- جایگاه دنیا در آیات و روایات
- آزمون بودن زندگی دنیا
- داستان حضرت یونس در قرآن
- تفاوت آدم و شیطان
- خود انسان ریشهی همه گرفتاریها
- چگونگی توبهی حضرت یونس
- مناجات امیر المؤمنین علیه السلام با خدا
- رها شدن از زندان نفس
- انواع حب دنیوی
- مبارزهی اولیاء خدا با نفس
- برخورد انسانهای صالح با دنیا
- تأثیر نظام اسلامی بر جوانان
- نقش امام حسین علیه السلام در آزادگی
- نقش انقلاب اسلامی در آزادگی
- احوالات بعضی از انسانهای وارسته
- ذکر مصیبت شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرْسَلین طَبیبِنَا شَفیعِنَا أَنیسِنَا حَبیبِنَا وَ حَبیبِ إِلَهِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومین سِیَّمَا مَوْلَانَا کَهْفِ الْحَصین وَ غِیاثِ المُضطَرِّ الْمُسْتَکین وَ مَلجَْإِ الْهَارِبین بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین أَرْوَاحُنَا فِداه وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا الله رُؤیَتَهُ وَ خِدْمَتَهُ وَ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأَفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِین إِلَی یَوْمِ الدِّین».
جایگاه دنیا در آیات و روایات
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».[۲] پروردگار متعال بشر را برای خود آیت بزرگ قرار داده و بشر را مأمور کرده است که خود را از قفس آزاد کند و حجابهایی که لازمهی بودن در این عالم است به تدریج این حجابها را از جلوی آینهی جان خود برطرف کند تا جمال الهی و جلال الهی و اسماء حسنای خدا در این آینه تجلّی کند، بشر نور شود جهان را روشن کند. «هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌٌٌ»[۳]، خدا چون رئوف و رحیم است نمیپسندد ما در سیاه چال حبس طبیعت خود گرفتار باشیم. دنیا را کارشناسان فرمودهاند: «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ»[۴]، دنیا برای مؤمن زندان است.
” پروردگار متعال بشر را برای خود آیت بزرگ قرار داده و بشر را مأمور کرده است که خود را از قفس آزاد کند “
دنیا باغ و بستان نیست، دنیا کنار دریا نیست، دنیا مزرعه نیست، دنیا مسئولیّت و حکومت نیست، دنیا امیال نفسانی ما است ما در امیال نفسانی خود مغلول هستیم. امیر المؤمنین در دعای کمیل میفرمایند«وَ قَعَدَتْ بِی»[۵]، عرضه میدارد بارالها، پروردگارا، «عَظُمَ بَلَائِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ بِی أَعْمَالِی». ما خود را در این قفس نینداختیم، خدای متعال ما را گرفتار قفس تنگ و امیال جسمانی قرار داد تا قهرمانها خود را نشان بدهند.
آزمون بودن زندگی دنیا
فرمود «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً».[۶] این زندگی سراسر آزمون است، امتحان است، تک تک مسئولین هم در مسئولیّت خود مورد آزمایش هستند و تمام اوقات آنها تحت نظر است و نمره ثبت میشود هم پشت مسئولیّت در زندگی فردی، در آنات عمر خود رها نیستیم تحت نظر هستیم. پروردگار متعال همهی ما را در این آزمون قرار داده امّا چقدر لطیف، چقدر زیبا، چقدر دلنشین، امتحان همیشه ریزش دارد، رفوزه دارد، مردود دارد، افرادی در امتحانات از گردونه خارج میشوند به کلّی مفتضح میشوند. ولی خدا میگوید ما به خاطر ریزش این کار را انجام نمیدهیم ما میخواهیم این رویشها را نشان بدهیم، میخواهیم آنهایی که برنده میشوند مدال میگیرند را مطرح کنیم، میخواهیم شایستهها در این فراز و نشیبها مشخّص شوند.
