برخی گویند: «مراد تطهیر در آیه شریفه «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، پاکیزگى و دورى از کارهاى زشت است نه عصمت، و الّا لازمه اش ثبوت عصمت براى جمیع مؤمنین است. پس چرا شیعیان از آن استفاده معصوم بودن اهل بیت مى کنند»؟ این شبهه که به اصل استناد شیعیان از این آیه بازمی گردد، در این وجیزه پاسخ داده می شود.
آیه شریفه تطهیر که به تصریح همگان، فضیلت والایى را براى اهل بیت علیهمالسلام به اثبات مى رساند[۱]، در کتاب هاى تفسیرى و کلامى از زوایاى گوناگون بررسى گردیده و تک تک واژه هاى آن، مورد موشکافى هاى دقیق قرار گرفته است. چنانکه شیخ مفید (رحمه الله) براى توضیح معناى واژه «ذهاب» از یکى از مترادفات آن کمک مى گیرد که در قالب دعا چنین به کار مى رود: «خداوند هر گونه ناگوارى را از شما دور گرداند». روشن است که مقصود گوینده تنها برطرف شدن گرفتارى هاى موجود نیست؛ بلکه مى خواهد که از آغاز، گَرد بلا بر گِرد او ننشیند[۲].
نحوه کاربرد این واژه در روایات نیز، شاهدى گویا بر مدعا است. چنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مى فرماید: (من اطعم اخاه اذهب الله عند مراره الموت)[۳] «هر کس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد، خداوند تلخى مرگ را از وى دور گرداند».
پُر واضح است که منظور از این سخن، آن نیست که ابتدا تلخى مرگ را به وى مى چشاند و سپس آن را برطرف مى سازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا، مرگ براى چنین شخصى گوارا خواهد بود.
وضعیّت واژه «تطهیر» از این نیز روشن تر است. زیرا مشتقات این کلمه در قرآن کریم کاربرد فراوانى دارد و نگاهى گذرا به آنها، بر آنچه گفته شد مهر تأیید مى زند. در این میان، ما به بیان دو آیه بسنده مى کنیم [۴] و در تفسیر آنها تنها از کتب اهل سنّت بهره مى گیریم تا گمان نرود که مفسران شیعه، خواسته یا ناخواسته، این واژه را همه جا به گونه اى معنا نموده اند که در آیه تطهیر به کارشان آید.
۱- در سوره واقعه، در وصف «کتاب مکنون» چنین مى خوانیم: (لا یمسه الّا المطهرون) (واقعه/ ۷۹). یکى از احتمالاتى که غالب مفسران اهل سنت به آن اشاره کرده اند این است که منظور از «مطهرون»، فرشتگان الهى است که از آغاز آفرینش از وسوسه هاى شیطانى و یا آلودگى به طبیعت جسمانى، پاک و منزّه بوده اند[۵].
۲- در سوره مدّثّر، پیامبر گرامى اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین مورد خطاب قرار مى گیرد: (و ثیابک فطهِّر) (مدّثّر/ ۴). مفسران براى این آیه نیز معانى گوناگونى بر شمرده اند که از جمله آنها این است که مقصود از لباس، همین لباس ظاهرى است و منظور از تطهیر یا این است که پیامبر و دیگر مسلمانان باید لباس آلوده به نجاست را شستشو دهند و یا آنکه برخلاف شیوه رایج در دوران جاهلیّت، لباس هاى خود را کوتاه نموده، بر زمین نکشانند تا آلوده به نجاست نگردد[۶].
این مفسرین عرب زبان در تفسیرهاى خود بر احادیثى اعتماد نموده اند که زبان مادرىِ غالب راویان آنها نیز عربى بوده است و هیچکدام از آنها استفاده از واژه تطهیر در مورد دفع آلودگى هاى تحقق نیافته را ناسازگار با شهود زبانى خود نمى دیده اند، اما متأسفانه برخى از آنها وقتى که به آیه معروف تطهیر رسیده اند، همه سخنان خود و مفسران دیگر را از یاد برده و بر این نکته پافشارى کرده اند که نمى توان واژه تطهیر را درباره کسى که پیوسته پالوده از گناه و خطا بوده است، به کار گرفت![۷]
با استدلال فوق روشن مى شود که آیه تطهیر در مورد عصمت ثابت بوده و هیچ گونه تلازمى بین اثبات عصمت اهل بیت علیهمالسلام و اثبات عصمت براى دیگران وجود ندارد. چرا که این آیه شریفه طبق احادیث فراوان منقول از فریقین (شیعه و سنى) درباره اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله (على (علیه السلام)، فاطمه، حسن و حسین) نازل شده است. [۸]
[۱] چنانکه آلوسى، مفسر بزرگ اهل سنت (متوفى ۱۲۷۰ ه- ق)، پس از تلاش بسیار براى اثبات این مطلب که عصمت اهل بیت: را نمى توان از آیه تطهیر برداشت نمود، مى گوید: «این، همه آن چیزى است که درباره این آیه شریفه- که فضیلت بزرگى را براى اهل بیت اثبات مى کند- مى توان گفت» ر. ک: روح المعانى، محمد الآلوسى البغدادى (تهران: انتشارات جهان، بى تا)، ج ۲۲، ص ۱۹
[۲] مصنفات الشیخ المفید، محمد بن النعمان المفید (قم: المؤتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ق)، ج ۶، المسائل العکبریه، ص ۲۷
[۳] بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴۵۶٫ همچنین ر. ک: ج ۱۸، ص ۱۶، ج ۲۳، ص ۱۱۶، ج ۴۷، ص ۱۳۳ و ج ۶۳، ص ۳۹۷
[۴] برخى از آیات دیگرى که به روشنى، ادعاى ما را به اثبات مى رسانند، عبارتند از: بقره/ ۲۵، عبس/ ۱۴ و بیّنه/ ۲
[۵] براى نمونه، ر. ک: تفسیر البیضاوى، ناصرالدین البیضاوى (بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۱۰ ق)، ج ۴، ص ۲۳۹- ۲۳۸ و الدر المنثور، جلال الدین السیوطى (بیروت، محمد امین دمج، بى تا)، ج ۶، ص ۱۶۱ و التفسیر الکبیر، فخرالدین الرازى (بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۹۱ ق)، ج ۲۹، ص ۱۷۰ و روح المعانى، پیشین، ج ۲۷، ص ۱۳۳
[۶] تفسیر البیضاوى، پیشین، ص ۳۴۳ و التفسیر الکبیر، پیشین، ج ۳۰، ص ۱۶۹
[۷] روح المعانى، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۷
[۸] أبى عبدالله الحاکم النیسابورى، المستدرک على الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذّهبى (بیروت- دار المعرفه) ج ۳، ص ۱۴۶ و ۱۴۷ – جلال الدین سیوطى، تفسیر الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۹۹
پاسخ دهید