ای در غمت، همین نه دو عالم گریسته!
چندین هزار عالم و آدم گریسته
 
عالم چگونه بر تو نگرید؟ کز این عزا
جدّ تو، مهتر همه عالم گریسته
 
نامت کنایتی است که تا رفته بر زبان
سنگ ار شنیده زار، نم غم گریسته
 
تنها نه روح نوح بُوَد بر تو نوحه‌گر
کارواح انبیا همه با هم گریسته
 
ادریس و شیث و یوشع و داوود و هود و لوط
الیاس و خضر و صالح و آدم گریسته
 
در صحن خلد، موسی عمران شکسته دل
در بام چرخ، عیسی مریم گریسته
 
تا کعبه دید هجر تو، ای مستجار دین!
خیف و منا و مشعر و زمزم گریسته
 
پیوندِ تارِ اشک، دمی نگسلد ز هم
آری دو دیده بر تو دمادم گریسته
 
پیوندِ تارِ اشک، دمی نگسلد ز هم
آری دو دیده بر تو دمادم گریسته
 
صبح از چه آفتاب کند لاله گون، طلوع؟
خونابه بر هلال محرم گریسته
 
بر زخمهای کاری‌ات، این چشم خون‌فشان
هرچند بیش گریه کند، کم گریسته
 
چون ذرّه ذرّه را دل از این غصه، خون بُوَد
آیا روان فاطمه زین غصه چون بُوَد؟

 

شاعر: صحبت لاری