پرهیز از پیمان‌شکنی


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهیمَهُ الْأَنْعامِ إِلاَّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أنْتُمْ حُرُمٌ إنَّ اللهَ یَحْکُمُ ما یُریدُ )) [۱]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به قراردادها [ى خود] وفا کنید. براى شما [گوشت‏] چارپایان حلال گردیده، جز آنچه [حکمش‏] بر شما خوانده مى‏شود، در حالى که نباید شکار را در حال احرام حلال بشمرید. خدا هر چه بخواهد فرمان مى‏دهد))
در سرآغاز سوره مائده، بدون هیچ مقدمه‌ای اصحاب و مسلمین به وفای عهد دعوت می‌شوند، گرچه ظاهراً آیه دعوت به یک موضوع کلی می‌کند، اما نمی‌توان ارتباط این موضوع را با اوضاع زمان نزول آیات و شیوع پیمان‌شکنی در میان اصحاب نادیده گرفت. آنچه این مفهوم را تقویت می‌کند، آن است که در ادامه سوره و در چندین موضع یکی از مشکلات رایج در بین یهودیان پیمان‌شکنی آنان با پیامبرانشان شمرده می‌شود. ادامه آیه به احکام خوراکی‌ها اشاره دارد و ارتباط آن با وفای عهد، خود پرسشی است که در آیات دیگر همین سوره می‌توان به پاسخ آن رسید.

 


احترام به شعائر الله و همکاری در نیکی


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لا آمّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ )) [۲]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، حرمت شعایر خدا، و ماه حرام، و قربانى بى‏نشان، و قربانی هاى گردن‏بنددار، و راهیان بیت الحرام را که فضل و خشنودى پروردگار خود را مى‏طلبند، نگه دارید. و چون از احرام بیرون آمدید [مى‏توانید] شکار کنید، و البتّه نباید کینه‏توزى گروهى که شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدّى وادارد. و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید، و در گناه و تعدّى دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید که خدا سخت‏کیفر است. ))

احترام به شعائر الهی چیزی است که هر مسلمانی باید بدان پایبند باشد. ناگفته پیداست که هرکس‌که دینی را می‌پذیرد خود را ملزم به رعایت احکام آن و توجه به مقدسات آن دین می‌کند؛ مگر این‌که ایمان او واقعی نباشد و منافقانه تظاهر به ایمان کرده باشد. منافق در هر فرصتی که می‌یابد، مرزهای الهی را می‌شکند و به مقدسات می‌تازد، و از آنجا که پیامبر مأمور به ظاهر بوده، گرچه به باور قلبی منافقان واقف است، آنان را به رعایت حریم شعائرالله دعوت می‌کند. در ادامه آیه، خداوند مسلمین را به همکاری در برّ و نیکی دعوت می‌کند و از همکاری در گناه باز می‌دارد. گناه معمولاً به شکل فردی انجام می‌شود و هرگاه جمعی باشد، امنیت دینی و اعتقادی جامعه را نشانه گرفته است؛ یعنی همان جریان نفاق. با توجه به آیه قبل، در واقع می‌توان گفت در آین آیه، خداوند منافقان را از پیمان‌شکنی و فتنه‌گری و اجتماع به باطل باز می‌دارد و به همکاری در برّ و نیکی دعوت می کند.

 


رعایت احکام دینی در خوراکی ها


(( حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ الله بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطیحَهُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأزْلامِ ذلِکُمْ فِسقٌ )) [۳]
(( بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد، و [حیوان] خفه‌شده، و به‌چوب‌مرده، و از بلندى افتاده، و به ضربِ شاخ مرده، و آنچه درنده از آن خورده باشد ـ مگر آنچه سر ببرید ـ و [همچنین‏] آنچه براى بتان سر بریده شده، و [نیز] قسمت‌کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه. این [کارها همه‏] نافرمانى [خدا] ست. ))
شاید در نگاه نخست این آیه با موضوع مورد نظر ما بی‌ارتباط باشد. ولی با دقت بیشتر خواهیم دید که چنین نیست؛ غذا نیاز طبیعی و روزمره انسان است و احکام آن باید در روزهای آغازین دین به پیروان ابلاغ شود؛ پس چرا این احکام باید برای روزهای پایانی عمر پیامبر بماند؟ در پاسخ باید گفت که احکام خوراکی‌ها در آیات و سوره‌های قبل و سال‌ها قبل از این نیز ابلاغ شده و در اینجا تکرار می‌شود. این پاسخ، پرسش دیگری را پیش می‌کشد: «اگر قبلاً این احکام به اطلاع مسلمین رسانده شده است چرا باید دوباره تکرار شود؟» ابتدایی‌ترین پاسخی که به این پرسش می توان داد آن است که: « زیرا مسلمانان آن احکام را رعایت نکرده‌اند.» یعنی بعد از گذشت بیست و سه سال از بعثت پیامبر، عده‌ای از مسلمانان در مورد خوراکی‌ها هنوز طبق احکام جاهلیت عمل می‌کنند و این خود دلیلی است بر ضعف اعتقادشان. اگر کمی بیشتر دقت کنیم می‌بینیم یکی از موارد نهی‌شده خوردن گوشتی است که برای بتان قربانی شده است؛ از اینجا درمی‌یابیم که با گذشت بیست و سه سال از رسالت پیامبر هنوز هم در مدینه و در بین مسلمین کسانی هستند که برای بت‌ها ارج و احترام قائل اند و برایشان قربانی می‌کنند؛ این یعنی نفاق و ناباوری قلبی نسبت به اسلام و شخص پیامبر. ادامه این آیه درباره ولایت و غدیر خم است که خود بحثی است مفصل.