داستان حضرت یونس در قرآن
جریان حضرت یونس پیغمبر که یونس از پیغمبران ممتاز است. در میان ۱۲۴ هزار پیغمبری که بر حسب روایات به عنوان آموزگار و الگو قدم در این محنتکده گذاشتند اسم همه در قرآن نیامده، آنهایی که در قرآن مطرح هستند برجستگان انبیاء هستند و یونس پیغمبر یکی از آنها است. با اینکه نبی است ممتاز است امّا ملاحظه میکنید خدای متعال چه جریانی برای یونس پیش آورد. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَََََ».[۷] اگر ما اهل قرآن باشیم خدا نور قرآن را در دل ما بتاباند متوجّه میشویم که یونس پیغمبر را نهنگی بلعید امّا برای خلاصی از این زندان تنگ و تاریک کسی را مقصّر ندید، به این و آن بد نگفت، از خدا گلهمند نشد، بلکه این معنا را، این حقیقت را اعلام کرد که هر کسی هر محدودیّتی، گرفتاری، مشکلی پیدا میکند عامل آن خود او است.
تفاوت آدم و شیطان
فرق آدم و شیطان هم همین بود، آدم هم از بهشت محروم شد شیطان هم اخراج شد، ولی آدم فهمید که خود او انجام داده، گفت «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»[۸]، شیطان در محرومیّت از پست و موقعیّت و مسئولیّت مدیریت عالم را زیر سؤال برد، «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی… لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینََََََ».[۹]
خود انسان ریشهی همه گرفتاریها
جامعه تکرار است، خیلی افراد بد امتحان میدهند از مسئولیّتها و پستهایی محروم میشوند کسی که عبد صالح خدا است برای او زمینهی توبه و انابه پیش میآید، میگوید حیف بود زمینهی خدمت داشتم ما هم گرهای را باز میکردیم، امّا کسی که راه شیطان را میرود شروع میکند مشکلات خود را اضافه میکند، مشکل را کم که نمیکند بلکه برای خود و دیگران مشکل اضافه میکند. مشکل شیطان بدبخت همین است وقتی مشکل پیدا کرد به خود نیامد که هر کسی گرفتار شد خودش خودش را گرفتار کرد، «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها».[۱۰]
چگونگی توبهی حضرت یونس
جناب یونس با آن نورانیّتی که داشت به زندانیان سجن طبیعت و به اسیران زنجیرهای نفس نشان داد که باید بنالید و ندا کنید و فریاد برآورید «أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ». درست است که من مغلول هستم، من محبوس هستم، من گرفتار شدهام، از همه چیز جدا شدهام امّا اوّلاً اعلان میکنم که جز تو ندارم.
در بلا هم میکشم لذّات او مات اویم مات اویم مات او
مناجات امیر المؤمنین علیه السلام با خدا
وجود مقدّس مولی العارفین امیر المؤمنین دارند که خدا اگر علی را به جهنّم ببری، «وَ أَمَرْتَ بِی عَلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْأَبْرَارِ»[۱۱]، من آنجا هم ندا میکنم که خدایا تو را دوست دارم، جهنّم هم من را از تو جدا نمیکند. من برای به بهشت رفتن به تو دل نداده بودم تو دلبر هستی دل من را بردهای من جهنّم هم بروم تو را دوست دارم.
رها شدن از زندان نفس
اینکه «اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ رَاضِیَهً بِقَضَائِکَ».[۱۲] امّا افسوس اکثریت بشر متوجّه نیست که در زندان است، این زندانیان بیرون چون میدانند زندانی هستند یا آنجا توبه میکنند یا در فرصتهای عفو به یک شکلی مسئولین زندان را راضی میکنند که اسم آنها در لیست عفو داده شود، امّا وای به حال زندانی که زندان را زندان نداند و خود را گرفتار نبیند، امید خلاصی برای این نیست. «مَن لَم یَکُن لَهُ وَاعظاً مِن نَفسِهِ فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاس لَا یَنفَعُه». انبیاء (علیهم السّلام) آمدهاند زندانیان را آزاد کنند، زندانیان را به پرواز درآورند، مرغ روح ما گرفتار قفس تن است اگر از درون احساس زندان کردیم ندای آزادگران بیرونی و روشنگران بیرونی برای ما مفید است. این بزرگانی که با ذکر یونسیّه روزنههای عالم غیب به روی آنها باز میشود درست است که در زندان هستند ولی یک پنجرهای برای آنها باز میشود، یک چیزهایی میبینند، یک چیزهایی عاید آنها میشود به دست میآورند، چرا؟ برای اینکه راه یونس را رفتهاند امّا متوجّه شدند خطر نهنگ یونس به اندازهی نهنگ نفس من نیست.
