ابوعلی سینا در کتاب الهیات شفاء مبحثی را به عنوان شرایط خلیفه، حاکم و سیاست‌مدار اسلامی مطرح کرده و تأکید می‌کند که دو ویژگی از ویژگی‌های عمده و اساسی است که خلیفه باید آن‌را دارا باشد. یکی عاقل بودن و دیگری سیاست‌مدار و مدیر بودن؛ این دو ویژگی بر علم داشتن مقدم است؛ یعنی اگر دو نفر هر دو عالم و عاقل بودند ولی یکی اعقل(عاقل‌‌تر) و مدیرتر و دیگری اعلم است؛ اعلم باید به اعقل کمک کند و مشاوره دهد و اعقل نیز از اعلم استمداد و طلب یاری کند. چنان‌که عمر و علی(ع) انجام دادند.[۱]
با توجه به این عبارت، در نظر ابتدایی چنین به نظر می‌آید که در نظر ابوعلی سینا، عقل و مدیریت عمر، از عقل و مدیریت علی(ع) بیشتر و قوی‌‌تر بود، در نتیجه بوعلی، عمر را برای خلافت اصلح و شایسته‌تر از علی(ع) می‌دانسته است و در نهایت بوعلی را باید از اهل سنت شمرد.

ولی شاید بتوان گفت دقیقاً چنین چیزی را نمی‌توان به بوعلی نسبت داد؛ زیرا احتمال دارد که متن اخیر برای تعیین مصداق اعقل و اعلم نیست، بلکه تمثیل بوعلی فقط در مورد تبیین مدل همکاری بوده که اعقل و اعلم باید نوع همکاری‌شان مانند همکاری امیرالمؤمنین(ع) با خلیفه دوم باشد زیرا حضرت علی(ع) در مسائل حکومتی به عمر کمک می‌کرد و مشاوره می‌داد و عمر نیز از در مسائل حکومتی از حضرت علی(ع) کمک می‌گرفت. از این مثال نمی‌توان لوازمی که شمرده شده را بر آن بار کرد؛ زیرا همان‌گونه که در پاسخ قبلی آمده در نظر ابوعلی، منزلت علی(ع) نسبت به صحابه مانند نسبت معقول به محسوس است. او در میان خلق مانند معقول بود در میان محسوس.[۲] یعنی عقل امام علی(ع) قابل قیاس با بقیه اصحاب نیست؛ در برابر عظمت عقل امام علی(ع) گویا دیگران از عقل برخوردار نیستند. علاوه بر این احتمال دارد به جهت سلطه حکومت‌های متعصب از اهل سنت در آن زمان، بوعلی سینا این جمله را از روی تقیه اضافه کرده باشد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. «و المعول الأعظم العقل، و حسن الإیاله، فمن کان متوسطا فى الباقى و متقدما فى هذین بعد أن لا یکون غریبا فى البواقى و صائرا إلى أضدادها، فهو أولى ممن یکون متقدما فى البواقى و لا یکون بمنزلته فى هذین. فیلزم أعلمهما أن یشارک أعقلهما، و یعاضده، و یلزم أعقلهما أن یعتضد و یرجع إلیه؛ مثل ما فعل عمر و على علیه السلام». حسن زاده آملى، حسن، الإلهیات من کتاب الشفاء، ص ۵۰۳، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، ۱۴۱۸/۱۳۷۶٫

[۲] . ر. ک: پاسخ ۲۵۹۰۷٫