این نوشتار پژوهشی است دربارۀ تبیین راه و روش ها، اصول و پایه های تعامل و هم زیستی میان پیروان مذاهب اسلام که با هم ارتباط دارند. این نوشتار با بهرهگیری از منابع مورد قبول مذاهب اسلام یعنی قرآن، سنت و سیرۀ بزرگان، افزون بر محورها، اصول و اسباب تعامل مثبت، به تبیین آفت و آسیب های تعامل پرداخته، تا عوامل ضعف و سستیِ مسلمانان و راه حل آن روشن شود. از آنجا که مسلمانان از مذاهب و فرقه های گوناگون شکل یافتهاند و زمینه های اختلاف و نزاع فراوانی دارند، شایسته است که نگاه اسلام در مورد چگونگی ارتباط و تعامل مسلمانان با هم را تبیین کنیم. برای رسیدن به این اهداف، نخست، به تبیین واژه های تعامل، گفت وگو، جدل، مناظره می پردازیم. سپس، دربارۀ حفظ اصول و پایه هایی بحث میکنیم که در منابع اسلامی، به آن توصیه و تأکید شده است. در قسمت سوم، شیوه های تعامل از نگاه قرآن و روایات، نظیر: استفاده از راه های مسالمت آمیز، روش های عاطفی، روش های خیرخواهانه، مجادلۀ احسن، عفو و اغماض، تلاش فرهنگی برای رفع شبهات عقاید و تبیین دیدگاه های مشترک بین مذاهب اسلامی و استفاده از وسیلۀ مقدس برای معاشرت با یکدیگر و غیر آن توضیح داده شده است. قسمت چهارم، به آسیب ها، آفت ها و موانع تعامل، نظیر: خشونت، تهدید، تطمیع، تکفیر، دشنام، استهزا، تحقیر و غیرآن پرداخته شده است.
- اسلام و چگونگیِ تعامل و همزیستیِ پیروان مذاهب اسلامی
- مقدمه
- پرسشهای اصلی
- تعریف تعامل و واژههای مرتبط با آن
- گفت وگو
- جدل
- مناظره
- اصول و محورهای شیوههای تعامل
- اعتقاد به توحید
- اطاعت و پیروی از رسول خدا
- قرآن، سنت و اهل بیت
- اخوت دینی
- پایبندی به ظواهر اسلام
- پایهها و محورهای تعامل در سنت اهل بیت علیهم السلام
- حفظ و حراست از دین
- راههای تعامل و همزیستی از نگاه قرآن
- احترام و بها دادن برای جذب دل ها
- استفاده از اشتراکها، از شیوههای مهم تعامل
- شیوههای تعامل در سنت
- رعایت احترام مسلمان و حرمت هتک آن
- احساس همدردی در امور مسلمانان
- روایتهایی که ویژگیهای تعامل شیعه را با برخی از مذاهب دیگر بیان میکند
- شرکت در نماز جماعت
- فتوای مفتی مصر، آقای دکتر نصر فرید واصل
- تقیه، یکی از روشهای تعامل اهل بیت (ع)
- آسیب شناسیِ تعاملی
- سبّ و دشنام
- به کاربردنِ واژههای ناپسند و تند
- دوستی با دشمنان اسلام و پذیرش حاکمیت آنان
- پیروی از شیطان و وسوسههای شیطانی
- تفرقه، پراکندگی و پیروی از راههای گوناگون
- کینه و دشمنی
- پیجوییِ عیوب و تحقیر
- قتل و کشتار و حرمت شکن:
- تعصب و فخرورزی
- دشنام به مؤمن و هتک حرمت او
- تحقیر و اهانت
- لعن و فحش
- موانع تعامل از نگاه متفکران
- نسبتهای ناروا
- نفوذ رذایل اخلاقی، در بین مسلمانان
- تعصب در مورد فرقهای خاص
- بدبینی، دشمنی و اختلاف
- پیشنهاد
- نتیجه
- پی نوشتها
اسلام و چگونگیِ تعامل و همزیستیِ پیروان مذاهب اسلامی
این نوشتار پژوهشی است دربارۀ تبیین راه و روش ها، اصول و پایه های تعامل و هم زیستی میان پیروان مذاهب اسلام که با هم ارتباط دارند. این نوشتار با بهرهگیری از منابع مورد قبول مذاهب اسلام یعنی قرآن، سنت و سیرۀ بزرگان، افزون بر محورها، اصول و اسباب تعامل مثبت، به تبیین آفت و آسیب های تعامل پرداخته، تا عوامل ضعف و سستیِ مسلمانان و راه حل آن روشن شود. از آنجا که مسلمانان از مذاهب و فرقه های گوناگون شکل یافتهاند و زمینه های اختلاف و نزاع فراوانی دارند، شایسته است که نگاه اسلام در مورد چگونگی ارتباط و تعامل مسلمانان با هم را تبیین کنیم. برای رسیدن به این اهداف، نخست، به تبیین واژه های تعامل، گفت وگو، جدل، مناظره می پردازیم. سپس، دربارۀ حفظ اصول و پایه هایی بحث میکنیم که در منابع اسلامی، به آن توصیه و تأکید شده است. در قسمت سوم، شیوه های تعامل از نگاه قرآن و روایات، نظیر: استفاده از راه های مسالمت آمیز، روش های عاطفی، روش های خیرخواهانه، مجادلۀ احسن، عفو و اغماض، تلاش فرهنگی برای رفع شبهات عقاید و تبیین دیدگاه های مشترک بین مذاهب اسلامی و استفاده از وسیلۀ مقدس برای معاشرت با یکدیگر و غیر آن توضیح داده شده است. قسمت چهارم، به آسیب ها، آفت ها و موانع تعامل، نظیر: خشونت، تهدید، تطمیع، تکفیر، دشنام، استهزا، تحقیر و غیرآن پرداخته شده است.
مقدمه
رویکرد جدید فرهیختگان و درد آشنایان جهان به گفت وگو، حکایت از نیاز کنونی انسان به تفاهم، همفکری، همدلی، خویشتنداری، صلح و امنیت دارد. بشر در عصر بحران ها، تاریکی ها، تفرقه و دشمنی ها، خودخواهی و برتریطلبیها خسته و افسرده شده و در پی یافتن معانی واقعی زندگی است. امروز انسان جویای راه و روشی است که با آن، به معانی مشترک فرهنگی و مفاهیم مشترک ذهنی دست یابد و با همکاری و همفکری، چارهای برای بحران فراگیر زمان بیندیشد. از هر طرف در جستوجوی “کوکب هدایت” است و پس از تجربههای ناکام و سپردن راههای بیسرانجام، به این نتیجه رسیده است که بهترین وسیله برای قدم زدن در راه “مقصود” تعامل و گفتوگو است.
دین اسلام، دین استدلال، برهان و تعقل است؛ دین صدق و امانت، شرف و شهامت و کرامتهای اخلاقی است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق[۱]؛ برای کامل کردن کرامتهای اخلاقی برانگیخته شدم. بدین سبب، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از قومی که نه منطق و برهان داشتند و نه علم و آگاهی؛ بلکه سراسر زندگیشان را تعصب، جهالت، جنگ و کشتار و خشونت فراگرفته بود، با بهرهگیری از دستورهای الهی، بهترین امت را ساخت. متأسفانه امروز مسلمانان به ارزشهای دوران جاهلیت و پیش از اسلام بازگشتهاند. گرفتاری و درماندگی مسلمانان، از درون، جامعۀ اسلامی را متزلزل و سست کرده است. یکی از آن گرفتاری ها، چگونگی ارتباط و تعامل با یک دیگر، به ویژه با پیروان مذاهب اسلامی، است. شاید بتوان گفت: آفت بزرگی که سایر دردها از آن پدید آمده، نحوۀ ارتباط و رفتار بسیار تندی است که بین فرقههای اسلامی، نظیر تکفیر، سبّ و دشنام و… وجود داشته و دارد.
برای رهایی از چنین آفتی، نیازمند رجوع و بازگشت به منابع شناخت دردها، یعنی قرآن، سنت، سیره و سنت اهلبیت علیهم السلام هستیم. بدون تردید، همانگونه که قرآن در این باره ما را راهنمایی کرده، سیره و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام نیز بر اساس «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ[۲]، أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ»[۳] و حدیث ثقلین، سرمشق و الگوی مسلمانان است، زیرا سیره، خود، دریایی ژرف و عمیق از معارف و حقایق است که میتوان از جزئیترین رفتار آنان قوانین مهمی به دست آورد.
