جریان غالی از جهاتی برای تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگی در عقاید شیعه شده و آن را منزوی می‌کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران انسانهای بی‌قید و بند نسبت به فروعات دینی نشان داده و بدبینی همگانی را نسبت به شیعیان به وجود می‌آورد.[۱] اکنون با نگاهی ساده به کتابهای فرق، این حقیقت آشکار است که گرچه از لحاظ تقسیم‌بندی فرقه‌ای تشیع غالی را جدا یاد می‌کنند، اما اغلب نه تنها ارباب فرق و مذاهب بلکه عموم رجالیین اهل سنت تفاوت چندان روشنی بین دسته‌های شیعه نگذاشته و مردم را از پذیرفتن احادیث آنان پرهیز می‌دهند. حد اقل یکی از دلایل این بدبینی رسوخ اندیشه‌های غالی در میان شیعیان بوده که با همه تلاش امامان شیعه و بعدا علمای اصولی شیعه، آثار آن کما بیش بر جای مانده است. نمونه آن رسوخ روایاتی است که در باب تحریف قرآن در برخی از کتابهای حدیثی شیعه موجود بوده و اصل آن از غلات می‌باشد. [۲]
به هر روی، قیام علمی امام برای تهذیب شیعه و حرکت در جهت نفی غلوّ و دور کردن شیعیان از جریان غلوّ، از مهمترین اقدامات امام صادق علیه السّلام برای حفظ فرهنگ اصیل اسلامی است که امامان مبلغ آن بودند. در اینجا مروری بر اقدامات امام در جهت طرد و نفی غالیان، ردّ دیدگاههای آنها و نیز تکفیر این گروه خواهیم داشت.
از جمله اقدامات امام، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهی است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبه‌های احتمالی موجود در غلات، می‌توانست کسانی از شیعیان را به سوی غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان علیهم السّلام معرفی کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار می‌کردند که این تکذیب صرفا از روی تقیه است. این امر در فریب شیعیان ساده‌دل مؤثر بود.
در روایتی مسند از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «مفضّل» فرمودند: یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم[۳]، ای مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزی ننوشید و با آنان مصافحه نکنید.
در روایتی دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: و أما أبو الخطاب محمد أبی زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنی منهم برئ و آبائی علیهم السّلام منهم براء[۴]، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم.
امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادتری داشته و می‌فرمودند:
احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم، الغلاه شرّ خلق الله، یصغّرون عظمه الله و یدعون الربوبیّه لعباد الله[۵]، درباره جوانان خویش از این که غلات آنان را فاسد کنند بترسید.
غلات بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و برای بندگان خداوند ادعای ربوبیت می‌کنند.
توصیه به عدم همنشینی، تنها با غلات نبود بلکه امام صادق علیه السّلام شیعیان را از نشست و برخاست با هر اهل بدعتی، بر حذر می‌داشت: و احذر مجالسه أهل البدع فإنها تنبت فی القلب کفرا و ضلالا مبینا؛[۶]از همنشینی با اهل بدعت پرهیز کن؛ زیرا باعث رشد و نمو کفر و گمراهی آشکار در قلب می‌شود.
امام برای طرد غلات از جامعه شیعه، عقاید آنان را مورد انکار قرار داده و با میزان قرار دادن «کتاب الله» برای سنجش نقلها و گفته‌های خود، از شیعیان می‌خواست ادعاهای نادرست غلات را نپذیرند.
بنا به نقل شهرستانی، سدیر صیرفی نزد امام علیه السّلام آمد و گفت: جانم به فدای تو باد! شیعیان شما درباره شما اختلاف کرده‌اند، بعضی اظهار می‌کنند که در گوش شما سخن گفته می‌شود؛ بعضی گویند به شما وحی می‌شود؛ بعضی گویند به قلب شما الهام می‌شود؛ بعضی گویند در خواب می‌بینید؛ بعضی گویند به کتب آباء خویش فتوا می‌دهید. کدام یک را باید اخذ نمود؟
امام فرمود: لا تأخذ بشی‌ء مما یقولون، نحن حجه اللّه و أمناءه علی خلقه، حلالنا من کتاب الله و حرامنا منه؛[۷]آنچه را که گفته شده رها کن، ما حجّت خداوند و امین او بر خلق او هستیم، حرام و حلال ما از کتاب خداوند است.