نفس اژدرها است او کی مرده است؟ از غم و بیآلتی افسرده است.
این نفس همیشه در کمین است و من بیچاره هم همیشه غافل هستم، اگر دشمن بیدار است و انسان خواب است درهای زنده بسته است و زنجیر به پر و بال کسی مرتبط شده است ولی متوجّه نیست، درد ندارد، درد دین ندارد. خدای متعال درد را پیامبر قرار داده، درد جزء نعمتهای خدا است، درد انسان را پیش طبیب میکشد، درد انسان را به درمانهای سخت میکشاند و به انسان تحمّل میدهد که به هر جرّاحی، به هر مشکلی تن بدهد. امّا مشکل نفس این است که انسان درد احساس نمیکند.
انواع حب دنیوی
حبّ دنیا غدّهی سرطانی خطرناکی است، «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ»[۱۳]، حبّ جاه که خیلی ریشهدار است «آخَرُ مَا یَخرُجُ مِن رءوسِ الصدِّیقین حُبُّ الجَاه». این رقابتها، این شهرت طلبیها، اینها بیماریهای خطرناک است ولی نه سرگیجه دارد، نه استفراغ دارد، چون کسی متوجّه نیست به به هم میگوید. انسان زندان را دوست داشته باشد و به آن عفونتها و غذاهایی که در زندان به خورد زندانیها سابقاً میدادند چون غذای خوب ندیده، چون فضای باز ندیده به همین قانع است. اگر یک کسی آمد یک روزنهای باز کرد دید عدّهای آزاد هستند اینها چه میدانی دارند، اینها چه افق بلندی دارند، اینها چقدر به سرعت دارند پرواز میکنند، این وقتی ببیند اگر هنوز فکر او به کلّی از بین نرفته باشد، مسخ نشده باشد و برای همیشه ادراکات خود را از دست نداده باشد و مُهر بر دل او زده نشده باشد تکان میخورد.
مبارزهی اولیاء خدا با نفس
خدای متعال پیغمبران را در فراخنای عبودیّت قرار داد آنها به زندان آمدند ولی زندانی نشدند، اینها به اینجا آمدند با جاذبههای زمین برخورد کردند ولی هیچ جاذبهای زنجیر اینها نشد. «إِنَّ شیطانی أَسلَمَ عَلَى یَدَیَّ»[۱۴]، وجود مبارک پیغمبر خدا فرمودند: من نه تنها اسیر دشمن خود نشدم، زنجیرهای دشمن را به گردن خود نبستم بلکه من دشمن را زنجیر خود کردم، من شیطان خود را در چنگ خود گرفتم، من از این قوای طبیعت برای رسیدن به خدا استفاده میکنم. این دنیا متجر اولیاء الله است، مسجد احباء الله است، مهبط ملائکه الله است، کجا چنین فرصتی پیش میآید؟ انسانهای بیداری که تمام تهدیدها را به فرصتها تبدیل میکنند، تمام امور مادی که یک انسان زندانی در قفس مانده را بیچارهتر میکند او برعکس، هر چه مشکلات دنیا بیشتر میشود او یک قدم خود را به خدا نزدیکتر میکند، یک زنجیر از زنجیرها را باز میکند و به وارستگی نزدیک میشود. میگویند حیف است چو من مرغی در دام هوس باشد، از آن بدتر میگویند ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد.
یک وقت افرادی کارهایی انجام دادهاند خدا آنها را رها کرده، در همین قفس اینها ماندهاند خدا هم برخوردی با اینها میکند که گویا آنها را فراموش کرده است، دیگر آنها را رها کرده کاری به کار اینها ندارد. انبیاء برای رهایی بشر از این گرفتاریها، از این قفس آمدهاند ولی «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ».[۱۵]
برخورد انسانهای صالح با دنیا
انسانهایی که زندان را، هوی و هوس را، موقعیّتها را، رقابتهای سیاسی را مفید ندانند جز اینکه اینها را ابزار بدانند. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[۱۶]، اگر کسی ریاست را پول میداند، مال و زندگی را برای خود پر میداند که به سوی خدا پرواز کند، «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح»[۱۷]، یک شب حکومت آقا امام زمان برابر ۸۰ سال حکومت بنی امیّه است، برد حکومت برای تقرّب به خدا قابل مقایسه با زندگی فردی نیست. این حسناتی که امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) روزانه حساب جاری است و به حساب ایشان ریخته میشود کدام سالک منزوی، کدام عابد زاهد، قطرهای از دریای حسنات امام را دارد؟ احیا کرده، «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً»[۱۸]، امام در سراسر عالم با نفس قدسی خود قفس شدهها را متوجّه کرده که در قفس هستند و باید بنالند و باید حرکت کنند و به سوی آزاد شدن همدستی و همدلی داشته باشند.
