اگر شما بدن خود را، جسم خود را به یک موجودات بالاتر به نام روح خود بسپارید، یعنی این جسم، چشم، گوش، دست، زبان، خود را در اختیار یک روح مؤمن بسپارد. روح مؤمنی که در این عالم آمده است کند. این روح مؤمن وقتی بندگی کرد یک نورانیّتی کسب میکند، این نورانیّت او به جسم او هم سرایت میکند، چهرهی او هم نورانی میشود. این نورانیّت روح است. ببینید روح دارد به واسطهی این جسم بندگی خدا میکند!
شما نماز که میخوانید به واسطهی دست و پای خود بندگی میکنید. آن روح دارد این کار را میکند ولی به واسطهی این اعضاء و جوارح شما. این اعضا و جوارحی که خود را به روح سپرده است. حج که میروید روح شما دارند بندگی میکند و از خدا کمالات کسب میکند به واسطهی این قوای خود، به واسطهی این جسم و اعضا و جوارح خود. نورانیّت برای روح است، اوّل او کسب میکند، ولی بعد به موجود پایینتر میدهد. عقل نورانی میشود، علم نورانی میشود، چشم نورانی میشود، چهره نورانی میشود. واقعاً چهرهی آدمهای مؤمن نور دارد. حتّی این جسم، چون روح مؤمن، روح بسیار روح بلندی است، باعث میشود که این جسم را در قبر هم نگه دارد و نپوسد. بعضی از جسمهایی که نمیپوسند در واقع آن نور است که به اذن الله؛ نورانیّت روح طوری است که این جسم را حفاظت میکند.
خیلی از اولیاء و بزرگان ما بودند که همهی شما شنیدید مرحوم شیخ صدوق، ابن بابویه که در شهر ری است. در زمان فتحعلی شاه یک سیلی افتاده بود و قسمتی از قبر ایشان خراب شد. وقتی رفتند تعمیر کنند دیدند بدن ایشان کاملاً سالم است، حتّی انگشتان ایشان حنا دارد. شیخ صدوق برای زمان غیبت صغری بود، حدود هزار سال پیش! مرحوم شیخ طوسی که در نجف است، در حرم امیرالمؤمنین است، آیت الله آقای خویی، آیت الله آقای حکیم، آیت الله آقای شاهرودی، اینها گفتند وقتی یک قسمتی از قبر ایشان تخریب شد، خود ما رفتیم دیدیم. بدن شیخ طوسی که خیلی هم لاغر اندام بود. بدن شیخ طوسی برای هزار سال پیش است، برای حدود قرن چهارم و پنجم هجری است کاملاً سالم بود. ببینید روحی که نورانی است، نورانیّت او به جسم سرایت میکند، به چهره، به گوش، به بدن، حتّی بدن را هم حفاظت میکند.
پاسخ دهید