در صحنه کربلا، آیا آن معجزه که هنگام اصابت تیر به گلوی علی اصغر شش ماهه، قطره ای خون به زمین نرسید، حقیقت دارد؟
از مصائب بزرگ روز عاشورا و از حوادث مسلّم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین است که سپاه عمرسعد با کمال بیرحمی او را به شهادت رساند و جنایت نابخشودنی دیگری بر جنایاتشان افزودند.
درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار، از جمعبندی آنچه در منابع کهن آمده است میتوان دو قول را به دست آورد: یکی بیانگر آن است که طفل شیرخوار در هنگامی که بر در خیمهها در دامن امام بود، به شهادت رسید، اکثر مقتلنویسان و مورّخان ـ با تفاوتهایی ـ این قول را مطرح کردهاند.[۱] قول دوّم آن است که آن طفل در میدان جنگ بر روی دست امام توسط دشمن مورد هدف تیر قرار گرفت و به شهادت رسید. اینک به ترتیب، هر دو قول را توضیح میدهیم که در ضمن سوال شما نیز پاسخ داده میشود:
شهادت او بر در خیمه، به گزارش یعقوبی و فُضَیْل بنزَبیر بدینگونه بوده که، آن طفل، همان روز به دنیا آمده بود و امام میخواست کام او را بردارد که هدف تیر قرار گرفت:
حسین بر اسبش سوار بود که نوزادی که در همان لحظه به دنیا آمده بود، نزد وی آورده شد، پس در گوش وی اذان گفت و او را در دامان خود قرار داد و با آب دهان خود، کام او را برداشت و او را عبدالله نامید. ناگاه حرمله بنکاهل تیری* به او زد و او را کشت، حسین تیر را از گلویش خارج کرد و او را به خونش آغشته کرده و فرمود: به خدا سوگند، تو گرامیتر از ناقه [صالح] نزد خدا هستی. و محمّد نزد خدا از صالح گرامیتر و عزیزتر است. سپس حسین آمد و او را کنار [جنازههای] فرزندان و برادرزادگانش گذاشت.[۲] پس حسین خون او را گرفت و جمع کرد و به آسمان پرتاب کرد و قطرهای از آن بر زمین نریخت. امام باقر فرمود: اگر قطرهای از آن خون بر زمین میریخت، عذاب نازل میشد.[۳]
مورّخان دیگر نیز شهادت او را بر در خیمه گزارش کردهاند:
طبری مینویسد:
چون حسین [جلوی خیمهگاه] نشست، کودکی که او را عبدالله بنحسیندانستهاند، نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشاند. ابومخنف از قول عُقْبه بنبَشیر (بشر) اسدی گوید: ابوجعفر محمد بنعلی (امام باقر) به من گفت: ای بنیاسد، خونی از ما پیش شما هست. گفتم: ای ابوجعفر، رحمت خدا بر تو باد، گناه من در آن چیست و آن [خون] چیست؟ فرمود: کودکی نزد حسین آورده شد و او در دامانش بود که یکی از شما بنیاسد، تیری به سوی او انداخت و گردن او را برید [و او را کشت]. پس حسین خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری شدن از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر.[۴]
در خبری که عمّار دُهْنی از امام باقر نقل کرده، آمده است که چون پسر حسین در دامانش هدف تیر قرار گرفت، گفت: خدایا خود، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند، تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن.[۵]
شیخ مفید و به پیروی او طبرسی، مینویسند: سپس امام حسین جلوی خیمه نشست و پسرش عبدالله بنحسین ـ که طفلی بیش نبود ـ نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشانید. آن گاه مردی از بنیاسد تیری به سوی عبدالله انداخت و او را کشت، پس حسین خون این طفل را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری رسانی از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این قوم ستمگر بگیر، سپس او را برداشت و کنار شهدای دیگر اهل بیت قرار داد. [۶]
امام حسین خونهای گلوی این کودک را گرفته و به سوی آسمان (نه به زمین) پرتاب میکرد و چیزی از آن بازنگشت و گفت: خدایا [کشتن] این طفل نزد تو آسانتر از [کشتن] ناقه صالح [پیامبر] نیست.[۷]
و بنا بر گزارشی دیگر: حسین به در خیمه آمد و به زینب فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم. پس او را گرفت و خواست او را ببوسد که حرمله بنکاهل تیری به سوی این کودک زد. تیر در گلوی کودک نشست و گلوی او را برید. حسین به زینب فرمود: این کودک را بگیر. سپس خون این کودک را با دو دستش گرفت تا پر شد و به سوی آسمان پاشید و فرمود: آنچه برای من پیش آمده است، آسان است، چون خدا آن را میبیند. امام باقر فرمود: حتی یک قطره از آن بر زمین نیفتاد.[۸]
منبع:پرسمان
[۱]. یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج۲، ص ۲۴۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۱۰۸؛ طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهدی، ص۲۴۳.
