امامت، منصبی الهی بوده و خود خداوند، فرد مورد نظر را برگزیده و به وسیله پیامبر(ص) معرفی کرده است. اما در این‌که چرا امام علی(ع) و برخی از اهل بیت از پذیرش این منصب سرباز زده و با دیگران بیعت کرده‌اند، علت‌هایی وجود دارد که به صورت کلی می‌توان آن‌را این‌گونه بیان کرد: به دست آوردن حکومت توسط ائمه، هدف اصلی نبوده است، بلکه به دست آوردن این مقام به این جهت بوده که بتوانند دین اسلام را زنده نگه دارند و دستورات الهی را به صورت کامل برپا کنند؛ مسئولیتی که قطعاً دیگران از انجام کامل آن ناتوانند و زمانی که جانشینی و مصلحت اسلام و مسلمانان در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرد، طبیعی است که اسلام و دین الهی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و نمی‌توان به هر قیمتی مقام حکومت را به دست آورد؛ لذا در شرایطی می‌بینیم که امامان و اهل بیت از پذیرش خلافت سرباز زدند؛ اگر چه هیچ‌گاه حق خود بر این منصب را انکار نکردند.
 

امامت، منصبی الهی بوده و خود خداوند، فرد مورد نظر را برگزیده و به وسیله پیامبر اکرم(ص) معرّفی کرده است. این مطلب دلایل و شواهد مختلفی داشته که در پاسخ‌های دیگر به تفصیل بدان پرداخته‌ایم و در این مختصر نیازی به بیان مجدد آنها نیست.[۱]
از طرف دیگر، در تاریخ اسلام دوران‌هایی وجود دارد که در آن، ائمه اطهار از پذیرش خلافت سرباز زده و حتی گاه زعامت مسلمانان را با شرایطی به دیگرانی چون معاویه سپرده‌اند. اما پیامبر(ص) هرگز این نوع رفتار سیاسی را انجام نداد و به هیچ وجه از مسئولیتی که بر عهده‌اش بود، سرباز نزد و در سخت‌ترین شرائط و حتی در مقابل تهدیدها و تطمیع‌ها، حاضر به عقب‌نشینی نگشت. به نظر می‌رسد رفع این تناقض ظاهری را باید در این نکات جستجو کرد:
۱ – نکته مهم این‌که؛ به دست آوردن حکومت برای ائمه اطهار(ع)، هدف اصلی نبوده است، بلکه به دست آوردن این مقام به این جهت بوده که بتوانند دین اسلام را زنده نگه دارند و دستورات الهی را به صورت کامل برپا کنند؛ مسئولیتی که قطعاً دیگران از انجام کامل آن ناتوانند و زمانی که به دست آوردن حکومت و مصلحت اسلام و مسلمانان در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرد، طبیعی است که اسلام و دین الهی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و نمی‌توان به هر قیمتی مقام حکومت را به دست آورد.

۲ – امام علی و سایر امامان(ع)، تمام تلاش خود را برای به دست آوردن خلافت به جهت برپایی اسلام و خدمت به مردم انجام داده بودند و هرگز از این مسئولیت فرار نکردند؛ و حتی نزدیکان آنها نیز در این راه تمام تلاش خود را انجام دادند؛ برای نمونه حضرت زهرا(س)، در دفاع از حریم ولایت به در خانه اصحاب می‌رود و بیعت غدیر را به آنها گوشزد می‌کند و حتی در مسجد رسول خدا(ص) خطبه بسیار قدرتمندی می‌خواند. همچنین امام علی(ع) نیز تا مدت‌ها از پذیرش بیعت با خلیفه اول سرباز می‌زند و مدعیان را شایسته خلافت نمی‌داند و موارد دیگر که از سایر ائمه نیز نقل شده است.

