«وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ»[۱] هر وقت عمل شما صبغهی طاعت داشت که سبقهی طاعت داشتن تنها به ظاهر نیست، ظاهر لازم است ولی کافی نیست. باید انگیزه، نیّت، قلب و باطن جز خدا را نبیند. خود عبد و عمل او برای مولایش است. اگر نمازی خواندم من مالک نماز نیستم. طلبی از او ندارم. هر نمازی یک بدهی جدید برای ما است. خدا یک نماز دیگر هم به ما داد. یک ماه شعبان دیگری را هم خدا روزی ما کرد. اینها اگر ما را در مسیر عبودیّت که عبد برنامهای ندارد، مولا به او برنامه میدهد و هر کاری که میکند این کار اجرای دستور است. ما در اجرای دستور طلبی نداریم. ذات من عبد است، ذات من مِلک است، مالک دارم، منکه خودسر نیستم. او من را ساخته است و من مال او هستم. ملک چه طلبی از مالک خود دارد؟ «وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ» هر گاه عملی، سبقهی طاعت داشت از بین نمیرود. چون طاعت در دست شما نیست، ملک شما نیست، خدا مالک الملک است و حافظ ملک خود است، نگه میدارد. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ»[۲] آنچه از اعمال انجام دادید ولی بوی نفس میداد، بوی شما را میداد این از بین میرود. چه نماز باشد، چه روزه باشد، چه جبهه رفتن باشد. خواستید خود را بزرگ کنید، انتصال نبود، فرمان بری نبود، بلکه خود بزرگ کردن و خود بینی بود! این برای شما نمیماند. خسارت محض است. امّا اگر انتصال بود و اجرای فرمان بود و هیچ چیز دیگری هم نبود، هیچ توقّعی و طلبی در آن نبود، هیچ نوع نمایش و کار ویترینی نبود. من عبد هستم، مولا دارم، آقا بالاسر دارم. وجود من را او داده است، عمل من را خلق کرده است و من هیچ کاره هستم. اگر طاعت بود از بین نمیرود «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ».[۳] اینکه از بین نمیرود به دو جهت است؛ یکی ستاریّت خدا است، غفّاریّت خدا است و دوم رحیمیّت پروردگار متعال است. هر جا شما وصل شدید خدا دیگر شما را رها نمیکند. یک عمل اگر انتصال واقعی باشد ما را وصل میکند. آدم برود دیگر برنمیگردد. ما هنوز نرسیدیم. هنوز یک عملی که ما را الهی کند و بوی دیگری جز بوی خدا نداشته باشد نصیب ما نشده است. اگر به آنجا رسیدیم «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم»[۴] خدا را با عظمت مییابیم، وقتی خدا را یافتیم ما سوی الله اینقدر برای ما ارزش ندارد که خدا را نبینیم، غیر خدا را ببینیم. غیر خدایی نمیماند تا ببینیم «لَیسَ فِى الدّار غَیرُهُ دَیّار».[۵]
[۱]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۲]– سورهی نحل، آیه ۹۶٫
[۳]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۵، ص ۱۹۳٫
[۵]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۹، ص ۲۰۲٫
پاسخ دهید