*. از مورّخان متقدّم، ابوحنیفه دِیْنَوَری، تنها کسی است که ضمن گزارش شهادت این طفل، ویژگی تیری که به او اصابت کرده را نوشته است. او مینویسد: «در حالی که آن طفل در آغوش حسین بود، شخصی از بنیاسد تیری باریک و بلند، پرتاب کرد و آن طفل را کشت». (الاخبار الطوال، ص۳۸۱). امّا تعبیر «تیر سه شعبه» که اکنون در منابر و مجالس روضهخوانی مرسوم است، تنها در برخی از مقاتل معاصر (ملاحبیب شریف کاشانی، تذکره الشهداء، ص ۲۱۸؛ محمّدباقر خراسانی قائنی بیرجندی، کبریت احمر فی شرائط المنبر، ص ۱۲۶) و اشعار شعرای معاصر آمده است، چنان که شاعری در این باره سروده است:
حلق ورا خَست و جَست بر شه مظلوم وز شه مظلوم، آن سه شعبه مسموم
احتمالاً تعبیر سه شعبه، از گزارش دِیْنَوَری گرفته شده است. (دیوان افصح المتکلمین میرزا جیحون، ص ۳۸۲).
[۲]. یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج۲، ص ۲۴۵.
[۳]. فُضَیْل بنزَبیر، تسمیه من قتل مع الحسین، فصلنامه تراثنا، ش ۲، ۱۴۰۶ق، تحقیق: سید محمّدرضا حسینی جلالی، ص۱۵۰.
[۴]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص ۴۴۸.
[۵]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۹؛ ابوالفرج عبدالرّحمن بنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۵، ص ۳۴۰.
[۶]. الارشاد، ج۲، ص۱۰۸؛ اِعلام الوری بأعلام الهدی، ص۲۴۳٫ در گزارش ابننما آمده است که امام خون عبدالله را به آسمان پاشید. (ابننما، مثیرالاحزان، ص۷۰)؛ امّا چنان که در گزارش فُضَیْل بنزَبیر آمده بود، آنچه درست به نظر میرسد آن است که امام خون را به طرف آسمان پاشید، تا خدا را به عنوان بهترین شاهد و حاکم بین خود و دشمن که در حق طفل شیرخوار او چنین ستمی را روا داشتند، بگیرد، بنابراین اگر حضرت میخواست خون بر زمین ریخته شود، خواناخواه بر زمین ریخته میشد و دیگر نیازی نبود که حضرت دستش را پر از خون کند و بر زمین بریزد ابنسعد به اختصار، این جریان را گزارش کرده است. (ترجمه الحسین و مقتله، فصلنامه تراثنا، سال سوم، شماره ۱۰، ص ۱۸۲).
[۷]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۰؛ ابنشهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۱۸.
[۸]. سید ابنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۶۹ ـ ۱۶۸.
پاسخ دهید