فرق انسان کامل با معصوم چیست؟
با تحلیل «انسان کامل» و بررسی ابعاد گوناگون آن، درمی یابیم که معصومان، به صورت عام و رسول اکرم ص، صدّیقهی طاهر (علیه السّلام) و دوازده امام (علیهم السّلام) به صورت خاصّ، تنها مصادیق حقیقی «انسان کامل»اند.
یک: مفهوم کمال
واژهی «کمال» در جایی به کار میرود که یک چیز، پس از آنکه «تمام» هست (یعنی همهی آنچه که برای اصل وجود آن لازم است، به وجود آمد)، باز درجهی بالاتری و از آن درجهی بالاتر، درجهی بالاتر دیگری هم میتواند داشته باشد.
در واقع «کمال» بیانگر جهت «عمودی» یک چیز است و «تمام» حکایتگر جهت «افقی»؛ یعنی، وقتی شیئی در جهت افقی به نهایت برسد، میگویند: تمام شد و اگر در جهت عمومی حرکت کند، میگویند: به مدارج کمال بار یافت.[۱]
بنابراین «انسان کامل»؛ یعنی، انسانی که دارای مرتبهی خاصّ وجودی است که مرتبهی اعلا بوده و بالاتر از آن، در عالم امکان وجود ندارد.
دو: «مَثَل اعلا» برای «مبدأ اعلا»
موجودی که به طور مستقیم، از جمال بینهایت و از مبدأ متعال سرچشمه میگیرد –و اثری که این مبدأ اعلا به آن میبخشد و عطایی که از او است- موجود جامع، کامل، احسن و اکمل خواهد بود؛ زیرا در جای خود ثابت شده که «مخلوق و معلول»، از نظر کمالات وجودی، صورت نازلهی «خالق و علّت» خود است. هر مخلوقی –در حدّی که امکان دارد- جلوهی خالق خود و علّت وجودی خود است. مخلوق مستقیم و بدون واسطهی حضرت حق، جلوهای از همهی کمالات بینهایت او و صورت نازلهای از او است. طبعاً هر کمالی را که «مبدأ متعال» -به صورت بینهایت و بیحد دارد- این مخلوق بیواسطه در حدّ امکان خواهد داشت. در این صورت، کمالات این مخلوق وسیع بوده؛ ولی بینهایت نخواهد بود. بر این اساس خداوند متعال در قران، برای خود «مثل اعلا» خلق کرده است.[۲]
«مثل اعلا» یعنی، مخلوق و موجودی که به بهترین صورت و کاملترین وجه، حکایت از حق و کمالات او دارد؛ مخلوقی که در مخلوق بودن، حقّ مطلب را به خوبی ادا نموده و اسمای حسنای الهی، در وجود او به خوبی تجلّی کرده است. این تجلّی چنان است که شهود آن، شهود حق است، جمال و جلال مطلق را نشان میدهد و جلوهی تام حضرت حق است.[۳]
سه: «روح» مَثَل اعلا یا اوّلین مخلوق
صورت اصلی «مثل اعلا» -صورتی که مجرّد از حدود و رنگها و عالی از اطوار و برتر از صورتهای نازلهی آن است –همان «روح» و «خلق اعظم» منسوب به خدای متعال است. این روح، به مضمون برخی از روایات و اشارات قرآنی، نزدیکترین مخلوق به حضرت حق و اوّلین مخلوق و کاملترین آنها است.
امام صادق (علیه السّلام) در روایتی میفرماید: «إن الله عز و جلّ خلق روح القدس فلم یخلق خلقا أقرب إلى الله منها»؛ «براستی خداوند عزّ و جل، روح القدس را خلق کرد؛ پس خلق نکرد مخلوقی را نزدیکتر به مبدأ متعال از این مخلوق».[۴]
روی چون من امر ربّی مختفی است هر مثالی که بگویم منتفی است[۵]
چهار: انسان، جلوهی جامع روح خدا
آفریدگار هستی در خصوص «انسان»، تعبیر ویژهای دارد و در آن، هیچ موجود دیگری را با آدمی، شریک نمیسازد. براساس این تعبیر، حقیقت انسان، از روحی خدایی بود. در واقع خداوند از این روح، در انسان دمید و روح مجرّد انسان را به گونهای ویژه و خاص تنزّل بخشید و به پیکر آدم متعلّق نمود. بدین سان او را شایستهی سجدهی فرشتگان کرد و همین تعلّق روح الهی به پیکر لایق آدمی، سبب شد که از این موجود ترکیب یافته از طبیعت و فرا طبیعت، به عنوان زیباترین شکل ممکن یاد شود.[۶] بنابراین روح انسان، جلوهی جامع روح خدا و مثل اعلا است؛ ولی در حد کاملاً پایینتر، ضعیفتر و ناقصتر؛ یعنی، روح خدا –با همهی اسما و صفاتش- کاملاً تنزّل یافته، در ترکیب بدنی تجلّی میکند. مقصود از جامع بودن این جلوه از یک سو، و ناقص، ضعیف و نازل بودن آن از سوی دیگر، این است که «روح خدا»، در حدّ بسیار ضعیفتر و در بسیاری از جهات در حدّ استعداد و قوّه- که مرتبهی ضعیفتر وجود است- در ترکیب بدنی جلوه میکند.