دربارۀ اهمیت روشهای تعامل ـ افزون بر آنچه بیان شد ـ یاد آوری این نکته لازم است که برای تسخیر دلها و نفوذ سخن حق، تنها چگونگی استدلال کافی نیست، بلکه چگونگی تعامل و شیوههای آن میتواند نقش اساسی داشته باشد. چه بسیارند افرادی که در بحث ها، بر مسائل علمی تسلط دارند، اما چون از شیوههای تعامل آگاهی یا توانایی به کارگیری آن را ندارند، موفق نمیشوند؛ به تعبیر دیگر، نیمی از وجود انسان را عواطف و نیمی دیگر را عقل و فکر شکل میدهد. چگونگی استدلال میتواند عقل و فکر را قانع کند، اما اقناع عواطف با بهکارگیری شیوههای صحیح تعامل امکان پذیر است. به همین سبب قرآن میفرماید:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک.[۴] پس، با رحمت الهی تو را نرمخوی گردانید و اگر سخت دل بودی، مردم از اطراف تو پراکنده میشدند.»
خشونت و برتریجویی، تحقیر، اظهار کبر و غرور، احترام نگذاشتن به مقدّسات دیگران، نداشتن صمیمیت و صداقت و… هر نوع فکر و استدلال قوی را بی اثر میسازد.
هدف نهایی تعامل کننده این است که زمینهها وشرایطی پدید آید تا طرف مقابل یا مجموعۀ انسانها در مسیر حق هدایت شوند؛ چنانکه قرآن میفرماید:
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا[۵]. و چه کسی نیکو گفتارتر است از کسی که به سوی خدا دعوت کرده و عمل صالح انجام دهد.»
در این مرحله، باید به شناخت صحیح از اعتقادات حق (خدا، وحی، نبوت، معاد و سایر باورهای دینی) توجه شود.
در مراحل بعدی، به شناخت صحیح از مسائل و محدودههای مذهبی، نظیر موارد ذیل توجه میشود: شناساندن قوت مکتب اهلبیت (ع) و آموزههای آنان، شناساندن مشترکات و مسائل اختلافی جزئی، آگاهی مردم از توطئههای دشمن مشترک، معرفی گروههای انحرافی که موجب تفرقه و نزاع میشوند و فراخواندن به هم زیستی مسالمت آمیز که منابع دینی بر آن تأکید دارند.
پرسشهای اصلی
۱ – با توجه به اینکه خدای بزرگ ـ با عنایت ویژۀ خویش ـ بر مسلمانان منّت نهاده و سرچشمۀ زلال معرفت، یعنی قرآن و سنّت و عترت را در اختیار آنان قرار داده است، چرا در ابعاد گوناگون، بین آنان خصومت، اختلافهای دور از منطق، ضعف و ناتوانی وجود دارد؟ چرا بین مسلمانان بدبینی، سبّ و دشنام، افترا، دروغ و خشونت وجود دارد؟ آیا راهی برای از بین بردن رسوم یاد شده وجود دارد؟
۲ – چه اصول و شیوه هایی دربارۀ تعامل بین ادیان الهی و پیروان مذاهب اسلامی در قرآن و روایات بیان شده است؟
تعریف تعامل و واژههای مرتبط با آن
تعامل در لغت به معنای معامله و داد و ستد مردم با یک دیگر است؛[۶] بدین دلیل، تعامل باید بین دو طرف صورت گیرد. واژۀ تعامل، امروزه بیشتر در ارتباطات سیاسی، علمی، فرهنگی و اخلاقی به کار میرود.
نکتهای که مناسب است در باب تعامل طرح شود، این است که جایگاه تعامل بین دو طرف است که با یک دیگر در یک امر، اشتراک و در امر دیگری، اختلاف داشته باشند و اگر هیچ نکتۀ مشترکی نداشته باشند، تعامل در آنجا معنایی ندارد. به طور کلی، تعامل را میتوان در محور انسانها طرح کرد. نکتۀ مشترک بین تمام انسان ها، انسانیت و هم زیستی و در بین ادیان الهی، اشتراک در اصول و پایههای دین است. بین پیروان ادیان نیز امور اشتراکی و اختلافی وجود دارد که با تعامل و گفتوگوی شایسته و مناسب، میتوان از آن برای ارتقای فرهنگ، دین و مذهب کمک گرفت.
تعامل قلمروی گسترده دارد و از آنجا که تمام محدودۀ نیازهای فکری، فرهنگی، سیاسی، دینی، و مذهبی را فرا میگیرد، در ابعاد گفتوگوی حضوری، نوشتاری و نیز امور تبلیغی و پژوهشی صورت میپذیرد.
گفت وگو
مقصود از “گفت وگو” عبارت است از: ارتباط انسانها با یک دیگر، رساندن پیام خود به دیگری و شنیدن پیام دیگری، معرفی جایگاه وجودی خود و سعی در شناخت و به رسمیّت شناختن جایگاه وجودی دیگری، شنیدن پیام تمام موجودات و همۀ طبیعت و نیز تنظیم چگونگی ربط و رابطه و ارتباط بر اساس این شناساییها و شناخت هم بستگی و انسجام موجود در جهان. واژۀ “گفت وگو” به معانی مکالمه، گفت و شنید و مباحثه آمده است.
جدل
راغب اصفهانی میگوید: جدال، یعنی گفتوگو برای رفع منازعه و غلبه بر طرف مقابل. اصل آن از «جدلت الحبل؛ طناب را پیچیدم» است.[۷]
قرآن کریم، جدال و مجادله را ابزار و وسیلهای معرفی میکند که هم در راه حق از آن میتوان بهره گرفت و هم در راه باطل.
از آنجا که به هنگام گفت وگو، تلاش دو طرف برای قانع کردن دیگری است، بر آن مجادله اطلاق میشود. در قرآن، هر چند در برخی از آیات از مجادله جلوگیری شده؛ نظیر:
«وَکانَ الْإِنسَانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلًا.[۸] و آدمی بیشتر از هر چیز ]با کلمۀ حق[ به جدل بیحاصل میپردازد.»
و آیۀ:
«یجَادِلُونَک فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَینَ.[۹] با تو در حق مجادله میکنند، پس از آن که با چشم مینگرند که آنان را به جانب مرگ میبرند.»
با وجود این، در برخی دیگر از آیات، آن را روش گفت وگوی احسن خوانده است:
«وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ.[۱۰] با آنان به نحو پسندیدهای مجادله کن.»
«و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن. با اهل کتاب مجادله نکنید، جز از راه پسندیده.»
از این دو دسته آیات به دست میآید که از هر نوع مجادلهای که همراه عناد، لجاجت و بدون دلیل باشد، نهی شده است، ولی مجادلۀ احسن، مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است.
مناظره
مناظره در لغت به معنای قرار دادن چیزی شبیه چیزدیگر و در گفت وگو نظیر او شدن است:
«یقال ناظرت فلانا؛ ای جعلته نظیرا له فی المخاطبه و ناظرات فلانا بفلان؛ ای جعلته نظیرا له»[۱۱]
اما در اصطلاح، تعریف خاصی ندارد، بلکه همان معنای لغوی است که عبارت است از: گفت وگویی که بین دو فرد یا دو گروه برای تبیین حقیقت انجام میشود. مناظره روشی است که اگر بر اساس قواعد و شیوۀ خاص آن مبتنی شود، به نتیجۀ مطلوب خواهد رسید.
از آنچه در مفهوم تعامل، جدل و مناظره گفته شد، روشن میشود که جدل و مناظره، هر یک گفتوگو و تعامل خاص است و هر دو از مصادیق تعامل به شمار میرود؛ بنابراین، دایرۀ تعامل و گفت وگو وسیعتر از مناظره و جدل است. در مناظره، هدف از گفت وگو، تبیین و روشن شدن حق و حقیقت است و در مجادله، هدف غلبه بر طرف دیگر است.
اصول و محورهای شیوههای تعامل
تعاملهای قرآنی
هیچ دینی مانند اسلام و هیچ کتابی مانند قرآن به تعامل، اخوت، همبستگی و هم کاری و پرهیز از دشمنی و پراکندگی توصیه نفرموده است. قرآن کریم چگونگی تعامل با فرقهها و پیروان ادیان گوناگون، نظیر: اهل کتاب، منافقین و مشرکان را نیز بیان کرده است. هم چنین، نحوۀ تعامل مسلمانان با یک دیگر و سایر ادیان را تبیین کرده است. همانگونه که بین ادیان الهی، محورهای اختلاف و اشتراک وجود دارد و این محورها، زمینههای تعامل و هم زیستی مسالمت آمیز را فراهم میآورد، بین مسلمانان، محورها و اصول بیشتری وجود دارد که ضرورت تعامل را میطلبد. به این ترتیب، مسلمانان باید تعامل بیشتری در روابط با هم داشته باشند.