 


یاد آوری میثاق


(( وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَکُمْ بِهِ إذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ )) [۴]
(( و نعمتى را که خدا بر شما ارزانى داشته و [نیز] پیمانى را که شما را به [انجام‏] آن متعهد گردانیده، به یاد آورید، آن‌گاه که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» و از خدا پروا دارید که خدا به راز دل‌ها آگاه است. ))
این سوره در نخستین آیه، دعوت به وفای عهد می کند و در آیات دیگر نیز چندین بار بر این موضوع تأکید می‌کند. در اینجا از مسلمین می‌خواهد که میثاقشان را به یاد آورند و با یادآوری تقوا و این‌که خداوند بر دل‌ها نیز اشراف دارد، در واقع آنان را از نقض پیمان پرهیز می‌دهد. در آیه سوم از ولایت به عنوان «اتمام نعمت» یاد شده است. در اینجا نیز از آن به نعمت تعبیر می‌شود. در تفسیر قمی ذیل این آیه از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم:
(( وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ )). قَالَ لَمَّا أخَذَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم الْمِیثَاقَ عَلَیْهِمْ بِالْوَلَایَهِ. قَالُوا سَمِعْنَا وَ أطَعْنَا ثُمَّ نَقَضُوا مِیثَاقَهُ [۵]
« هنگامی که رسول خدا از آنان به ولایت پیمان گرفت گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» سپس پیمان خود را شکستند».

 


دعوت به عدالت


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ للهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ ألاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ )) [۶]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، براى خدا به داد برخیزید [و] به عدالت شهادت دهید، و البتّه نباید دشمنىِ گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است، و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است. ))
در این آیه خداوند مسلمین را دعوت به قسط و عدالت می کند و آن را از مصادیق تقوا بر می شمرد و تذکر می دهد که خداوند بر اعمال آن ها آگاه است، «وضع الشیئ فی محله» مشهورترین معنایی است که از عدالت وجود دارد. طبیعی است هر چه موضوعی که از جایگاه خود خارج شده مهم تر باشد بی عدالتی سنگین تر خواهد بود. مهم ترین موضوع در آخرین روزهای عمر پیامبر جانشینی است و اگر آن از مسیر الهی خود خارج شود قطعاً بی عدالتی بزرگی رخ داده است.

 


خیانت های مکرر


(( فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَهٍ مِنْهُمْ إلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ )) [۷]
(( پس به [سزاى‏] پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دل‌هایشان را سخت گردانیدیم. [به طورى که‏] کلمات را از مواضع خود تحریف مى‏کنند، و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند، به فراموشى سپردند. و تو همواره بر خیانتى از آنان آگاه مى‏شوى، مگر [شمارى‏] اندک از ایشان [که خیانتکار نیستند]. پس، از آنان درگذر و چشم‌پوشى کن که خدا نیکوکاران را دوست مى‏دارد. ))
در آیات قبل، خداوند به برخی از مشکلات و نکات منفی یهودیان اشاره داشته است و در این آیه بر پیمان‌شکنی و انحراف گر ‌بودن آنها تأکید می‌کند و این‌که آنان تحریف‌کننده کلام وحی نیز هستند. این‌که چرا باید در این مقطع زمانی و در این سوره از یهودیان و نکات منفی آنها یاد شود، خود نکته مهمی است که در آیات بعد روشن خواهد شد؛ در این آیه خداوند به‌روشنی از خیانت‌های مکرر افرادی در عصر رسول خدا یاد می‌کند که غالب مفسران، به قرینه آغاز آیه، مرجع ضمیر در «منهم» را یهودیان دانسته‌اند و خیانت‌های ذکرشده در این سوره را به آنها نسبت داده‌اند؛ اما اگر کمی بیشتر دقت کنیم می‌بینیم خداوند از رسولش می‌خواهد که این خیانتکاران را عفو کند! آیا منطقی است که خیانتکاران یهود که هم کافراند، هم معاند و هم خائن، عفو شوند؟ احتمال دیگری که به ذهن می‌رسد آن است که این خیانتکاران دست‌آموزان یهودیان از میان مسلمانان باشند که درس پیمان‌شکنی با پیامبران را از یهودیان آموخته‌اند. واژه خیانت بیشتر درمورد دوستان مصداق دارد تا درمورد کسانی که از آغاز جبهه گرفته، در خط مقابل ایستاده‌اند؛ البته با توجه به آیات بعد این سوره که از همکاری نزدیک اصحاب با یهودیان خبر می‌دهد، اگر خائنان را یهودیان بدانیم و خیانت آن ها را فریفتن مسلمین و منافق‌کردن آنها بدانیم، باز هم شاهدی بر بحث ما خواهد بود.

