسته بود دیگر سماجت نمی‌کند. بنابراین بنای ما بر این باشد که هم خودمان با رفقای خود راحت باشیم، «تَسْقُطُ الْآدَابُ‏ بَیْنَ‏ الْأَحْبَابِ»، این شعار شعارِ خیلی مؤثری برای راحتی در معاشرت است، که در میانِ دوستانی که با انسان صداقت دارند لازم نیست که انسان محذورِ اخلاقی برای خود بداند و در رودربایسی گیر کند، نباید رودربایسی داشته باشیم، اگر آمادگی داشته باشیم می‌پذیریم و اگر آمادگی نداشته باشیم معذرت خواهی می‌کنیم و می‌گوییم که ان شاء الله یک فرصتِ دیگری به خدمتِ شما می‌رسیم.

 

این یک نکته‌ی اخلاقی است که مایه‌ی راحت شدنِ ارتباطات و رفت و آمدها است، اگر اصل بر این باشد که انسان خود را بدهکارِ همه بداند و طلبکار زندگی نکند این مسائل برای او حل شده است، اما وای به حالِ کسانی که پُرادّعا و طلبکار هستند، شما هر اندازه به این‌هایی که پُرادّعا و طلبکار هستند خدمت کنید باز هم راضی نیستند، انسان‌های پُرتوقّع زودرنج هستند و زودرنجی با طرفیتی که مؤمن دارد و از خدای متعال شرح صدر خواسته است، اهلِ صبر است، مناعتِ طبع و عزّت نفس دارد، این ارزشِ خود را به بیرونِ خود نمی‌برد، ارزش در درونِ خودِ اوست. لذا اینکه دیگران پذیرش نشان بدهند یا نه، روی خوش نشان بدهند یا اخم کنند برای مؤمن فرقی نمی‌کند، مواظب هستند که خدای متعال از آن‌ها ناراضی نباشد و خدای متعال انسان را رد نکند و درب را به روی انسان نبندد، رد کردنِ دیگران خیلی مهم نیست، اینکه بگویند بیا یا برو مهم نیست. این نشانه‌ی همّتِ بلند و مناعت طبع و عزّت نفس است.


[۱] نهج البلاغه، حکمت ۴۷۹