قرآن کریم محورهای تعامل بین مسلمانان را در چند اصل بیان فرموده است:
اعتقاد به توحید
از دیدگاه قرآن، نخستین محور تعامل، توحید است. گرچه موضوع توحید، با سایر ادیان الهی مشترک است، اما توحید و ایمان به معبود یگانه و آنچه مترتب برآن میشود؛ نظیر: ایمان به غیب، فرشتگان، کتابها و پیامبران از ویژگی توحید اسلامی است. خداوند در قرآن میفرماید:
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکمْ وَصَّاکم بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ[۱۲]؛ و این است (دوری از شرک و پرهیز از گناهان) راه راست؛ پس، پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی نکنید که موجب پراکندگی شما از راه خدا میشود این سفارش خدا به شماست شاید پرهیزگار شوید.»
اطاعت و پیروی از رسول خدا
دومین محور تعامل امت اسلامی، اطاعت از پیامبر و التزام به دستورهای ایشان در تمام ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی و قضایی است، زیرا رسول خدا، فرستادۀ خداست و جز با وحی سخن نمیگوید:
«وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَی[۱۳]. از سر هوس سخن نمیگوید، این سخن به جز وحیایی که به او میشود نیست.»
بدین جهت، اطاعت ایشان، اطاعت خداست:
«مَّنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّی فَمَا أَرْسَلْنَاک عَلَیهِمْ حَفِیظًا[۱۴]. هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت، خدا را فرمان برده و هر کس روی گردان شود ما تورا بر ایشان نگهبان نفرستادیم»
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ[۱۵]. ای کسانیکه ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید، پس هر گاه در امری اختلاف کردید به خدا و رسول او عرضه کنید.»
قرآن، سنت و اهل بیت
شکی نیست که سه محور یاد شده از اصول و پایههای تعامل مسلمانان است، زیرا به اعتراف تمام مسلمانان، ایمان به قرآن، سنت و عترت واجب است و انکار آن موجب خروج از ایمان میشود. قرآن به راه حقیقت و استواری دعوت میکند:
«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ.»[۱۶]
همانگونه که سنت هم، امت را به این راه رهنمون میسازد، اهل بیت و عترت، در هر زمان، میزان و محور حقیقت قرار گرفته و گفتار و رفتار آنان فصل الخطاب است:
«وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا.[۱۷]»
در آیه دیگر میفرماید: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ.[۱۸]»
از این آیات محوریت قرآن، سنت و اهلبیت روشن میشود. این حقیقت در حدیث ثقلین نیز بیان شده است.[۱۹]
اخوت دینی
ایمان بین افراد یک جامعه ارتباط ویژهای میآفریند؛ به گونهای که بین افراد متعدد و گوناگون از جهت جنسیت، زبان، قومیت و مکان جغرافیایی، گروه واحد و یگانهای را شکل میدهد و امتیازهای قبیلهای را کمرنگ و از بین میبرد؛ چنان که در قرآن میفرماید:
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن ذَکرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا.[۲۰] ای مردم، شما را از زن و مرد آفریدیم و قبیلهها قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید.»
و دربارۀ اخوت میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکمْ[۲۱]. مومنان برادرند، پس بین برادران را اصلاح کنید.»
قرآن کریم ضمن دعوت مردم به تفکر، کرامتهای اخلاقی، زندگی مسالمت آمیز، وحدت و اتحاد، از اختلاف و نزاع، که موجب ضعف و سستی امت اسلامی میشود، جلوگیری کرده است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام ایشان، ضمن بیان اصولی که میتواند قدرت و عزت اسلام و مسلمانان را حفظ کند، از آسیبها و آفت هایی که زمینۀ درگیری و نزاع را فراهم میآورد، جلوگیری کرده و به امت هشدار میدهد که در پی آن عوامل حرکت نکند و از آن بپرهیزند. روشن است که رهایی از آفتها و رسیدن به آرمانهای جامعۀ توحیدی، در سایۀ رشد علمی، تعامل و گفت وگو در ابعاد گوناگون آن امکانپذیر است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«المؤمن اخو المؤمن یکف علیه ضیعته و یحوطه من ورائه.[۲۲] مؤمنان در غیاب یک دیگر از مال و جان هم نگه داری میکنند.»
پایبندی به ظواهر اسلام
یکی از راه هایی که قرآن کریم برای معالجه و بر طرف کردن نزاع و اختلاف در جامعه به کار گرفته است، تعامل بر اساس رعایت ظواهر اسلام و جستوجو نکردن از باطن و نیت هاست. میتوان گفت: بسیاری از اختلافهای موجود میان مسلمانان در اثر رعایت نکردن این دستور مهم قرآن است:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَینُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیکمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا…[۲۳] ای مؤمنان، چون در راه خدا بیرون روید، جستوجو کنید و به آن کسی که اظهار اسلام کند و سر تسلیم فرود آورد، نسبت کفر ندهید، تا به بهانهای، مال و جانش را بر خود حلال کنید و از متاع ناچیز دنیا غنیمت برید که غنایم بیشمار نزد خداست و شما نیز در پیش از این چنین بودید.»
به همین دلیل، در قرآن از تجسس جلوگیری شده، زیرا در پرتو آن، اسرار مؤمنان آشکار میشود؛ چنانکه پیامبر اسلام خود به این دستور در مورد پیروان خود، حتی منافقان و کسانی که دلهای آنان مریض بود، عمل فرمود.
پایهها و محورهای تعامل در سنت اهل بیت علیهم السلام
یکی از مسائلی که در سیرۀ علمی و عملی ائمه به چشم میخورد و میتوان از ضروری ترین مسائل مورد ابتلای جهان اسلام دانست، چگونگی تعامل و ارتباط با پیروان ادیان و مذاهب است.
اهلبیت علیهم السلام برای حفظ و حراست از دین و عقاید اسلام، وارد تعامل و گفت وگو شدند و از حق الهی خویش برای مصلحت مهم تر دست کشیدند.
تعامل اهلبیت علیهم السلام در رابطه با مخالفان خود، بر اساس اصول و محورهای زیر بوده است:
حفظ و حراست از دین
بدون تردید، اهلبیت علیهم السلام ، مانند پیامبران الهی، به ویژه پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، برای حفظ و حراست از ایمان و عقیده به خدا، نبوت و اعتقاد به قیامت میکوشیدند و با آنچه موجب تضعیف یا نابودی عقیده و باورهای اساسی میشد مبارزه میکردند. بدین سبب، مجموعۀ تعامل عملی و علمی اهلبیت علیهم السلام ، معنای دیگری مییابد.
حضرت علی دربارۀ موضع خود در برابر خلافت ابوبکر و بیعت با خلفا در نامهای به مردم مصر چنین میفرماید:
«فامسکت یدی حتی رأیت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام، یدعون الی محق دین محمد فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان اری فیه ثلما او هدما، تکون المصیبه به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل[۲۴]؛ از پذیرش خلافت امساک کردم تا که دیدم گروهی از اسلام باز گشتند میخواهند دین محمد را نابود سازند؛ پس، ترسیدم اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنهای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که در این صورت، مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت بر شماست که کالای چند روزۀ دنیاست.»
امام به این واقعیت اشاره دارد که در آن موقعیت، چنانچه حرکت سیاسی مسلحانه را پیش میگرفتند، اسلام با خطر بسیار اساسی روبهرو میشد، به ویژه آنکه مسلمانان در آن دوران، با حرکتهای خطرناکی چون ظهور مسیلمۀ کذاب و مرتدان روبهرو شده بودند. این روش در زندگی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام نیز به خوبی مشاهده میشود. این دو امام بزرگوار هر یک با شیوۀ خاصی به حفاظت و حراست از دین پرداختند، گاه با صلح و گاه با جنگ، که تشخیص آن به دست خود ائمه بود. امام حسین علیه السلام حفاظت از اسلام را در مبارزه با یزید و امام حسن علیه السلام در صلح با معاویه میدانست. امام زین العابدین علیه السلام برای مرزداران دعا و از اعمال آنان تمجید میکرد. امام صادق علیه السلام در برابر حرکتهای فکری انحرافی و ارتدادی زمان خود به شیوۀ علمی و فرهنگی رو آورد که این شیوه در سلوک امامان بعدی به خوبی نمایان است. زندگی امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام و سایر امامان، برای حراست از دین و حفظ نظام سیاسی اسلام از مسائلی بوده که بیتوجهی به آنها به ضرر اسلام تمام میشده است. امامان معصوم علیهم السلام با مراسم عمومی و مهم، نظیر: پرداخت زکات، شرکت در مراسم حج، نماز جمعه، نماز جماعت و غیر آن معامله میکردند و شیعیان خود را نیز به آن تشویق و ترغیب میکردند.