۳ – امیر المؤمنین علی(ع) در گفتاری به صراحت بیان می‌کند که چرا بعد از ۲۵ سال از پذیرش زعامت مسلمانان سرباز زده در حالی که خداوند او را به این مقام برگزیده بود و او نیز خود را شایسته این مقام می‌دانست: «رهایم کنید و غیر مرا بخواهید؛ زیرا ما با حادثه‌اى روبه‌رو هستیم که آن‌را چهره‌ها و رنگ‌ها است، حادثه‌اى که دل‌ها بر آن استوار، و عقل‌ها بر آن پایدار نمی‌ماند. آفاق حقیقت را ابر سیاه گرفته، و راه مستقیم دگرگون و ناشناخته شده است. بدانید اگر خواسته شما را پاسخ دهم بر اساس آنچه خود می‌دانم با شما رفتار می‌کنم، و به گفتار هیچ گوینده و سرزنش هیچ سرزنش کننده‌اى توجه نمی‌کنم. و اگر رهایم کنید مانند یکى از شما خواهم بود، و شاید شنواتر و فرمانبردارتر از شما براى کسى باشم که حکومت خود را به او می‌سپارید. و من براى شما به وزارت بنشینم بهتر از قیام به امارت است‏».[۲]
آری؛ آینده نیز همین را نشان داد و تاریخ ثبت کرد که مشکلات و مسائل بسیاری بعد از حکومت امام به وجود آمد و مردم نیز از پیروی امام سرباز زدند به نوعی که امام، مردم را این‌گونه خطاب می‌کند: «اُف بر شما، که از توبیختان به تنگ آمده‌ام. آیا در عوض حیات دائمى به زندگى دنیا راضى شده‌اید؟ و بجاى عزت به ذلت دل خوش کرده‌اید؟ چون شما را به جهاد دعوت می‌کنم دیدگانتان به گردش می‌افتد گویى به سختى جان کندن دچار شده، و در بیهوشى غفلت فرو رفته‌اید، به طورى که راه گفت و شنودتان با من بسته می‌شود و در پاسخ من دچار سرگردانى می‌شوید گویى دلتان گرفتار اختلال شده و عقلتان از کار افتاده است. هیچ گاه براى من مردم مطمئنّى نیستید، و پشتوانه قابل توجهى نمی‌باشید، و یاران توانمندى نیستید که به شما نیاز افتد».
[۳]

۴ – اما در مورد امام حسن(ع)؛ ایشان حدود شش ماه جانشین پدر خود بود و حتی لشکری برای جنگ با معاویه فراهم آورد، اما این سپاه پراکندگی‌های بسیار داشت و عملاً از هم پاشیده شد و امام مجبور به ترک جنگ و پذیرش صلح شد. اما این به معنای پذیرش این‌که امام، معاویه را جانشین پیامبر(ص) بداند نیست، بلکه حتی در برخی منابع آمده که امام حسن در صلح‌نامه خود با معاویه شرط کرد که او را امیر المؤمنین نخوانده و بدین طریق به او مشروعیت ندهد: «بایع الحسن بن علی صلوات الله علیه معاویه على أن‏ لا یسمیه‏ أمیر المؤمنین‏».[۴] امام حسن(ع) همچون امام علی(ع) که مجبور به بیعت با خلفا شد، با معاویه بیعت کرد و شاید این بیعت از باب «براى مردم حاکمى لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد»[۵]بوده باشد.

۵ – علاوه بر موارد جزئی که ذکر آن گذشت، به صورت کلی می‌توان نبود یاران مورد اطمینان به اندازه کافی را از علل اصلی رد حکومت توسط ائمه دانست و علاوه بر این دو امام، از ائمه دیگر نیز چنین چیزهایی نقل شده[۶] و این به جهت حفظ اسلام و تشیّع بوده است؛ همان‌طور که در برخی زمان‌ها شهادت و قیام، لازمه حفظ اسلام می‌باشد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ر.ک: «فرق امام و خلیفه»، سؤال ۵۰۲؛ «دلایل اعتقاد به امامت و امامان»، سؤال ۳۲۱؛ «انحصار امامت در نسل پیامبر»، سؤال ۲۹۶۹.

[۲]. «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی‏ فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ‏ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ‏ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ‏ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ‏ وَ الْمَحَجَّهَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ‏ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ‏ وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ‏ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ‏ وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیرا»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه ۹۲، ص ۱۳۶، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۳]. همان، خطبه ۳۴، ص ۷۸٫

[۴]. «امام حسن(ع) با معاویه بیعت و صلح فرمود با شروطی از جمله این‌که که او را امیر المؤمنین نخوانند»؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۲، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۵]. «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِن‏»؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص ۸۲٫

[۶]. برای نمونه ر.ک: «وارد شدن صحابی امام صادق(ع) در تنور پر از آتش»، سؤال ۳۵۲۸۴.