 


تهدید مخالفان


(( إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أنْ یُقَتَّلُوا أوْ یُصَلَّبُوا أوْ تُقَطَّعَ أیْدیهِمْ وَ أرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِه لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الأخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ )) [۸]
(( سزاى کسانى که با خدا و پیامبر او مى‏جنگند و در زمین به فساد مى‏کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. ))
بعد از تذکر به مخالفان و منافقان و ارشاد آنان برای کسانی که از لحن نرم درس نمی گیرند، از زبان تهدید نیز استفاده می شود، با توجه به اینکه در این زمان ظاهراً پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دشمن نظامی بیرونی ندارد باید گفت کسانی در این آیه به عنوان محارب با خدا و رسول او یاد شده اند، در بین همین مسلمین و اصحاب رسول خدا هستند؛ یعنی همان منافقان که در زمین فساد می گسترانند و خداوند مجازات سنگین دنیایی و عذاب عظیم اخروی را برایشان در نظر گرفته است.

 


حرکت به سوی خدا وسیله لازم دارد


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ وَ جاهِدُوا فى‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ )) [۹]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. ))
این آیه جواب روشنی است برای کسانی که به باور نادرستشان می‌خواهند بدون پیامبر و امام به سوی خداوند حرکت کنند، خداوند از آنان می‌خواهد که از این تفکر سخیف دست بردارند و تقوا پیشه کنند و به دنبال وسیله باشند؛ حرکت با وسیله می‌تواند به رستگاری بیانجامد. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی به نقل از امام باقر علیه السلام می‌خوانیم:
« و قوله: ((اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ)). فقال تقرّبوا إلیهِ بِالإمام»‏[۱۰]
« به سوی او به وسیله امام تقرب بجویید».

 


راه توبه باز است


(( فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ )) [۱۱]
(( پس هر که بعد از ستم کردنش توبه کند و به صلاح آید، خدا توبه او را مى‏پذیرد، که خدا آمرزنده مهربان است.))
در آیات قبل به شکل‌های مختلف از خیانت‌ها و کارشکنی‌های مسلمین صحبت شد. در این آیه خداوند اعلام می‌کند که راه توبه برای منافقان باز است و خداوند بخشاینده و مهربان است.

 


