امام علی(ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه در اوصاف خداوند می‌فرماید: آغاز دین شناخت او است، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت باور کردنش یگانه دانستن خداوند، و سرانجام یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از او است، چه این‌که هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر این است که غیر صفت است. پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند داده، و هر کس او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته، و هر کس دوتایش انگارد داراى اجزایش دانسته، و هر کس او را داراى اجزاء بداند حقیقت او را نفهمیده، و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته، و هر آن‌کس براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر کس محدودش بداند؛ مانند معدود به شماره‏‌اش آورده است.[۱]

منظور امام(ع) از نفی صفات خداوند، صفاتی است که زائد بر ذات و غیر ذات خداوند است؛ یعنی نباید خداوند را مانند انسان‌ها موجودی بدانیم که بسیاری از صفات (مانند علم، قدرت و …) را در ابتدای آفرینش ندارد و ذات او خالی از آن صفات است، و به مرور زمان و در سایه سعی و تلاش آن صفات را کسب می‌کند. دلیل و گواه بر این‌که مقصود حضرت نفی صفات زائد بر ذات است، سخنان ایشان است که به عنوان توضیح و شرح فوراً به دنبال این سخنان بیان فرمودند: «چه این‌که هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر این است که غیر صفت است». بنابراین، نفی این‌گونه صفات از خداوند منافات ندارد که خداوند را متصف به صفاتی بدانیم که عین ذات خداوند است. یا صفاتی را به لحاظ فعل خداوند انتزاع کنیم و بدون این‌که این انتساب و اتصاف موجب تغییر در ذات خداوند گردد، خداوند را به این اوصاف متصف بدانیم.
همان گونه که امام علی(ع) بارها در سخنان خود خداوند متعال را به اوصاف کمالی و جمالی می‌ستاید؛ به عنوان نمونه به یک قطعه کوچک اشاره می کنیم: «او خدایى‏یگانه است همان گونه که خود را وصف نموده‏ است.»
[۲]

 

  منبع: اسلام کوئست


[۱]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه، انصاریان، حسین، ص ۴۳- ۴۴، تهران، پیام آزادى، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش. «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَهِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَه‏ …».

[۲] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه / ترجمه انصاریان، ص ۶۲۸، پیام آزادى – تهران، چاپ: دوم، ۱۳۸۶ ش.