گفتنی است که موضعگیری امامان در برابر دشمنان خارجی و تهدیدهای آنان بیشتر نمایان بوده است؛ از اینرو، هرجا تهدید خارجی وجود نداشت و از سویی، نظام سیاسی از درون با چالش روبهرو بود، در صورت وجود شرایط، نهضتهای مردمی را علیه حکومت یاری میکردند و گاهی خود به انقلاب و جهاد میپرداختند؛ نظیر حرکت امام حسین علیه السلام در حادثۀ عاشورای سال ۶۱ هجری. از سوی دیگر، اهل بیت علیهم السلام در برابر وجود انحرافها احساس مسئولیت میکردند و در شرایط مناسب، آمادۀ برخورد میشدند. بنابراین، موضع اهل بیت علیهم السلام در این مرحله، روش نقد و اصلاح بود و در صورت تأثیر نپذیرفتن حکام، برخورد ائمه به گونهای دیگر صورت میگرفت؛ مثلاً با آنان همکاری نمیکردند و شیعیان خود را نیز از مساعدت منع میکردند و از شرکت آنان در جنگ ها، که بیشتر برای اندوختن غنایم و تسلط بر اراضی و سرزمینها بود، جلوگیری میکردند.
راههای تعامل و همزیستی از نگاه قرآن
تحقیق و انتخاب بهترین
«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِک الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِک هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ[۲۵]؛ پس بشارت بده بندگان مرا که چون سخن بشنوند، نیکترین آن را پیروی کنند. آنان کسانی هستند که خدا به لطف خاص خود هدایت فرموده و آنان خردمنداناند.»
در این آیه، چند نکته وجود دارد:
۱ – شنیدن گفتار، یعنی اول گوش شنوایی باشد.
۲ – پیروی کردن از بهترین گفتار.
جایگاه پیروی در مرحلۀ پس از شنیدن قرار دارد؛ بدین سبب روشن شدن حقایق و واقعیتها، رمز تبلور بشارت الهی به شمار میرود. اگر مرحلۀ نخست گفتوگو تحقق نیابد، زمینۀ شنیدن و آشنایی پدید نمیآید و چنانچه مرحلۀ دوم صورت نگیرد، شرط پیروی از سخن نیک فراهم نخواهد شد و بشارت الهی زمانی معنا مییابد که هر دو مرحله محقق شود.
۳ – آیا هر فرد و هر جامعهای میتواند از مصادیق آیه باشد؟ روشن است کسانی میتوانند سخن و کلام دیگران را بشنوند و بهترین آن را برگزینند که خودشان از نظر علمی به حدی رسیده باشند که بتوانند بهترین سخن را بگزینند و احسن را از غیر احسن تشخیص دهند، و چنانچه به این مرحله نرسیده باشند، تحت تأثیر هر سخن و نوشتاری قرار خواهند گرفت؛ پس، از مصادیق این آیه به شمار نمیآیند.
۴ – اختلاف پسندیده در جایی است که هنوز به علم و یقین نرسیده باشد و چنانچه به علم رسیده و اختلاف آن استمرار داشته باشد، باید نام آن را فتنه گذاشت. اختلاف پیش از علم آن است که برای رسیدن به حقیقت، همواره گفتار و دیدگاهها را بررسی کند تا به نتیجۀ صحیح دست یابد و پس از آن، تسلیم حق شود. با توجه به این نکته، حدیث اختلاف امتی رحمه بر فرض صحت، در مورد اختلاف پیش از علم است، و گرنه اختلاف مطلق، موجب فتنه و نزاع امت میشود.[۲۶]
۵ – جایگاه آزادی بیان در مسایل اختلافی است، اما طرح آن در مباحث مشترک به انتخاب و گزینش نیاز ندارد.
۶ – این آیه با بشارت دادن کسانی که در تعامل و گفت وگو با یکدیگرند به دستیابی به کمالات علمی و عملی میفرماید این مهم جز در سایه بررسی و تحقیق دیگران حاصل نمیشود که متأسفانه امروزه میان مسلمانان خبری از شیوه قرآنی نیست یا بسیار اندک دیده میشود.
احترام و بها دادن برای جذب دل ها
«قُلْ مَن یرْزُقُکم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلَی هُدًی أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ[۲۷]؛ ای رسول ما، بگو آن کسی که از نعمتهای آسمانها و زمین، شما را روزی دهد کیست؟ بگو الله است و ما یا شما یکی در هدایت یا ضلالتِ روشن است.»
پیش از این آیه، به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خطاب شده است: «به مشرکان بگو: آن هایی را که شما جز خداوند صاحب اثر پنداشتید، به اندازهای در آسمانها و زمین مالک نیستند و با خداوند در آفرینش آسمان و زمین شریک نمیباشند و حتی در آفرینش، به او کمک و یاری نکردهاند.»
با توجه به این حقیقت روشن، با مشرکان احتجاج میکند که از آنان بپرس که این همه نعمت در اطراف شما از کیست؟ در عین حال، برای آنکه زمینه گفت وگو و جذب آنان را آماده سازد، به گونهای نتیجه میگیرد که گویا آنان نیز بر حقاند؛ در صورتی که اگر کسی به استدلال پیشین نظر کند، بطلان و پوچیِ ادعای آنان روشن میشود، ولی باز هم با احترام سخن میگوید. نکته دیگری از این آیه، استفاده میشود و آن این است، که در گفتوگو و تعامل، باید شیوه انعطاف و انصاف را برگزید، تا برای استماع سخن حق، بیشتر آماده شوند. مضمون آیه این است که هر سخنی یا هدایت است یا ضلالت و صورت سومی ندارد. ما و شما دو سخن متفاوت داریم که با یکدیگر قابل جمع نیست؛ بنابراین، یا ما بر هدایت و شما بر ضلالتید یا شما بر هدایت و ما بر ضلالتیم. شما نگاه منصفانه داشته باشید و به دلایلی که یاد کردیم با چشم انصاف بنگرید، تا راه یابید و حق از باطل روشن شود.
استفاده از اشتراکها، از شیوههای مهم تعامل
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با استفاده از مشترکات به گفت وگو تعامل با اهل کتاب میپردازد:
«قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کلَمَهٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِک بِهِ شَیئًا وَلاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ یا أَهْلَ الْکتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاهُ وَالإنجِیلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَها أَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیسَ لَکم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ یعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلاَ نَصْرَانِیا وَلَکن کانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ[۲۸]؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم و آن کلمه این است که جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم و برخی را به جای خدا به ربوبیت نگیریم؛ پس، اگر از حق روی گردند، بگویید شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم. ای اهل کتاب، چرا در آیین ابراهیم با یک دیگر مجادله میکنید و حال این که تورات و انجیل، فرستاده نشد، مگر پس از ابراهیم. آیا تعقل نمیکنید؟ گیرم در آنچه میدانید شما را مجادله روا باشد، چرا در آنچه عالم نیستید باز جدال و گفت وگو به میان آورید؟ و خدا همه چیز را میداند و شما نمیدانید (باید از کتاب و پیغمبر او بیاموزید). ابراهیم به آیین یهود و نصارا نبود، ولی به دین حنیف توحید و اسلام بود و هرگز از آنان نبود که به خدا شرک آورند.»
شیوههای تعامل در سنت
اصول و اسبابی که در روایات بیان شده، به دو دسته عام و خاص تقسیم میشود. روایت هایی که به صورت عام آمده عبارتند از:
رعایت احترام مسلمان و حرمت هتک آن
اسلام از ما خواسته که در مورد یک دیگر کمال ادب و احترام را رعایت کنیم. احترام گذاشتن به شخص یا چیزی که امتیاز و شرافتی دارد، پیش از آن که فضیلتِ آن شخص را برساند، انسانیت و کرامت احترامکننده را میفهماند؛ چنانچه اهانت و تحقیر دیگران پستی و رذالت خود فرد را میفهماند.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«ان لله فی الارض حرمات، حرمه کتاب الله، حرمه رسول الله، حرمه اهل بیت و حرمه الکعبه، و حرمه المسلم؛[۲۹] برای خدای بزرگ در زمین حرمت هایی است [که باید آن را رعایت کنیم] حرمت کتاب خدا، حرمت رسول خدا، حرمت اهل بیت، حرمت کعبه و حرمت مسلمان.»
