طبری گوید:
چون یزید بر تخت نشست، بزرگان شام را هم پیرامون خود نشاند و دستور داد تا علیّ بن حسین و فرزندان و خانوادهی حسین (ع) را وارد کنند. در حالی که مردم نگاه میکردند واردشان کردند. یزید به امام سجّاد (ع) گفت: ای علی! پدرت با من قطع رحم کرد و حقّ مرا نشناخت و با من سر حکومت نزاع کرد. خدا هم با او همان کرد که دیدی. امام سجّاد، آیهی «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ …» را خواند. یزید به پسرش خالد گفت: جوابش را بده. خالد ندانست که چه بگوید.
قال الطّبریّ:
و لمّا جلس یَزِید بن مُعَاوِیَه، دعا أشراف أهل الشّام فأجلسهم حوله، ثُمَّ دعا بعلیّ بن الْحُسَیْن و صبیان الْحُسَیْن و نسائه، فأدخلوا عَلَیْهِ و النّاس ینظرون، فَقَالَ یَزِید لعلیّ: یَا علیّ، أبوک الَّذِی قطع رحمی، و جهل حقّی، و نازعنی سلطانی، فصنع اللَّه بِهِ مَا قَدْ رأیت! قَالَ:
فَقَالَ علیّ: «مَا أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» ، فَقَالَ یَزِید لابنه خَالِد: اردد عَلَیْهِ، قَالَ: فما درى خَالِد مَا یرد عَلَیْهِ[۱]
[۱]– تاریخ الطّبری ۳: ۳۳۸، انساب الاشراف ۳: ۲۲۰، الارشاد: ۲۴۶٫
پاسخ دهید