این روایت نشان می‌دهد که به سبب القائات نادرست غالیان، این تصوّر برای برخی پیش آمده که آیا به راستی ائمه علیهم السّلام دین جدیدی آورده و وحی تازه‌ای به آنان می‌شود یا مسأله به گونه دیگری است؟ امام با تأکید بر این که آنان هر چه دارند همان مطالب کتاب الله است از شیعیان می‌خواستند تا از پیروی و پذیرش این عقاید نادرست خودداری کنند.
در روایت دیگری نیز که شهرستانی آورده، فیض بن مختار نزد امام صادق علیه السّلام آمده، می‌گوید: فدایت شوم! این چه اختلافی است که میان شیعیان شما به وجود آمده. من گاه در جمع آنان در کوفه حاضر شده و نزدیک است که به تردید افتم. به مفضّل رجوع کرده و آنچه را که سبب آرامش من است نزد او می‌یابم امام فرمودند:
أجل! إنّ الناس اغرّوا بالکذب علینا حتی کأنّ اللّه فرضه علیهم لا یرید منهم غیره، و إنی لأحدّث أحدهم الحدیث، فلا یخرج منّی حتّی یتأوّله علی غیر تأویله؛[۸]
ببین! مردم فریفته دروغ بستن بر ما شده‌اند، گویا خداوند این را بر آنان فرض کرده و جز این از آنان نمی‌خواهد. من حدیث برای یکی از آنان می‌گویم، اما او از پیش من نمی‌رود جز آن که آن را بر تأویلی بر خلاف تأویل واقعی معنا می‌کند.
در روایت دیگری که «سهمی» در کتاب خود آورده نقل شده است که عیسی الحجرانی گفت: نزد جعفر بن محمد الصادق علیهما السّلام آمده، پرسیدم: آیا آنچه را از این قوم شنیدم بازگویم؟ امام فرمود: بگو. گفتم:
فإنّ طائفه منهم عبدوک و اتّخذوک إلها من دون الله و طائفه أخری والوا لک النبوه و … دسته‌ای از اینان تو را عبادت می‌کنند و تو را الهی جز اللّه می‌دانند؛ دسته‌ای دیگر تو را در حد نبوّت بالا می‌برند
امام آن قدر گریه کرد که محاسنش از قطرات اشک پر شد، آنگاه فرمود:
إن أمکننی اللّه من هؤلاء فلم أسفک دمائه سفّک الله دم ولدی علی یدی؛[۹]اگر خداوند مرا بر آنان مسلط کرد و خون آنان را نریختم، خداوند خون فرزندم را به دستم بریزد.
این امکان هست که راویان این قبیل اخبار، به ویژه آنها که بر مذاق مذهب سنت بوده‌اند، مطالبی از خود بر آنها افزوده باشند؛ اما به هر روی نشان می‌دهد که نفوذ غلات وجهه امامان علیهم السّلام را در جامعه اسلامی آسیبب‌پذیر کرده و برای شمار زیادی این قبیل پرسشها مطرح شده است.
اعتقاد به مهدویت امام باقر علیه السّلام از جمله اعتقاد برخی از غالیان بود که از سوی امام صادق علیه السّلام مورد انکار قرار گرفت.[۱۰] اعتقاد به نبوّت برخی از امامان معصوم علیهم السّلام در میان غلات وجود داشت. امام صادق علیه السّلام در برابر آن می‌فرمود:
من قال: إنّا أنبیاء فعلیه لعنه الله و من شکّ فی ذلک فعلیه لعنه الله؛[۱۱]
کسی که بگوید ما نبی هستیم، لعنت خدا بر او باد کسی که در این امر تردید کند بر او هم لعنت خدا باد.
برخی از غالیان لفظ «اله» را با «امام» یکی گرفته در تأویل آیه: «هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ» اظهار می‌کردند که مقصود از اله زمین، همان امام است. این سخنان بود که سبب شد تا امام صادق علیه السّلام آنها را بدتر از مجوس و یهود و نصارا و مشرکین بخواند. [۱۲]
لبه تیز برخورد امام با غالیان عقایدی بود که ضمن آنها، کوشش می‌شد تا جنبه‌ای از «الوهیت» به امامان نسبت داده شود. آن حضرت می‌فرمود:
لعن الله من قال فینا ما لا نقوله فی أنفسنا و لعن اللّه من أزالنا عن العبودیّه للّه، الذی خلقنا و إلیه مآبنا و معادنا و بیده نواصینا؛ «[۱۳]
لعنت خداوند بر کسی که چیزی در حق ما بگوید که ما خود نگفته‌ایم، لعنت خداوند بر کسی که ما را از عبودیت برای خدایی که ما را خلق کرده و بازگشت ما به سوی او و سرنوشت ما در ید قدرت اوست، جدا سازد.
در روایت دیگری آمده که حضرت فرمودند:
لعن اللّه المفوّضه،[۱۴] فإنهم صغروا عصیان الله و کفروا به و أشرکوا و ضلوا و أضلوا فرارا من إقامه الفرائض و أداء الحقوق.[۱۵]
خداوند مفوضه را لعنت کند. آنها عصیان پروردگار را کوچک کردند، به خدا کافر شدند و شرک ورزیدند و گمراه شدند و گمراه کردند، تا از اجرای احکام الهی و ادای حقوق فرار کنند.
تکفیر افراد بر اساس انکار امور بدیهی و ضروری اسلام، مورد قبول فقهای اسلام بوده است. این امر، به شرط آن که در مجرای طبیعی خود بکار گرفته شود، می‌تواند با بخشی از انحرافات مقابله کند. امام کوشید تا با تکفیر غلات آنان را از جامعه مسلمین طرد کرده و حوزه فکری شیعه را از آلودگیهای آنان به طور کامل رهایی بخشد.