احساس همدردی در امور مسلمانان
مسلمان نمیتواند خودبین باشد، فقط خود و منافع خود را ببیند، بلکه هر مسلمانی باید به فکر مسلمانان دیگر نیز باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس منهم؛ [۳۰] هر کس صبح کند و در پیِ اهتمام به امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.»
همچنین میفرماید:
«من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛[۳۱] آن کسی که فریاد مردی را بشنود که درخواست کمک میکند و جوابش را ندهد، مسلمان نیست.»
از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد، محبوبترینِ مردم نزد خدا کیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«انفع الناس للناس؛ آن کس که سودش به مردم بیشتر باشد.»[۳۲]
در روایات، مسلمانان به بنایی تشبیه شدهاند که بعضی از آن موجب استحکام بعضی دیگر میشود.
از این رو، امام صادق علیه السلام مسلمانان را مانند تن یگانهای دانسته که اگر قسمتی از آن به درد آید، آن درد سایر اعضا را دربرمی گیرد. ابوبصیر میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود:
«المؤمن اخو المؤمن کالجسد الواحد ان اشتکی شیئا منه وجد الم ذلک فی سایر جسده و أرواحهما من روح واحده و ان روح المؤمن لاشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها [۳۳] مؤمن برادر مؤمن است. [آنها] مانند یک جسم اندکه اگر جایی از آن جسم به درد آید، دیگر اعضای جسم نیز احساس درد میکند و روح آن دو نفر یک روح است و [بدانید] ارتباط روح مؤمن به خداوند از ارتباط نور خورشید به خورشید شدیدتر است.
روایتهایی که ویژگیهای تعامل شیعه را با برخی از مذاهب دیگر بیان میکند
در زمینه تعامل و برخورد شیعه با اهل سنت، بخشی از روایتهایی که آمده بدین قرار است:
۱ – معاویه بن وهب میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: کیف ینبغی لنا ان نصنع فیما بیننا و بین قومنا و فیما بیننا و خلطائنا من الناس؟ قال: فقال تؤدون الامانه الیهم و یقیمون الشهاده لهم و علیهم تعودون مرضاهم و تشهدون جنائرهم؛ [۳۴] شایسته است چگونه با مردمی که با ما زندگی میکنند، رفتار کنیم؟ امام در پاسخ فرمود: امانت آنها را به آنها برگردانید. هنگام نیاز بر سود و زیانشان گواهی دهید. بیمارانشان را عیادت کنید و در جنازه مرده هایشان حاضر شوید و در مراسم تشییع و دفن و کفن آنها شرکت کنید.
۲ – در روایت دیگری، معاویه بن وهب میپرسد: با اهل سنت چگونه تعامل و برخورد داشته باشیم؟ امام علیه السلام میفرماید: تنظرون الی ائمتکم، الذین تقتدون بهم فتصنعون ما یصنعون فوالله انهم لیعودون، مرضاهم؛[۳۵] به پیشوایان و رهبران خود نگاه کنید. هرگونه آنها رفتار میکنند، شما همان گونه رفتار کنید. به خدا سوگند، آنان به عیادت بیمارانشان میروند و بر سر جنازه هایشان حاضر میشوند و به سود و زیان آنها گواهی میدهند و امانتهای آنان را به آنها باز میگردانند.
شرکت در نماز جماعت
امروزه پیروان مذهب امام صادق علیه السلام به هر کشوری که میروند و در آنجا اکثریت با مذاهب دیگر است. در نماز جماعتِ آنها شرکت میکنند؛ نظیر جماعتهای مکه و مدینه. اسلام و عقل، چنین روشی را تأیید میکند، زیرا جدا شدن از اجتماع و انسجام، به ویژه در مراسم و آداب اسلامی پسندیده نیست، بلکه موجب پراکندگی و دشمنی میشود از این رو، انتظار، این است که تمام مذاهب اینگونه عمل کنند؛ همان گونه که بین برادران شیعه و سنی ایران این وضعیت برقرار است. روشن است که این شرکت در نماز جماعت نه تنها موجب تضعیف مذهب نمیشود، بلکه مایه عزت، احترام و شکوه مراسم عبادیِ مسلمانان و سبب انسجام و اتحاد بیشتر میشود و دشمن نمیتواند سوء استفاده کند. بنابراین شایسته است که پیروان مذاهب اسلامی، مسائل اختلافیِ جزئی را کنار بگذارند.
فتوای مفتی مصر، آقای دکتر نصر فرید واصل
آقای دکتر نصر درباره اقتدای به مخالف مینویسد:
«کل مسلم یؤمن بالله و یشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و لا ینکر معلوما من الدین بالضروره و هو عالم بالارکان الاسلام و الصلاه و شروطها و هی متوفره فیه فتصح امامته لغیره و امامه غیره له اذا توافرت فیه تلک الشروط و لو اختلف مذهبها الفقهی، و شیعه اهل البیت من نحلهم، و تشیع معهم لله و لرسوله و اهل بیته و صحابته جمیعا و لا خلاف بیننا وبینهم فی اصول الشریعه الاسلامیه و لا فیما هو معلوم من الدین بالضروره وقد صلینا خلفهم و صلوا خلفنا فی طهران و فی قم فی الایام التی ظرفنا الله بهم فی دوله ایران الاسلامیه و ندعوا الله ان یحق وحده الامه الاسلامیه و یرفع عنهم ای شقاق او نزاع او خلاف قد حل بهم فی بعض مسائل الفروع الفقهیه المذهبیه؛[۳۶] هر مسلمانی که به خدا ایمان دارد، شهادتین و ضروریات دین را پذیرفته او آگاه به ارکان اسلام و نماز و شرایط آن است، امامتِ او برای دیگران و امامت دیگران برای او در صورت دارا بودنِ آن شروط صحیح است، هر چند از نظر فقهی با هم اختلافی نداریم، از این رو در تهران و قم پشت سر آنان نماز خواندیم. از خداوند میخواهم که وحدت و یکپارچگیِ امت اسلامی را محقق سازد.
عبدالرحمان شرقاوی مینویسد:
«و نحن نصلی وراء الامام الصالح شیعیا کان ام سنیا… مالکیا کان ام حنفیا ام شافعیا ام حنبلیا ام ظاهریا…؛[۳۷]ما به هر کسی که صالح و شایسته باشد، خواه شیعه باشد یا سنی، مالکی باشد یا حنفی، شافعی باشد یا حنبلی یا ظاهری، به او اقتدا میکنیم.»
تقیه، یکی از روشهای تعامل اهل بیت (ع)
تقیه یکی از شیوههای تعامل علمی و عملی اهل بیت علیهم السلام ، است که نقش فراوانی در محورهای یاد شده داشته است، زیرا تقیه در ابعاد گوناگون آن ـ خواه تقیه خوفی یا تقیه مداراتی ـ کمک بسیار اساسی به حفظ مبانی و اعتقادها و از سویی، به هماهنگی و هم سویی با سایر مسلمانان که در دیدگاه مخالفاند، میکند. بدین سبب، در فرهنگ و مطالب اهلبیت علیهم السلام، به موضوع تقیه اهتمام ویژهای شده است؛ به گونهای که در روایات از آن به دین تعبیر شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«ان تقیه دینی و دین آبائی و لا ایمان لمن لا تقیه له،[۳۸] تقیه آیین من و آیین پدرانم است و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد.»
آسیب شناسیِ تعاملی
بدون تردید، تعامل مثبت در صورتی جامعه اسلامی را فرا میگیرد که افزون بر رعایت اصول و محورهای تعامل، از آسیب هایی که ممکن است با گفتار و نوشتار پیروان مذاهب در جامعه پدید بیاید، پرهیز شود و با رعایت حقوق اسلامی، که در گذشته بیان شد، زمینه برای از بین بردنِ آسیبها آماده شود؛ در غیر این صورت، مجموعه آفتها و آسیبها جو جامعه اسلامی را بین پیروان مذاهب، متشنج و به نفع دشمن تغییر میدهد.
در ذیل به اختصار به بعضی از آسیبهای تعامل اشاره میکنیم:
سبّ و دشنام
«وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ کذَلِک زَینَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ»؛[۳۹] شما مؤمنان به آنان که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، تا مبادا آنان نیز از روی نادانی و دشمنی خدا را دشنام دهند. ما عمل هر قومی را در نظرشان زینت دادهایم.