تأثیر نظام اسلامی بر جوانان
امروز که ما در دانشگاههای خود با چهرههای نورانی جوانهای موحّد موالی امام زمانی ولایی مواجه میشویم که به حق من باور دارم، برخی از اینها گاهی به خود ما میگویند و من گاهی روی همین منبر عرض کردم خیلی افراد فکر میکنند که ما هر روز توفیق داریم به زیارت آقای خود برویم و دست ایشان را ببوسیم و از دور و نزدیک به ما میگویند که سلام ما را به آقا برسان، بگو یک جان داریم آن هم فدای شما است، ما این آمادگی را داریم. این شعارهایی که شما اینجا میگویید و واقعاً هم راست میگویید انحصار به اینجا ندارد آن طرف مرزها نمیدانید امام حسین چه کرده، چه مرغهایی را به پرواز درآورده، چه دلهایی را اوج داده است و به سوی قلّه در حرکت هستند و آن به آن نور میگیرند و از ظلمات خود کم میکنند و دارند به جانان نزدیک میشوند.
برخی از جوانها را ما میدانیم که نماز شبهای آنها نماز شبهای توأم با گریه است، جوان دانشجویی را دیدم داشت نماز میخواند قبل از اینکه تکبیره الاحرام بگوید یک سلامی به حضرت سیّد الشّهداء داد گریه کرد، بعد الله اکبر گفت. این همه آوازهها از این نظام اسلامی است، از این شجرهی طیّبهی ولایت است، استمرار انبیایی است که حکومت آنها وسیلهی آزادسازی افراد گرفتار در قفس بوده است، یک لحظهی عمر آنها برابر ۱۰۰ سال عمر مثل من است، شعاع نفس آنها، نفوذ آن نورانیّت و حقیقت وجود آنها در دنیا تحوّل ایجاد میکند.
نقش امام حسین علیه السلام در آزادگی
بعضی تصوّر میکنند که بیداری اسلامی همینطور اتّفاق افتاده است، خدا گواه است اگر انسان به جریان حضرت سیّد الشّهداء نگاه کند در جریان حضرت سیّد الشّهداء پرجاذبهترین آزادگری که از همهی انبیاء و اوصیاء انبیاء جاذبهی او برای کشیدن در قفس گرفتار شدهها به طرف آزادی و باز کردن و شکست دیوارهای محدودیّت و حبس مؤثّر بوده امام حسین بوده است. امام حسین محور عشق است، امام حسین مظهر همهی جاذبهها و جمال حضرت حق سبحانه و تعالی است. امام حسین برای حکومت رفت، امام حسین برای مقابلهی با یزید و طاغوت رفت، امام حسین برای مبارزهی با فساد رفت، امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) برای تأمین امنیّت مظلومین رفت، امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) برای نصب تابلوهایی که فلش باشد بشر را متوجّه مقصد کند، بشر ره گم کرده، بشر مقصد فراموش کرده، امام حسین آمد با خون خود تابلو رسم کرد امّا خونی که جریان دارد.
آن روز برد این قیام چند نفر را به راه آورد، کسی که در جریان کربلا بود یکی حر بود، زهیر بود، یک نصرانی با مادر و همسر خود آمدند و شکار امام حسین شدند، در شام هم حضرت سجّاد (علیه السّلام) با کسی برخورد کرد که او به پیروزی حکومت طاغوت حمد میکرد و امام زین العابدین از او پرسیدند قرآن خواندهای؟ عرضه داشت: بله. آیهی مودّت را خواندهای؟ دو سه آیه را که خواند بعد فرمود: آن کسی که مودّت او را در قرآن خدا واجب کرده ما هستیم، ما ذوی القربی هستیم. آن بندهی خدا تکان خورد و یک مرتبه آنچنان تکان او شدید بود که دیوارهای آهنین قفس تن او و نفس او را شکست و آزاد شد. گریهکنان دامن حضرت سجّاد را گرفت، سه چهار نفر بیشتر در آن سفر عاید نشد. فرض کنیم همینها بود امّا «مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً» میگوید میارزد امام حسین (علیه السّلام) یک حرکت خونین انجام دهد یاران خود را به مقصد اعلایی که به مقام «عِندَ ربّی» میرسند و مظهریّت تام برای خدا پیدا میکنند، لا زمان میشوند، لا مکان میشوند، اشراف پیدا میکنند.