یکی از اقدامات تأویل‌گرایانه غالیان، نمادین کردن مفاهیم دینی بود، به طوری که آن مفاهیم از معانی اصلی خویش جدا شده و در حول و حوش یک معنای دیگری اصالت خویش را از دست می‌داد. امام صادق علیه السّلام ضمن نامه‌ای به ابو الخطاب که ازجمله رؤسای غلات بود، نوشتند:
بلغنی أنک تزعم أنّ الزنا رجل و أنّ الخمر رجل و أنّ الصلاه رجل و أنّ الصیام رجل و أنّ الفواحش رجل و لیس هو کما تقول، انا اصل الحق، و فروع الحقّ طاعه الله، و عدوّنا أصل الشرّ و فروعهم الفواحش.[۱۶]
شنیده‌ام که گفته‌ای زنا، خمر، نماز، روزه، فواحش، مردانی به این نامها هستند. این گونه نیست که تو می‌گویی، ما اصل حق بوده و فروع حق طاعت خداست، دشمنان ما اصل شر، و فروع آنها همان فواحش و زشتیهاست.
در روایت دیگری امام فرمود:
علی أبی الخطاب لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین فأشهد أنّه کافر فاسق مشرک؛ [۱۷] لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر ابو الخطاب باد. من شهادت می‌دهم که او کافر، فاسق و مشرک است.
در جای دیگری امام به غلات فرمود:
توبوا إلی الله فإنّکم فسّاق کفار مشرکون؛[۱۸]
به درگاه باری تعالی توبه کنید شما فاسق، کافر و مشرک هستید.
تکفیر صریح امام نسبت به خوارج، راه را بر هر گونه ادعای دروغینی که غلات داشتند و اظهار می‌کردند که امام صادق علیه السّلام تنها با تقیه با آنان رفتار می‌کند، می‌بست.
چنین برخوردی، آن هم با این صراحت، سبب می‌شد تا شیعیان مراوده خویش را به کلّی با غلات قطع کنند.
از جمله زمینه‌هایی که سبب نشر افکار غالیان شد، این بود که پیروان خود را به سوی رهایی از بند «عمل به فروعات فقهی» و احیانا «محرمات شرعی» دعوت می‌کردند. آنها از قول امام صادق علیه السّلام نقل می‌کردند که: «هر کس امام را شناخت هر کاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد». امام در پاسخ به این شبهه فرمود:
إنّما قلت: إذا عرفت فاعمل ما شئت من قلیل الخیر و کثیره، فإنه یقبل منک؛[۱۹] من گفتم: وقتی (امام را) شناختی، آنچه از اعمال نیک، کم و زیاد، می‌خواهی انجام دهد. این معرفت است که سبب قبولی اعمال تو می‌شود.
منظور امام، بیان اصل مهمی بود که شیعیان به آن معتقد بودند و آن این که احکام تابع امر ولایت است و اگر ولایت نباشد انجام آن اعمال نیز بدون ولایت ثمری ندارد. غالیان این عقیده را بر غیر معنای اصلی آن تأویل کرده بودند. بی‌عملی غالیان سبب شده بود تا شیعیان در شناخت آنان همین رعایت احکام فقهی را ملاک قرار داده و فرد غالی را از غیر آن تشخیص دهند.[۲۰] تأکید امامان علیهم السّلام بر عمل به احکام شرعی در روایات، به نوعی تکذیب غالیان است. تعبیرهایی نظیر «انّما شیعتنا من أطاع الله» و یا «لا تنال ولایتنا الّا بالورع»[۲۱] از این قبیل است.
تأثیر حماقت را نیز در پیدایش غلات نباید نادیده گرفت.[۲۲] این در حالی است که دنیا طلبی و جذب مرید برای کسانی از غلات که مدعی نیابت از ائمه بودند و آنان را به مقام الوهیت می‌رسانند تا خود را نبیّ آنان معرفی کنند، تأثیر مهمی در پیدایش غلات داشته است. امام صادق علیه السّلام می‌فرمود:
إنّ الناس اولعوا الکذب علینا … و إنّی أحدّث أحدهم بحدیث فلا یخرج من عندی حتی یتأوّله علی غیر تأویله و ذلک أنّهم لا یطلبون بحدیثنا و بحبنا ما عند الله و إنما یطلبون الدنیا؛ [۲۳]
مردم ولع در دروغ بستن بر ما دارند … من برای یکی از آنها حدیث نقل می‌کنم و او از نزد من بیرون نرفته آن را بر غیر معنای اصلی آن تأویل می‌کند. آنها در طلب حدیث و دوستی ما، طالب چیزی که در نزد خداوند است نیستند، بلکه در پی دنیا طلبی خویش‌اند.
امام برای آن که شیعیان را بتوانند قدرت نقد احادیث متعارض را، که بسیاری از آنها ساخته غالیان بود، پیدا کنند، قرآن را به عنوان ملاک معین کردند. از جمله فرمودند:
لا تقبلوا علینا حدیثا الا ما وافق القرآن و السنّه أو تجدون معه شاهدا من أحادیثنا المتقدمه؛ فإن المغیره بن سعید لعنه الله دسّ فی کتب أبی أحادیث لم یحدّث بها أبی؛ فاتّقوا اللّه و لا تقبلوا علینا ما خالف قول ربّنا تعالی و سنّه نبیّنا صلّی اللّه علیه و آله فإنا إذا حدثنا قلنا: قال اللّه عزّ و جلّ و قال رسول اللّه. [۲۴]