به کاربردنِ واژههای ناپسند و تند
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَی أَن یکونُوا خَیرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَی أَن یکنَّ خَیرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یتُبْ فَأُوْلَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ»؛[۴۰] ای اهل ایمان، هرگز نباید گروهی گروه دیگر را، همچنین زن هایی زنهای دیگر را مسخره کند، شاید آنها بهتر از شما باشند. به یک دیگر طعن نزنید و به لقبهای زشت از یک دیگر یاد نکنید؛ نام فسق پس از ایمان روا نیست و هر کس توبه نکند، از ستمگران است.
دوستی با دشمنان اسلام و پذیرش حاکمیت آنان
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاء تُلْقُونَ إِلَیهِم بِالْمَوَدَّهِ»؛[۴۱] ای کسانی که به خدا ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید و با آنان طرح دوستی نیفکنید.
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ»[۴۲] ای اهل ایمان؛ هرگز گروهی را که خداوند بر آنان غضب نموده، دوست خود مگیرید.
پیروی از شیطان و وسوسههای شیطانی
«إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَن یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء»؛[۴۳] شیطان میخواهد با گناهان ـ شراب خواری و قماربازی ـ میان شما عداوت و کینه بیندازد.
تفرقه، پراکندگی و پیروی از راههای گوناگون
آسیب هایی که یادآوری شد، زمینه و شرایط پراکندگی و تفرقه را در جامعه اسلامی پدید میآورد؛ به همین دلیل، در آیات مختلفی، به مسلمانان هشدار میدهد که موانع و آفت را از خود دور کنید و اجازه ندهید که این آفات در میان شما نفوذ کند و شما را از دستیابی به جامعه توحیدی باز دارد.
متأسفانه آفتهایی که اشاره شد، امروزه در جامعه اسلامی رو به افزایش است و روشن است که آثار بسیار ناگواری بین مسلمانان به جای میگذارد؛ از این رو، قرآن ضمن توصیه و تأکید بر همگرایی، از اختلاف دور داشته است:
«وَلاَ تَکونُواْ کالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَینَاتُ وَأُوْلَئِک لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛»[۴۴] شما مسلمانان مانند فرقه هایی نباشید که پس از آیات و دلایل هدایت، راه تفرقه را پیمودند. چنین گروهی به طور یقین گرفتار عذابی سخت خواهند بود.
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»؛[۴۵] به ریسمان خدا چنگ زنید و به راههای پراکنده نروید.
«أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»؛[۴۶] دین خدا را بر پا دارید و از تفرقه و اختلاف در آن بپرهیزید.
همچنین میفرماید:
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکمْ وَصَّاکم بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»؛[۴۷] و این است راه راست (توحید و دوری از فساد) و از راههای دیگر جز راه خدا که موجب تفرقه و پراکندگیِ شماست پیروی نکنید. این سفارش خدا به شماست، شاید پرهیزگار شوید.
در اینجا، به سخنان مهم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام آن حضرت که درباره آسیبها و آفتهای تعامل و زندگیِ مسالمت آمیز بیان شده و از سویی، حاکی از جایگاه مهم تعامل است، اشاره میکنیم:
کینه و دشمنی
بر اساس آموزههای سنت نبوی، مسلمانان باید از ستیزهجویی، کینه توزی و تخاصم دوری کنند. در حدیث انس بن مالک از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین آمده است:
«کینههایی را که از هم در دل دارید، از خود دور کنید و هرگز به هم پشت نکنید. راه بندگیِ خدا را بپویید و با هم برادر باشید بدانید که برای هیچ مسلمانی جایز نیست بیش از سه روز، از روی عداوت، از برادر ایمانیاش دوری گزیند.»[۴۸]
در حدیث ابوایوب انصاری نیز میخوانیم:
«برای مسلمانان روانیست که بیش از سه روز از هم دوری گزینند و در این مدت، از کنار هم بگذرند، ولی بر هم پشت کنند و بهترینِ آنان کسی است که اول سلام کند.»[۴۹]
محبالدین طبری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است:
«ضغائن فی صدور اقوام لایبدونها الا من بعدی؛[۵۰] کینهها در دل گروه هایی است که آن را آشکار نمیسازند، مگر پس از مرگ من.»
در روایت دیگری آمده است:
«یا علی انک ستبلی بعدی فلا تقاتلن؛[۵۱] ای علی، پس از من با سختیها رو به رو خواهی شد، مبادا با آنان پیکار کنی.»
در این روایت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام را از جنگ با کینه ورزان آشکارا منع کرده و به تعامل و گفت وگو فرا خوانده است.
پیجوییِ عیوب و تحقیر
در حدیث ابوهریره آمده است:
«از گمان بد بپرهیزید که گمان بد، دروغترین سخن است. دنبال عیوب هم نگردید و در کار هم تجسس نکنید. از هم کینه به دل مگیرید و بر هم پشت نکنید. بندگان خدا باشید و با هم برادری کنید.»[۵۲]
باز در حدیثی از ابوهریره آمده است:
«مسلمانان با هم برادرند، در حق هم ستم روا نمیدارند، در یاری کردنِ هم میکوشند و هرگز یکدیگر را کوچک و خوار نمیشمارند. هان! بدانید که تقوا همین جاست. آنگاه سه بار به سینه خود اشاره کرد و گفت: برای مسلمان، همان بدی کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند. و تجاوز به حریم مسلمان برای مسلمانان دیگر حرام است: به ویژه به خون، دارایی و آبرویش.»[۵۳]
قتل و کشتار و حرمت شکن:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حجه الوداع، پس از بیان اصول و پایههای عزت و وحدت امت اسلام که عبارت از قرآن و عترت است، به تمام مسلمانان هشدار میدهد و میفرماید:
«ایها الناس ان دمائکم و اعراضکم علیکم حرام الی ان تلقوا ربکم، کحرمه یومکم هذا فی بلدکم هذا الا هل بلغت؟ اللهم اشهد؛[۵۴] ای مردم، خون و آبرویِ شما بر شما حرام است تا به پروردگار خود برسیم. حرمت شما مانند حرمت این روز است در مکه. آیا این پیام را به امت رساندم؟ بار خدایا گواه باش. [که رساندم].»
تعصب و فخرورزی
«لیس منا من دعا الی عصبیه او قتال؛[۵۵] کسی که به سوی تعصب روی آورده یا از روی تعصب پیکار کند، از ما نیست.»
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«ایها الناس ان اباکم واحد، و ان ربکم واحد، کلکم لادم وآدم من تراب لافخر لعربی علی عجمی الا بالتقوی؛[۵۶] ای مردم، همانا خدای شما و پدر شما یکی است. همه شما از آدم آفریده شدهاید و آدم از خاک است (اصل و نسب همه به خاک برمی گردد)، عرب را بر عجم فخر و امتیازی نیست، بلکه درجات شما بر اساس تقوای شماست.»
دشنام به مؤمن و هتک حرمت او
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«سباب المومن فسوق و قتاله کفر… و حرمه ماله کحرمه دمه؛[۵۷] دشنام به مؤمن موجب فسق، و جنگ با او کفر، و احترام به مال مؤمن، مانند احترام به جان وی است.»
در این باره، روایتهای فراوانی از پیامبر اسلام وجود دارد که در بخشهای دیگر بیان خواهیم کرد.
تحقیر و اهانت
مسلمان حق ندارد مسلمان دیگری را تحقیر یا به او اهانت کند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«یحسب امرء من الشر، ان یحقر اخاه المسلم؛ در بدیِ آدمی همین بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند.»[۵۸]
لعن و فحش
مؤمن مسلمان حق ندارد به برادر مسلمان خود ناسزا بگوید یا او را لعن کند. اسلام حتی فحش و ناسزاگویی به اموات یک دیگر را حرام دانسته و ازآن منع کرده است: «لاتسبوا الاموات فانه لایحل سبهم.»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
«ان الله لایحب کل فحاش متفحش؛[۵۹] خدا ناسزا گویی و ناسزاجویی را دوست ندارد.»
موانع تعامل از نگاه متفکران
بدون تردید، تعامل بین پیروان مذاهب اسلامی در صورتی امکان پذیر است که تعصبات قومی و مذهبیِ پیروان آنان به سعه صدر، تحمل و پذیرش یک دیگر تبدیل شود.
