نکتهی بعدی این است که حضرت ابراهیم (علیه السّلام) عرضه داشت بارالها حالا که این چراغ را در وجود من روشن کردی، من را خورشید عالم تاب زوایای زندگی بشر قرار دادی، من را راه قرار دادی و راهنما قرار دادی؛ «وَ مِنْ ذُرِّیَّتی»[۱] چه خوب است که فرزندان من هم در همین راه مشعل باشند، چراغ باشند، ستاره باشند، خورشید باشند، راه باشند و راهنما و راهبر باشند خدا فرمود: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» سکولار ضدّ دین است، ضدّ خدا است، سکولار کار شیطان است که خلیفهی خدا را نپذیرفت. به عنوان امام جماعت قبول داشت ولی به عنوان… در روایت دارد -حالا این یک نکتهی شاید نوئی باید که دارید میشنوید- وقتی حضرت آدم ابو البشر از این عالم رحلت فرمود، جبرئیل امین برای تشییع ملائکه آمدند و بنا شد نماز بر حضرت آدم بخوانند شیث که وصی حضرت آدم بود و پیغمبر بعد از حضرت آدم بود به جبرئیل تعارف کرد که شما بفرمایید نماز بر پدر من بخوانید. جبرئیل گفت: ما از جانب خدا مأمور شدیم در برابر آدم سجده کنیم؛ قبول کردیم که آدم برتر از ما است. لذا من نمیتوانم به او نماز بخوانم، شما باید به او نماز بخوانی، ما به شما اقتدا بکنیم. امامشناسی، انسانشناسی است. دارد مقام انسان کامل را نشان میدهد؛ او بالاتر از جبرئیل است. لذا جبرئیل این اجازه را به خود نداد که جلوتر از شیث بیاستد امّا این آدمهای معمولی برای حضرت علی (علیه السّلام) رساله مینویسند. برای امام حسن (علیه السّلام) هم رساله نوشتند، چون و چرا کردند؛ برای رفتن حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام به کربلا چون و چرا میکردند. ابن عبّاس مفسّر قرآن است، جزء چهرههای شاخص است او به امام حسین (علیه السّلام) نظر مشورتی میداد. میگفت: حسین جان به کربلا نرو. امام حسین (علیه السّلام) برای او واضح میگفت که من یک مأموریت الهی دارم، باز هم با امام حسین (علیه السّلام) نرفت. میگفتند: ای کاش نرود و خود را به خاطر نیندازد. خواص بیبصیرت اینها هستند.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴٫
پاسخ دهید