نقش انقلاب اسلامی در آزادگی
اینها را به مقصد رسانده ولو حاصل قیام امام حسین یک نفر بود انقلاب ما چه کرده است، امام ما چه کرده است. بعد از امام ما خدا گواه است این برای ما ملموس است حضرت آقا که میگویند الآن وضع ما بهتر از صدر انقلاب است و جوانهای نسل چهارم انقلاب ما قطعاً از نظر بصیرت، از نظر ایمان، از نظر نورانیّت دست کمی از رزمندگان ما، مجید فهمیدهی ما، شهدای ما که با آن عشق میرفتند، امروز ما در سطح دانشگاههای خود و جامعهی خود و جوانهای خود اشخاصی را برخورد میکنیم که کم هم نیستند، نشانهی آن هم همین انفجاری است که وقتی نایب امام زمان خود را میبینند میبینید چه میکنند.
گاهی حرکتها حرکتهای عادی نیست حرکتهای هیجانی است. اینها نشان میدهد خون شهداء، نفس امام، پرچم ولایت ادامهی حرکت امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) است که آقا همیشه تأکید دارند که شرایط ما شرایط امام حسین است. لذا ما در موضعی هستیم که برای آزادی نفوس درون خود، در مملکت ما باید برای آزادی خود فکر کنیم فردا اگر ما نماینده شدیم، فردا قاضی شدیم، فردا وزیر شدیم زنجیری نباشیم، به فکر موقعیّت خود و بستن بار خود نباشیم، آزاد باشیم تا بتوانیم گرفتارها را آزاد کنیم. رسالت ما ایجاد حریّت است «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ».[۱۹] چون رسالت اینها رسالت توجّه دادن بشر به سجن طبیعت و سجن نفس او بوده و الگو را حضرت یونس قرار دادهاند، باید با کلید تسبیح…
احوالات بعضی از انسانهای وارسته
سجدههایی که مرحوم ملّا حسین قلی و شاگردان ایشان داشتند. میرزا جواد آقای ملکی تبریزی دارند که گاهی استاد ما در یک سجده هزار مرتبه «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین» میگفتند. مرحوم شیخ علی زاهد شاگرد مرحوم ملّا حسین قلی، نه شکار او.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند؟
ای علیّ اکبر حسین ما آمدهایم شکار تو شویم میشود یک نگاهی به ما بکنی؟ از آن نگاههایی که پدر تو به حر کرد حر را از لشگر یزید، لشگر یزید چیست حر گرفتار یک نهنگ و اژدهای درونی بود که آن را قبول کرده بود، اگر اصالت درونی نبود اصالت بیرونی نبود. امّا امام حسین دل او را برد، امام حسین از این دلبریها بلد است. مرحوم ملّا حسین قلی همدانی به شیخ علی زاهد که یک روحانی بسیار متجمّل و اشرافمنش بوده یک نگاهی کرد و گفت: اسم تو چیست؟ گفت: اسم من علی است. یک نگاهی به گنبد حضرت امیر المؤمنین کرد فرمود: صاحب این مرقد مطهّر علی است تو هم علی هستی؟ تو چه نشانهای از او داری که اسم خود را علی گذاشتی؟ این حرف نبود که او گفت یک نظر بود، «وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظرَهً لَا نَشقَی بَعدَهَا أَبدا».
ذکر مصیبت شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
علیّ اکبر اوّلین قربانی امام حسین از آل هاشم است، برای امام حسین خیلی سنگین بود موقع خداحافظی علی حرکت کرد امام حسین هم برای بدرقهی شهید خود جلوی خیمه آمده بود. امّا علی نبود پیغمبر بود، مظهر خدا بود، هر وقت برای رسول الله دلتنگی میکرد میگفت بگویید بیاید، آرامش امام حسین بود. دید دارد از دست میرود همین که فاصله گرفت ابی عبد الله او را صدا زد: «مَهْلًا مَهْلًا»، پسرم میخواهم یک مرتبهی دیگر عبادت کنم نگاه به تو عبادت است، هم عالم است، «النَّظَرُ إِلَى الْعَالِمِ عِبَادَهٌ»[۲۰]، وجه الله است، علیّ اکبر وجه الله است، جمال الله است، جلال الله است. پسر من آهسته برو من کمی تو را تماشا کنم.