نسبتهای ناروا
دانشمند بزرگ، محمدتقی قمی، مؤسس دارالتقریب، درباره آسیبهای تعامل میان مسلمانها چنین مینویسد:
«ما از این رنج نمیبریم که چرا حقوق ما محترم نیست؟ و چرا برای ما حقوقی قائل نیستند؟ بلکه از این شکوه داریم که چرا این خرافات و اوهام را به ما نسبت میدهند و چرا پیشوایان اسلامی اجازه این همه تبلیغات سوء را علیه شیعه دادهاند؟ و چرا نویسندگانی که خواستهاند درباره شیعه چیزی بنویسند ـ اگر مغرض نبودهاند، به جای تحقیق و بررسیِ عقاید شیعه، از مصادر و مآخذ معتبر، از مصادر دشمنان شیعه اقتباس کرده و در افکار عمومی، انعکاس بدی از شیعه مجسم نمودهاند؟»[۶۰]
بنابراین، مشکل ما از اینجا سرچشمه میگیرد که ما را مغرضانه معرفی کردهاند و ما تاکنون نتوانستهایم خود را بشناسانیم؛ درحالی که عقاید شیعه در اصول، «جز عقاید عموم مسلمانان چیزی نیست» و در مسایل غیر اساسی هم، چیزی از خود نساخته و جز پیروی از «دودمان نبوت» و خاندان وحی و رسالت، که بعضی از خواص اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن معتقد بودهاند، معتقداتی ندارند.
نفوذ رذایل اخلاقی، در بین مسلمانان
کاشف الغطا که از علمای بزرگ شیعه است، پیروی از هوا و هوس، نفاق و فساد اخلاقی را از آسیبهای تعامل مسلمانان دانسته و باعث ایجاد زمینههای هجوم دشمنان خارجی میداند. رذایل اخلاقی؛ نظیر: حرص، حسد، خودخواهی و تفوق طلبی، سرچشمه انواع بدبختی هاست. هر ملتی، این صفات رذیله را در خود پرورش دهد، در حقیقت، راه نابودی را در پیش گرفته است، همتهای آنها میمیرد، ارادهها سست میشود، تفوق و پراکندگی، جای اتحاد و صمیمیت را خواهد گرفت. چنگال خونین استعمار و استثمار، گلوی آنها را خواهد فشرد و دشمنان به آسانی بر آنها پیروز میگردند.[۶۱]
تعصب در مورد فرقهای خاص
میرزا محمدحسن شیرازی که با تدبیر و هوشیاریِ خاصی ناظر اوضاع و شاهد فساد انگلیسیها بود، مسلمانان را به رفع اختلاف دعوت میکرد. او در پیامش به برادران شیعه مینویسد: «من راضی به وقوع امری که موجب کینهتوزی، ضدیت و نزاع و نفرت و اختلاف کلمه در بین مسلمین گردد نیستم.» او ضمن دعوت به اجتناب از کارهایِ فوق، آنها را به «پیشه ساختنِ محبت و وحدت، به بهترین نحو حسن سلوک» ملزم میکند.[۶۲]
بدبینی، دشمنی و اختلاف
یکی از علمای اهل سنت «مسقط» به نام، شیخ احمد بن سعود السیابی، میگوید: بی تردید، پراکندگیِ مذاهب اسلامی به صورت گروهها و احزاب، نتیجه عملکرد سیاسی و تاریخی بوده است و حتی شکاف میان امت یا تشتت امت، بنا به دلایل سیاسی بوده که پیرامون حکومتها دور میزد و امت به شکل احزاب کنونی از هم جدا شد و از نظر اعتقادی و فقهی هم تحت تأثیر دلایل سیاسی قرار گرفت؛ سپس، تاریخ اسلام در این مسیر ادامه یافت و هر از چند گاهی، به این فرقه دامن زده شد، تا اینکه امت اسلامی در جریان تاریخ تمدن خویش، دچار ضعف شد و در برابر استعمارگران، به صورت «شکاری راه گم کرده» در آمد. در ادامه میگوید: ما «وحدت امت اسلامی» را میخواهیم و این مهم در این زمان امکان پذیر است. مهم این است که تفاهم داشته باشیم. ما نیاز به این فضا داریم، تا جانشین فضای آکنده از خصومت و نفرت میان پیروان مذاهب گوناگون شود. دشمنی میان پیروان مذاهب اسلامی از موضعگیریهای تاریخی و در نتیجه، مذاهب اعتقادی ناشی میشود و اینها موضوعهایی است که میتوان دربارهشان به بحث و گفت وگو نشست.[۶۳]
دکتر محمود حمدی زقزوق میگوید: «در مصر، فرقی میان مذهبی و مذهب دیگر قایل نمیشوند. مصریان همگی از اول تا آخر بیش از همه مردم، به اهل بیت علیهم السلام مهر میورزند و این واقعیت به هیچ وجه تظاهر نیست. هر مصری در دورترین نقطه جنوب یا شمال کشور، به امام حسین علیه السلام و سیده زینب سلام الله علیها و همه اهلبیت علیهم السلام دل بسته است. زمین بارور و آماده برای تقریب در مصر بود که بیش از پنجاه سال پیش، جمعیه التقریب بین المذاهب الاسلامیه را ایجاد کرد و تلاش هایی صورتگرفته که به خاطر آن مشایخ الازهر، چون شیخ شلتوت، شیخ مراغهای، شیخ عبدالعزیز عیسی و دیگران مبارزه کردند. مجله «رساله الاسلام» گواه راستین این مقوله است. این الگوی مصر را میتوانیم در سایر کشورها توسعه دهیم.
لازم به یادآوری است که تقریب، به معنای ذوب کردنِ مذاهب نیست و نیز به معنای چیره ساختنِ مذهبی بر مذهب دیگرنیست، چه هر کس دیدگاه خود را دارد و اختلاف نظر، اندیشه اسلامی را غنا میبخشد و مسئله این نیست که فکر کنیم هر اختلاف نظری به معنای منازعه و پراکندگی است، خیر!
اختلاف نظر لازم است، ولی در کنارش تسامح نیز باید باشد؛ به این معنا که هر یک از ما به دیگری حق اظهار نظر بدهد و به آن احترام بگذارد. اگر تساهل و تسامح، به عنوان یک ارزش حکمفرما شود، به محو تمام رسوباتی که همه ما میشناسیم و تاکنون نیز هم چنان پارهای از آثار آن مشهود است، خواهد انجامید.»[۶۴]
پیشنهاد
پیروان مذاهب باید راهی را برگزینند که زمینههای آسیب پذیری را از میان بردارد، که در اینجا به اختصار بدان میپردازیم:
به مطالباتی که مربوط به مسائل اجرایی یا اقتصادی کشور میشود، نگاه مذهبی نشود، زیرا موضعگیرهایِ مذهبی آثار منفی از خود به جا میگذارد بنابراین، این مشکلات را باید از راه قانون و مسیر طبیعیِ خودش پیگرفت تا کدورت و بدبینی ایجاد نشود و دولت اسلامی باید بدون گرایش مذهبی از تمام توانمندیها و نیروهای فرقهها و گروههای مختلف استفاده کند.
از سوی دیگر، شکی نیست که نگاه هر یک از پیروان مذاهب به یکدیگر این است که مذهب مقابل آنان نقاط قوت و ضعف دارد؛ از این رو، گاهی با مراجعه به کتابهای حدیثی، تاریخی و فقهی، روایتها یا نظریه هایی ضعیف و غیرصحیح دیده میشود که از نگاه خود آن مذهب، چون با اصول و مبانیِ مذهبیِ خاصِ خودشان پیریزی شده، پذیرفتنی است، ولی مذهب مقابل آن را نمیپذیرد و گاه از آن به منظور تنقیص، تحقیر، اهانت و طعن استفاده میکند. آیا این روش پسندیده و مشروع است؟ آیا اینگونه تعامل در طول تاریخ به سود مسلمانان بوده است یا به ضرر آنان؟ روشن است که هر انسان منصفی این روش را ناپسند و غیرشرعی میداند و از سویی، مسلمانان با مذاهب و دیدگاههایِ مختلف زندگی میکنند که باید با اجتهاد شجاعانه یک راه را برگزینند، اما این راه ممکن نیست، زیرا موانع فراوانی وجود دارد و حداقل آن این است که هر فرقه یا عالمی ادعا کند که آنچه او میگوید حق است؛ از این رو، راه صحیح آن است که نگاه خوشبینانه بین پیروان مذاهب وجود داشته باشد و دیدگاههای یکدیگر را با نگاه اجتهادی بنگرند؛ به این معنا که همان گونه که علمای یک مذهب در فروعات نظریات گوناگون دارند، در عین حال یکدیگر را به سبب نگاه اجتهادی میپذیرند و تحمل میکنند و به جای مقابله و هجمه، برداشت و نظر مخالف را محترم میشمارند. حال، چرا علمای مذاهب باید به یکدیگر چنین نگاه و احترامی نداشته باشند؟
پیشنهاد منطقی که قرآن، سنت، اهل بیت علیهم السلام و صحابه بدان توصیه کردهاند، نگاه خوشبینانه و اجتهادی به اختلافها است؛ از این رو، موفقیت مسلمانان در مبارزه با نابسامانیهای موجود در آن است که علما و مبلغان مذاهب به جای حمله و هجمه و بیان ضعفها همراه با تحقیر، تنقیص، طعن و کوبیدن یکدیگر به توانمندیها و نقاط قوت، که همه در آن مشترکاند بپردازیم.
