اگر امام حسن عسکری علیه السلام صاحب فرزند شده اند، پس چرا بعد از شهادت ایشان، شیعه به بیست فرقه تقسیم شد؟
اوّلین نکته که برای پاسخگویی باید به آن اذعان نمود اثبات ولادت موفور السرور حضرت مهدی علیه السلام است که ما در سوالات گذشته به صورت مفصّل و کامل آن را به اثبات رساندیم ولی در این مجال به سر فصلهای آن اشاره مینماییم.
الف) تصدیق پدر: اوّلین نکته و مهمترین کلام و تصدیق بر ولادت امام زمان علیه السلام تصریح ولی خداوند امام معصوم میباشد. امام عسکری پس از ولادت فرزندانشان این ولادت را برای چندی از خواص و دوستان خود بازگو نمود و حتّی بسیاری از افراد برای دیدار این مولود به منزل امام عسکری آمدند.
ب) قابله: نکتهی دیگر تصدیق قابله است که در این ولادت هم قابله تشیّع (حکیمه خاتون) و هم قابلهی اهل سنت و برداشته است.
ج) خدّام و کنیزان دلیل دیگر افراد دیگر منزل امام است که در تصدیق این ولادت را نمودهاند. پس از بیان دلایل اجمالی برای اثبات احتیاج به مقدمهای برای این فرقهسازیها است. خداوند تبارک و تعالی نمایانترین و بارزترین حقیقتی است که در عالم وجود دارد و انسانها به صورت فطری با خداوند در ارتباط هستند. ولی همین انسانها در باب اثبات خداوند و فرقهها و گردهمایی متفاوتی را تشکیل دادهاند و دیدگاه و نظرات متفاوتی در باب خداوند ارائه نمودهاندپس آیا میتوان نتیجه گرفت چون این همه دیدگاه و فرقه موجود است پس خداوند وجود ندارد.
نکتهی دیگر فرقهسازیهای پس از امام: دوران دیگر ائمه هم از این اتّفاقات دور نبوده و این فرقهسازیها وجود داشته است مانند امام کاظم علیه السلام و فرقههای اسماعیلیه و نادریه و یا امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام از این ماجرا مستثنی نبودهاند حال با دانستن این مقدمات میتوان به بازگویی عوامل فرقهسازی پرداخت:
الف/ وضعیت سیاسی: احوال حکومتی و وضعیت سیاسی زمانهی امامان عسکرین آن چنان اسفبار و دشوار بوده و حکومت آن چنان بر امام عسکری فشار وارد مینمودند که شیعیان و محبّین از سلام نمودن و عرض احترام به امام عسکری علیه السلام و امر ایشان نهی شده بودند تا جان شیعیان و محبّین از خدعه و نیرنگهای حکومت در امان باشد.
ب/ حفاظت: نکتهی دیگر حفظ جان حضرت مهدی علیه السلام است. چون تمام حکّام عبّاسی از به دنیا آمدن فرزندی به نام مهدی که عدل گستر است و حاکمان و غاصبان را نابود خواهد نمود آگاهی داشتهاند. پس با تمام توان و هوشیاری منتظر این ایّام بوده تا جان آخرین ذخیرهی خداوند را بگیرند تا بدینوسیله به حکومت غاصبانهی خود ادامه دهند.
ج/ جعفر بن علی: این شخصیت که برادر امام عسکری و عموی حضرت مهدی است است و مطرود شدهی پدر خویش است با همکاری دستگاه حکومت تمام توان خود را برای کسب مقام ولی خدا گمارد تا آن را غصب نماید که با این روش منصبی بس فاخر و جاودانه را نصیب خود گرداند که آن منصب امامت و پیشوایی مسلمین است. وی که تمام توان خود را برای ارادت به حکومت ابراز نموده بود از طرف دستگاه حکومتی مساعدت و یاری نگردید و جوابهای دندانشکنی در باب این منصب به وی داده شد، امّا او از پا ننشست و خود را وصی امام عسکری معرفی نمود، هنگامی که به شرح فِرَق پس از شهادت امام عسکری رجوع مینمایم، فرقههایی هستند که جعفر را وصی بلافصل امام عسکری میدانند و او را مستحق لوای امامت بر میشمارند.
نتیجهی کلام و دلیل اصلی این فرقهسازیها جهالت و نادانی مردم عوام است چون با رجوع به احادیث و روایات متفاوتی که از لسان اهل بیت در باب آخرین ولی خدا شرف صدور پیدا نموده است، این نکته عیان میگردد که ایشان پسر و وصی امام عسکری است، اگر مردم واقعاً در ارتباط چه ظاهری و چه قلبی و معنوی با ولی خدا دچار جهالت و سستی و تنبلی نمیشدند از فیوض خاصّهی حضرت دور نمیمانند، برای توضیح این مطلب میتوان امام سجّاد علیه السلام را مثال زد. چون ایشان در مدینه میزیسته و مثلاً مردم بلخ و بخارا در چند هزار کیلومتری مدینه زندگی میکردند و خیلی از این مردم تا آخر عمرشان نیز هرگز حضرت را ندیدند. پس میتوانند منکر وجود امام شوند. به روشنی معلوم است که این حرف، کلامی گزاف است. ندیدن، دلیل بر نبودن نیست بلکه باید ولی خدا را با تمام وجود درک نمود و به آن اعتراف نمود مانند ماجرای نابینا و امام باقر علیه السلام که همگی مردم از کنار امام باقر عبور میکردند ولی ایشان را به چشم سر نمی دیدند ولی آن نابینا به حضرت سلام نمود و دلیل خود را برای کشف نمودن حضرت دیدار به قلب عنوان نمود، پس اگر مردم زمانه شهادت امام عسکری با تمام وجود با ائمه و خاصّتاً حضرت مهدی بودند و دنبال دیدار با چشم سر نمیبودند و از جهالت و سستی و تنبلی دوری مینمودند هرگز دچار این فرقهسازیها نمیشدند.
منبع:پرسمان
پاسخ دهید