دقّت و تأمّل در اینکه روح انسان، جلوهی جامع و در عین حال نازل روح خدا است، ما را به این حقیقت رهنمون میشود که روح انسان، ظهور و تجلّی روح خدا از پشت حجابها است. نه عین آن است و نه غیر آن؛ بلکه تابشی است از آن پشت حجابها و با حجاب ها.
پنج: عصمت و کمال انسان
آنگاه که دانستیم انسان ظهور و تجلّی خدا از ورای حجابهاست خواهیم فهمید که پس از کنار زدن حجابها، ظهور انسان کامل، همان «مثل اعلا» خواهد بود.[۷]
از همین رو میگویند: کمال انسان، در این است که خود را به «اصل» برساند و رسیدن انسان به اصل خود با هر گونه کژی و ناراستی که هر یک حجابی ستبر است و از آن جمله (خودبینی) –که از برترین حجابها است- جمع نمیشود. بدین جهت، کمال نهایی انسانی مساوی با عصمت و مقام «فنای مطلق» است.[۸]
رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریش شهوت بر کنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند
مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند[۹]
شش: یگانه بودن انسان کامل
یکی از ویژگیهای انسان کامل، یگانه بودن او در هر عصری است؛ زیرا او خلیفهی خدا است و چون خداوند واحد است، خلیفهی کامل نیز در هر عصر، یگانه خواهد بود و اگر انسانهای کامل دیگری معاصر او باشند، حتماً تحت ولایت او قرار دارند؛ وگرنه همهی آنان خلیفهی ناقص بوده و کامل نیستند[۱۰].
پس به هر دوری ولیّی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است[۱۱]
براساس آیات و روایات انسان کامل با ویژگیهای شمرده شده برای آن، منحصر در معصومان است.[۱۲] پس اکنون خاتم ولایت و انسان کامل مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) است.
مهدی موعود در آخر الزّمان، بدون واسطه خلیفهی حق تعالی است و انسان کامل منحصر به فرد پس از امام یازدهم، حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) میباشد.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی امام شناسی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: حمیدرضا شاکرین، محمدرضا کاشفی
[۱]. ر.ک: مرتضی مطهّری، انسان کامل، (انتشارات صدرا)، صص ۱۸ – ۲۰٫
[۲]. روم (۳۰)، آیه ۲۷٫
[۳]. برای مطالعهی بیشتر ر.ک: محمّد شجاعی، انسان و خلافت الهی، (مؤسّسهی فرهنگی رسا، تهران: چاپ اوّل، ۱۳۶۲ ش)، صص ۲۵ – ۳۸٫
[۴]. علّامه طباطبایی، المیزان، ج ۱۲، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۳۷۶؛ برای آشنایی بیشتر با خصوصیات وجودی روح خدا ر.ک: انسان و خلافت الهی، صص ۴۰ – ۷۶٫
[۵]. مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۱۰٫
[۶]. تین (۵۹)، آیه ۴؛ در این باب ر.ک: آیه الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، مرکز نشر اسراء، قم: چاپ اوّل، ۱۳۷۹ ش، ج ۱۴، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۲۲۱ – ۲۲۲٫
[۷]. ر.ک: مقالات، همان، صص ۴۰ – ۶۹ و انسان و خلافت الهی، صص ۱۰۴ و ۱۲۲ – ۱۲۴؛ علّامه حسنزادهی آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، (بنیاد نهج البلاغه، تهران: ۱۳۶۵ ش)، صص ۱۳۸ – ۱۴۲٫
[۸]. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۱۱، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۹۲٫
[۹]. مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۹۵ – ۹۹٫
[۱۰]. استاد حسنزادهی آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، صص ۱۰۰ – ۱۰۱؛ آیه الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۶، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۲۲۱٫
[۱۱]. مثنوی، دفتر دوم، بیت ۸۱۵٫
[۱۲]. محمّد رضا کاشفی، راهنماشناسی، صص ۳۳ – ۳۱؛ شرح مقدّمهی قیصری، سیّد جلال الدّین آشتیانی، صص ۶۵۹ – ۶۴، ۷۴۷، ۹۰۴، ۹۰۶، ۹۱۷٫
پاسخ دهید