آنچه را که از ما روایت می‌کنند جز آن که موافق قول خدا و رسول بوده و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید نپذیرید. مغیره بن سعید که خداوند او را لعنت کند، در کتب پدرم احادیثی را وارد کرد که هرگز از پدرم نبود. از خداوند بترسید و آنچه را که از ما نقل کرده و مخالف قول خدا و پیامبر ماست نپذیرید. ما وقتی حدیثی نقل می‌کنیم و می‌گوییم: خداوند یا رسول او فرموده است.
در موارد دیگری نیز از این حرکت زشت غلات که در روایت فوق آمده، یاد شده و مقصود از این کتابها که در روایت بالا آمده روشن شده است. امام صادق علیه السّلام می‌فرماید: مغیره کتابهایی که اصحاب امام باقر علیه السّلام می‌نوشتند، به بهانه خواندن، آنها را به خانه خویش می‌برده
و یدسّ فیها الکفر و الزندقه و یسندها إلی أبی، ثمّ یدفعها إلی أصحابه؛
او احادیثی در کفر و زندقه: به این کتابها وارد می‌کرد و به پدرم نسبت می‌داد و آن کتابها را به اصحاب بازمی‌گرداند. امام می‌فرمود:
فکلّما کان فی کتب أصحاب أبی من الغلوّ فذاک ما دسّه مغیره بن سعید فی کتبهم؛[۲۵]
آنچه از غلوّ در کتابهای اصحاب پدرم هست، مطالبی است که مغیره وارد آن کتابها کرده است.
با این حرکت صحیح امام صادق علیه السّلام، شیعیان اصیل از غلوّ رهایی یافتند. اما متأسفانه، اثرات نامطلوب آن در جلوگیری از رشد بیشتر شیعه باقی ماند. ابو حنیفه به خاطر وجود غلوّ، به اصحابش گفته بود که حدیث غدیر را نقل نکنند.[۲۶] گرچه این کار بسیار ناپسندی در عالم نقل حدیث است، اما نشان می‌دهد که جریان غلوّ چه ضرری حتی بر نقل صحیح‌ترین روایات فضائل امیر المؤمنین علیه السّلام داشته است.