سرعت گرفتن به سوی کفر


(( یا أیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْلآَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنَّا بِأفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأْتُوآک یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِک لَهُ مِنَ اللهِ شَیْئاً أُولئِک الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ أنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِى الدُّنْیا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فِى الْأخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ )) [۱۲]
(( اى پیامبر، کسانى که در کفر شتاب مى‏ورزند، تو را غمگین نسازند [چه‏] از آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم» و حال آن‌که دل‌هایشان ایمان نیاورده بود، و [چه‏] از یهودیان، [به سخنان تو] گوش مى‏سپارند [تا بهانه‏اى‏] براى تکذیب [تو بیابند]، و براى گروهى دیگر که [خود] نزد تو نیامده‏اند، خبرچینى مى‏کنند؛ کلمات را از جاهاى خود دگرگون مى‏کنند [و] مى‏گویند: «اگر این [حکم‏] به شما داده شد، آن را بپذیرید، و اگر آن به شما داده نشد، پس دورى کنید.» و خدا هرکه را بخواهد به فتنه درافکند. هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چیزى بر نمى‏آید. اینانند که خدا نخواسته دل‌هایشان را پاک گرداند. در دنیا براى آنان رسوایى، و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود. ))
این آیه خبر از گرایش شدید مسلمین به سوی کفر دارد، این گرایش آن‌قدر ریشه‌دار و عمیق است که رسول خدا محزون شده و خداوند او را دلداری می دهد و از او می‌خواهد که اندوهگین نباشد.
کفری که مسلمین بدان گرایش یافته‌اند چیست؟ با توجه به قرینه‌هایی که در این سوره وجود دارد مثل قربانی برای بت‌ها یا ارتباط با یهود و نصاری، می‌توان گفت که بت‌پرستی، مسحیت و یهودیت بارزترین موارد آن است. در این میان گرایش به یهود بیشتر و خطرناک‌تر است و در این سوره درباره آنان بیشتر صحبت شده و بیشتر هشدار داده شده است. در ادامه خداوند به ایمان نفاق‌آمیز آنان اشاره می‌کند که با زبان چیزی را می‌گویند که در دل بدان ایمان ندارند. در ادامه به گوش‌دادن دقیق اصحاب به سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با تعبیر «سمّاعون» اشاره می‌شود؛ اما این گوش‌دادن دقیق برای پذیرش نیست؛ بلکه «للکذب» است یعنی آنها در سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دقیق می‌شوند، بلکه بهانه و نکته‌ای برای تکذیب سخنان او بیابند و این فاجعه بزرگی است. تعبیر «سمّاعون» دوباره تکرار می‌شود و این بار خبر از جاسوسی اصحاب می‌دهد؛ آنان به سخنان پیامبر با دقت گوش می‌دهند تا چیزی از قلم نیندازد و بی کم و کاست به سوی کسانی که نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیامده‌اند و متخصص در تحریف هستند. منتقل کنند. آنها سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را برای اصحاب ارزش‌گذاری می‌کنند؛ بخشی را می‌گویند بپذیرید و بخشی را می‌گویند نپذیرید. عمق نفاق و فاجعه در همین جاست. این چه ایمان‌آوردنی است که مسلمانان برای سنجش و پذیرش سخنان پیامبرشان به دشمن او متوسل شوند؟

 


ولایت یهود


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إنَّ اللهَ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمینَ )) [۱۳]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، یهود و نصارى‏ را اولیاءِ [خود] مگیرید [که‏] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند. و هر کس از شما آنها را به دوستى گیرد، از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را راه نمى‏نماید. ))
در این سوره مکرر از نکات منفی یهودیان یاد شده و در این آیه مسلمین از پذیرش ولایت آنان نهی می‌شوند. درباره واژه «ولی» سخن بسیار است. بارزترین معانی این واژه «سرپرست» و «دوست» است. با توجه به مطالب این سوره درباره یهودیان و این‌که مسلمین حتی برای سنجش و پذیرش سخنان پیامبر سراغ یهودیان رفتند و خود را تسلیم سخنان آنان کرده بودند، می توان گفت که در اینجا معنی «سرپرست» برای واژه «ولی» تناسب بیشتری دارد و مسلمین از پذیرش سرپرستی یهودیان نهی شده‌اند؛ هرچند اگر واژه «ولی» به معنی «دوست» هم باشد باز خبر از رذالت مسلمین آن دوره می‌دهد که با چه افراد پستی پیمان دوستی بسته‌اند. در ادامه آیه خداوند تصریح می‌کند که هرکس ولایت یهود را بپذیرد، از یهودیان شمرده می‌شود و در شمار ظالمان خواهد بود و خداوند ظالمان را هدایت نخواهد کرد.

 


خداوند نیازی به ایمان منافقان ندارد


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللهَ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ذلِک فَضْلُ اللهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ )) [۱۴]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به‌زودى خدا گروهی را مى‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان‏] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسند. این فضل خداست. آن را به هر‌که بخواهد مى‏دهد، و خدا گشایشگر داناست. ))
در آیه قبل دیدیم که خداوند پذیرش ولایت یهودیان را به منزله ورود در شمار آنان یعنی ارتداد دانست، و در آیه ۴۹ همین سوره خداوند اکثر این مردم را فاسق معرفی می کند. اینان گمان دارند که با کثرت خود و اقلیت مسلمان حقیقی دین خدا دچار مشکل خواهد شد. خداوند در این آیه خبر از پاکدلانی می‌دهد که خدا را دوست دارند و خداوند هم آنان را دوست دارد و ملامت ملامتگران در آنان تأثیری ندارد و شجاعانه در راه خدا جهاد می‌کنند. در این‌که این گروه چه کسانی هستند مفسران اختلاف نظر دارند، در تفسیر علی بن ابراهیم قمی می‌خوانیم:
« نزلت فی القائم و أصحابه الذین یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَه لائِمٍ»[۱۵]

