در سرّ خود، در خلوت خود، در باطن خود، چه عالمی با خدا داری؟ با گناه چطور برخورد می‌کنی؟ اگر ایمان در دل انسان نفوذ کرده باشد، با جان انسان عجین شده باشد، ایمان دفع گناه می‌‌کند، برای انسان امنیت باطنی می‌آورد. گناه ناامنی می‌آورد. آیات را ببینید، فرمود: «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ».[۱] کسی که ایمان دارد و یاد خدا می‌کند این ناامنی درونی ندارد، اضطراب ندارد، تشویش ندارد، هیچ‌گاه افسردگی پیدا نمی‌کند، دل شادابِ نور دارد. امّا کسانی که دل آن‌ها از یاد خدا خالی است لقلقه‌ی زبان دارند، فرمود: کسانی که از یاد خدا اعراض می‌کنند «فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً»،[۲] گرفتار زندان درون هستند. کسی ممکن است در زندان بیرون باشد، مثل حضرت یوسف، امّا آن‌جا را برای خود محیط تبلیغ دید. در زندان برای خود فضای تبلیغی دید. «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ».[۳] آن‌جا حضرت یوسف به زندانی‌ها خدا را معرّفی می‌کند، دعوت به توحید می‌کند. امّا وقتی داخل قصر همسر عزیز مصر درها به روی او بسته شد، بعد گرفتار بانوان مصر شد، آن‌جا یک زندان دیگری بود که از زندان‌های بیرون خطرناک‌تر بود. گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ»‌،[۴] خدایا این زندان بیرونی برای من از آنچه که این زن‌ها من را به آن دعوت می‌کنند بهتر است. یعنی این زندان خارج است، جسم انسان در زندان خارجی گرفتار است، ولی گناه زندان داخلی است روح انسان قبض است، تحت فشار است.

 

خدا بعضی افراد را در درون خودشان حبس کرده، این‌ها اگر ویلا داشته باشند، خانه‌ی وسیع داشته باشند، قصرهایی بالای کوه ساخته باشند، امّا هیچ وقت نه دل آن‌ها راضی است نه شاداب هستند. همیشه تشویش دارند، همیشه نگرانی دارند، همیشه نیش باطن دارند. اگر کسی سراغ ایمان واقعی را می‌گیرد باید ببیند باطن آرامی دارد یا نه، خود را در حوادث می‌بازد. این‌هایی که در حوادث، در سختی‌ها، در تهدیدها، در تطمیع‌ها، در دعواها، در صحنه‌های جاذبه‌های جنسی دل آن‌ها می‌لرزد، خود را می‌بازند، معلوم می‌شود که «لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ». این مأمور الهی در دل تو مستقر نشده، ایمان مأمور خدا است. مأمور خدا وقتی در دل باشد نمی‌گذارد بدی‌ها در دل وارد شود. ایست بازرسی می‌گذارد و هرگز نامحرم وارد دل نمی‌شود. «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏»،[۵] خالق در جان آن‌ها است، این ایمان واقعی است. امّا آنچه مال است، منال است، شهوت است، در دل او نیست. «فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏»، در چشم او هست ولی در دل او نیست. دل او هرگز با شهوات و با پول و با ترس‌هایی که برای او ایجاد می‌کنند نمی‌لرزد. دل محکم، هیچ طوفانی، نه طوفان شهوت، نه طوفان ثروت، نه طوفان زور او را نمی‌لرزاند، محکم است.


[۱]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیه ۱۲۴٫

[۳]– سوره‌ی یوسف، آیه ۳۹٫

[۴]– همان، آیه ۳۳٫

[۵]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