طبری گوید:
ابو مخنف با سند خویش از ابوسعید مقبری نقل کرده است: به حسین نگریستم که وارد مسجد مدینه میشد و پیاده بود و به دو نفر تکیه داده بود، گاهی به این و گاهی به آن و این شعر یزید بن مفرغ را میخواند:
سپیدهدمان، ستوران را نَرَمانم و مرا یزید نخوانند، آن روز که از روی ترس، دست در دست ستم بگذارم، در حالی که مرگها در کمین منند تا تنها بمانم.
گوید: پیش خود گفتم: به خدا قسم تمثّل جستن او به این دو بیت، بیهدف نیست. دو روز نگذشت که خبر رسید به مکّه رفته است.
روی الطّبریّ:
عَنْ أَبِی مِخْنَفٍ أَنَّهُ قَالَ: وَ حَدَّثَنِی عَبْد الْمَلِکِ بن نوفل بن مساحق، عن أبی سعد المقبریّ، قَالَ: نَظَرْتُ إِلَى الْحُسَیْن دَاخِلاً مَسْجِدَ الْمَدِینَه وَ إِنَّهُ لَیَمْشِی وَ هُوَ یعتمد علی رَجلین، یعتمد عَلَى هَذَا مرّه و على هَذَا مرّه، و هو یتمثّل بقول ابن مفرّغ:
لَا ذَعَرْتُ السَّوَامَ فِی فَلَقِ الصُّبْـ ــحِ مُغِیراً وَ لَا دَعَیْتُ یَزِیداً
یَوْمَ أُعْطَى مِنَ الْمَهابَهِ ضَیْماً وَ الْمَنَایَا یَرْصُدْنَنِی أَنْ أَحِیداً
قَالَ: فقلت فِی نفسی: وَ اللَّهِ مَا تمثّل بهذین البیتین إلّا لشیء یرید، قال: فما مکث إلّا یومین حتّى بلغنی أنّه سار إلى مکّه.[۱]
[۱]– تاریخ الطبری ۳: ۲۷۱، مقتل الخوارزمی ۱: ۱۸۶، تاریخ ابن عساکر (ترجمه الامام الحسین (ع): ۱۹۵ ح ۲۵۳، وقعه الطف: ۸۳، موسوعه کمات الامام الحسین (ع): ۲۸۶ ح ۲۵۳ و فی بعض التواریخ إنّه (ع) تمثّل بها حین خروجه من المدینه.
پاسخ دهید