 


یهودیان دین شما را بازیچه ساخته اند


(( یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللهَ إنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ )) [۱۶]
(( اى کسانى که ایمان آورده‏اید، کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفته‏اند [چه‏] از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران، اولیاء [خود] مگیرید، و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید. ))
در این آیه به‌صراحت از مخالفت یهودیان با اسلام سخن به میان می‌آید و این‌که آنان اسلام را بازیچه خود ساخته‌اند و نیز به روابط برخی از مسلمین با یهودیان و این‌که آنها یهودیان را اولیاء خود ساخته‌اند اشاره می‌کند و از آنان می‌خواهد از این کار بپرهیزند و تقوا پیشه سازند. قسمت اخیر آیه بیان می‌کند که پذیرش ولایت یهودیان، با ایمان سازگاری ندارد؛ بنابراین اینان ایمان دروغین به رسول خدا آورده‌اند و همچنان‌که در آیات قبلی اشاره شد باید چنین افرادی را در شمار یهودیان قلمداد کرد؛ نه در زمره مسلمین.

 


ولایت ، سد راه منافقان


با توجه به مرور اجمالی برخی از آیات سوره مائده دیدیم که در این سوره از زوایای مختلف اوضاع اعتقادی مسلمین به تصویر کشیده شده است:
ـ پیمان شکنی می‌کنند.
ـ با یهود و نصاری روابط حسنه دارند.
ـ یهودیان را اولیاء خود برگزیده‌اند.
ـ پیامبر را تکذیب می‌کنند.
ـ برای یهودیان جاسوسی می‌کنند.
ـ از یهودیان دستور می‌گیرند.
ـ پذیرش سخنان پیامبر را در گرو تأیید یهود قرار داده‌اند.
ـ در مورد خوراکی‌ها از احکام جاهلی پیروی می‌کنند.
ـ هنوز برای بت‌ها قربانی می کنند.
و مشکلات اعتقادی و اخلاقی فراوان دیگری که در آیات دیگر همین سوره بدانها اشاره شده است.
در این اوضاع نابسامان، عمر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز رو به اتمام است و تنها یک جانشین الاهی می‌تواند مسیر دینی جامعه را مطابق قوانین الاهی به پیش ببرد؛ از این رو موضوع ولایت به شکل‌های مختلف در این سوره مطرح می‌شود. بارزترین نمونه‌های آن آیات غدیر و آیه ولایت است که شرح و توضیح آنان خود بحثی است گسترده.
بعد از این مرور گذرا بر سوره مائده، اگر توجه مجددی به پرسش آغازین این نوشتار داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم اکثریت جامعه آن روز، همچنین اکثر حاضران در غدیر در شمار منافقان بودند؛ همان تعبیری که رسول خدا خود در آغاز خطبه غدیریه تصریح می‌کند: «لعلمی بقله المتقین و کثره المنافقین». پس پر واضح است که اینان در انتقال پیام غدیر به آیندگان و دیگران سستی کنند.

 


پی نوشت ها :
[۱]. مائده /۱٫
[۲]. مائده/۲٫
[۳]. مائده/۳٫
[۴]. مائده/ ۷٫
[۵]. قمی، تفسیرالقمی،۱/ ۱۶۳٫
[۶]. مائده/ ۸٫
[۷]. مائده/ ۱۳٫
[۸]. مائده/ ۳۳٫
[۹]. مائده/ ۳۵٫
[۱۰]. قمی، تفسیرالقمی،۱/ ۱۶۸٫
[۱۱]. مائده/ ۳۹٫
[۱۲]. مائده/ ۴۱٫
[۱۳]. مائده/ ۵۱٫
[۱۴]. مائده/ ۵۴٫
[۱۵]. قمی، تفسیر القمی، ۱/ ۱۷٫
[۱۶]. مائده/ ۵۷٫


فهرست منابع :
قرآن مجید.
ق‍م‍ی‌، ع‍ل‍ی‌ب‍ن‌ اب‍راه‍ی‍م‌، ت‍ف‍س‍ی‍ر ال‍ق‍م‍ی‌، اش‍راف‌ ل‍ج‍ن‍ه‌ال‍ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ وال‍ت‍ص‍ح‍ی‍ح‌ ف‍ی‌ال‍م‍وس‍سه‌، ب‍ی‍روت‌، م‍وس‍سه‌ الاع‍ل‍م‍ی‌ ل‍ل‍م‍طب‍وع‍ات‌، ۱۴۱۲ق‌.