منبع:کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه ازصفحه۳۳۷  تا ۳۴۴/  رسول جعفریان 


[۱] به طوری که از یکی از خوارج، شیعه را متهم کرده بود که آنها گمان کرده‌اند به جهت دوستی اهل بیت مستغنی از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات می‌یابند نک: الاغانی، ج ۲۰، ص ۱۰۷٫ به نقل از العقیده و الشریعه فی الاسلام، ص ۲۰۳

[۲] نک: اکذوبه تحریف القرآن بین الشیعه و السنه، ص ۶۶

[۳] رجال کشی، حدیث ۵۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۱۵

[۴] الغیبه ص ۱۷۷؛ مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۳۱۵

[۵] الامالی، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۲۶۴

[۶] مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۳۱۵ از مصباح الشریعه، ص ۳۸۹

[۷] نک:، مجله تراثنا، شماره ۱۲، صص ۱۷- ۱۸ مقاله «اهل البیت فی رأی صاحب الملل و النحل»

[۸] مفاتیح الاسرار، برگ ۲۶؛ به نقل از مجله تراثنا، شماره ۱۲، ص ۱۸

[۹] تاریخ جرجان، صص ۳۲۲، ۳۲۳

[۱۰] رجال کشی، ص ۳۰۰

[۱۱] همان،ص۳۰۱

[۱۲] همان،ص۳۰۰

[۱۳] همان،ص۳۰۲

[۱۴] کسانی که یک مرتبه از غلات پایین‌ترند.

[۱۵] علل الشرائع، ج ۱، صص ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۷۰

[۱۶] همان، ص ۲۱۹

[۱۷] همان، ص ۲۹۷

[۱۸] همان، ص ۲۹۷

[۱۹] الکافی، ج ۴، ص ۴۶۴

[۲۰] رجال کشی، ص ۵۳۰

[۲۱] مناقب الامام امیر المؤمنین (محمد بن سلیمان کوفی)، ج ۲، ص ۲۸۶

[۲۲] همان، ص ۲۹۵

[۲۳] همان، ص ۱۳۶

[۲۴] همان، ص ۲۲۴

[۲۵] همان، ص ۲۲۵

[۲۶] الامالی، شیخ مفید، ص ۲۷