خدا یکی از عرفاء مرحوم آقای کشمیری را رحمت کند از ایشان پرسیدند: شدیدترین مصیبت امام حسین کدام مصیبت بود؟ گفت: مصیبت علیّ اکبر از همه سختتر برای امام حسین بود. چند دلیل داشت یکی این است که حضرت زینب (سلام الله علیها) هیچ وقت خود را جلوی نامحرمها نشان نداده، اوّلین مرتبه که دختر علی بیرون آمد جلوی این همه اراذل دو دست خود را روی سر خود گذاشته بود فریاد میزد: «وا ؟؟۳۳:۲۳ ما عاداه»، وای میوهی دلم، وای پسر برادرم. نکتهی دومی که دلیل بر شدّت مصیبت است این است که امام حسین وقتی چند قدمی جنازه از روی اسب افتاده مشهور مقاتل این است که زانوهای حضرت سیّد الشّهداء طاقت نداشت بلند شود، روی زانو رفت. نکتهی سوم امام حسینی که به زن و بچّه میفرمودند صدای شما بلند نشود آقا سیّد الشّهداء هفت مرتبه هوار کشید «ولدی ولدی». نکتهی آخر آمد خود را روی جنازه انداخت، «وَ ادعَ خَدَّهُ عَلَی خَدِّهِ»، صورت خود را روی صورت خونین پسر خود گذاشت.
امام آرزوی مرگ کند خیلی زیاد است. گفتم نامی هم از بیبی جان حضرت زهرا ببریم که شباهتی با علیّ اکبر دارد، هر دو خیلی شبیه بودند آینهی تمام نمای پیغمبر بودند، بیبی ۱۸ ساله وقتی راه میرفت همه فکر میکردند عین پیغمبر دارد راه میرود. امیر المؤمنین آنجا گفتند:
«نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات»[۲۱]
ای کاش نفس علی هم دیگر بالا نمیآمد، جان علی همراه نفس او بیرون میآمد. اینجا هم سیّد الشّهداء آرزوی مرگ کرد «وَلدی لَقَد اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنْیَا وَ غَمِّهَا»، پسرم راحت شدی. «بَقِیَ أَبوکَ ؟؟۳۵:۵۳ وَحیداً»، تو همه کس من بودی تو را از دست دادم گویا همه کس خود را از دست دادهام، دیگر تنها شدهام. اینها را گفت بعد گفت: «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا».[۲۲]
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
«عَلَی لَعَنهُ الله عَلَی القَومِ الظَّالِمین».
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی شمس، آیه ۹ و ۱۰٫
[۳]– سورهی حدید، آیه ۹٫
[۴]– الکافی، ج ۲، ص ۲۵۰٫
[۵]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۷۰۷٫
[۶]– سورهی ملک، آیه ۲٫
[۷]– سورهی انبیاء، آیه ۸۷٫
[۸]– سورهی اعراف، آیه ۲۳٫
[۹]– سورهی حجر، آیه ۳۹٫
[۱۰]– سورهی فصلت، آیه ۴۶٫
[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۸۸٫
[۱۲]– همان، ج ۹۹، ص ۱۸۵٫
[۱۳]– الکافی، ج ۲، ص ۱۳۱٫
[۱۴]– الرسائل التوحیدیه، ص ۱۵۰٫
[۱۵]– سورهی سبا، آیه ۱۳٫
[۱۶]– سورهی حج، آیه ۴۱٫
[۱۷]– نهج الفصاحه، ص ۷۸۶٫
[۱۸]– سورهی مائده، آیه ۳۲٫
[۱۹]– سورهی اعراف، آیه ۱۵۷٫
[۲۰]– الأمالی(للطوسی)، ص ۴۵۴٫
[۲۱]– بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۵۴۷٫
[۲۲]– همان، ج ۴۵، ص ۴۴٫
پاسخ دهید