آیا مناسبتر نیست که به جای بیان روایتهای ضعیف در کتابهای حدیثیِ اهل سنت و کتابهای اربعه شیعه، به روش علمای هر فرقه و مذهب در تبیین و رفع ابهامها یا توجیه یا انکار آن رفتار کنیم؟ آیا موقعیت زمانی اقتضا نمیکند که به جای نسبت دادنِ برخی عقاید مذهبیِ مخالف به یهود یا ادیان دیگر، به اجتهاد علمای آن فرقه، که از منابع مورد قبول خودشان استفاده کردهاند، نسبت داده شود؟ آیا معقول نیست که به جای نسبت دادنِ تحریف در قرآن به یکدیگر، به دلیل وجود برخی از روایتهای ضعیف، به گونهای که علمای خود آن مذهب به آن روایتها عمل میکنند یا توجیه یا مردود میدانند برخورد شود؟ زیرا دشمن اسلام از آن استفاده میکند و به دیگران اعلام میکند که براساس سخن خود مسلمانان، قرآن تحریف شده است.
البته این روش منافاتی با روش انتقاد علمی و به دور از تعصب ندارد. بیان عقاید و دیدگاههای دیگران همراه با نقد و ابطال دلایل مخالف، در صورتی که اصول علمی رعایت شود و با عناد و لجاحت، تحقیر و استهزاء همراه نباشد روش پسندیده و شرعی است و گویندگان و نویسندگانِ اسلامی نباید روش هایی را برگزینند که روابط را تیره و تار کند و فاصلهها را افزون سازد. اگر به این روش توجه و عمل شود، ما میتوانیم زمینههای آسیب پذیریِ فرقههای اسلامی را از بین ببریم.
پس، علمای شیعه و سنی باید دست از تخریب یک دیگر بردارند و علیه هم تبلیغ نکنند و به جای این حرکتهای تندِ بیحاصل به معرفی اسلام، قرآن، پیامبراکرم و مشترکات بپردازند و مسائل اختلافی را بدون تعصب به گفت وگو بگذارند. متأسفانه مسلمانان اصل را رها کرده و به فرع چسبیدهاند و تا اصل را نگیرند، به نجات نخواهند رسید.
نتیجه
آنچه در این نوشتار از قرآن، سیره گفتاری و رفتاری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اهل بیت علیهم السلام ، صحابه و علما بررسی شد گویایِ این واقعیت است که وظیفه تمام مسلمانان و پیروان هر مذهب آن است که برداشتها و برخوردهایِ خود را بر پایه اصول سامان دهند، تا در سایه تعامل و گفت وگوهایِ مثبت، بر مشکلات و نابسامانیهای جوامع اسلامی پیروز شوند. از این نوشتار نتیجه میگیریم که پژوهشگران، مبلغان و کسانی که در امور فرهنگی، دینی و مذهبی فعالیت دارند باید کارهای خود را بر اساس اصولی که در قرآن و سنت تبیین شده است، پی بریزند. روشن است که با رعایت این اصول و شیوه ها، میتوان به تعامل مثبت دست یافت و جامعه توحیدی را در مسیر صحیح هدایت کرد؛ در غیر این صورت، با وجود دستهای مرموز دشمنان و ناآگاهیِ برخی از فرقههای متعصب و تندرو، میتوان بزرگ ترین مشکلات را برای جامعه اسلامی پدید آورد، چنانکه تجربه تاریخ این واقعیت تلخ را ثابت کرده است. قرآن و سنت با توصیههای روشن، حجت را بر مسلمانان تمام کرده و جای هیچگونه عذر و بهانهای باقی نگذاشته است، از این رو، عامل بدبختی، ضعف و ناتوانیِ مسلمانان از آنجا سرچشمه گرفته است که قرآن و سنت را کنار گذاشته و فعالیتهای خودشان را براساس تعصبات قومی و مذهبی شکل میدهند و هرگز به فکر رفع مشکلاتی که از تعصبات و همچنین، دستهای مرموز دشمنان است، نیستند. با مطالعه این نوشتار، چگونگیِ تعامل با گروههای انحرافی روشن میشود. از آنچه بیان شد، پاسخ پرسشهای اصلی و فرعی، که در مقدمه بیان شد، روشن میشود؛ زیرا رعایت اصول شیوههای تعامل و برخوردی که قرآن و سنت بیان میکند، به خوبی میتواند دردها و نابسامانیها را از بین ببرد.
اصول مهمی که از قرآن و سنت به دست میآید، عبارت است از:
۱ – حفظ اسلام و مسلمانان؛
۲ – حفظ ایمان و توحید؛
۳ – اخوت و برادری؛
۴ – وحدت و انسجام جامعه اسلامی؛
۵ – جذب مخالفان (از راه منطق، محبت، اخلاق، احترام به باورهای دیگران و مجادله پسندیده) هرچند از ادیان دیگر باشند؛
۶ – هدایت گروهها و فرقههای انحرافی.
از این نوشتار میتوان شیوههای گوناگون تعامل علمی و گفتاری را با برخی از فرقههای منحرف، مانند وهابیت، بهائیت و سایر فرقهها را به دست آورد. این راهها را میتوان در دو مرحله برشمرد:
۱ – مسالمت و ارشاد؛
۲ – قاطعیت و شدت عمل.
گفتنی است که با مطالعه روابط امت ها، اقوام، ادیان و مذاهب سه نوع برخورد به دست میآید:
خشونت، که از راههای گوناگون اظهار میشود:
الف) توهین و دشنام؛
ب) تهدید و تطمیع؛
ج) استهزا و تحقیر؛
د) کوبیدنِ یک دیگر و تکفیر؛
هـ) قتل و غارت.
بی تفاوت بودن در برابر مخالفان؛
برخوردی میان دو مورد گذشته با انتخاب شیوهای همآهنگ و همسو با عقل و دین الهی. با نگاهی به قرآن، روایتها، سیره معصومین علیهم السلام و سایر مسلمانان روشن میشود که بهترین نوع تعامل، راه سوم است.
خدایا، آنچه مورد رضای تو بود، بیان کردم و آنچه وظیفهام بود، برای مسلمانان به صورت شفاف گفتم. امیدوارم با عنایات خاصه تو، مسلمانان از وضعیت نابسامان کنونی با ظهور حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف رهایی یابند.
منابع:
۱ – قرآن کریم.
۲ – استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، سید احمد موثقی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، تابستان ۱۳۷۱٫۳٫
۳ – اصول کافی، ابوجعفر کلینی، ترجمه محمد باقر کمره ای، محقق محمدباقر بهبودی و علی اکبر غفاری، ناشر مکتبه الاسلامیه، تهران، سال ۱۳۸۸٫۴٫
۴ – بحارالانوار، محمدتقی مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳٫۵٫
۵ – تحف العقول، ابو محمد حسن بن شعبه حرانی، مصحح: علی اکبر غفاری، انتشارات کتاب فروشی اسلامیه تهران، ۱۳۵۲٫۶٫
۶ – سنن ابی داود، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۰٫۷٫
۷ – صحیح مسلم، مسلم الحجاج نیشابوری، نشر دارالفکر، بیروت، [بی تا].
۸ – صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، نشر دارالفکر، بیروت، [بی تا].
۹ – کتاب العین، عبد الرحمن الخلیل احمد فراهیدی، نشر موسسه اعلمی، چاپ اول، بیروت، ۱۴۰۸٫
۱۰ – کنز العمال، علی بن حسام الدین متقی، موسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۹٫
۱۱ – اللؤلؤ و المرجان فیما اتفق علیه الشیخان، محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۳٫
۱۲ – مفردات، راغب اصفهانی، نشر دارالعلم، دمشق، ۱۴۱۲٫
۱۳ – مجمع البیان، شیخ طبرسی، تحقیق گروهی از علماء، موسسه اعلمی بیروت، چاپ اول، [بی تا].
۱۴ – مجمع الزاوید، علی بن ابوبکر هیثمی، نشر دارالکتاب، العلمیه، بیروت، ۱۴۰۸٫
۱۵ – نهج البلاغه، فیض الاسلام، بی جا، [بی تا].
۱۶ – وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مکتب الاسلامیه، مصحح: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۹۸ق
پی نوشتها
[۱]. مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶٫
[۲]. احزاب/۲۱٫
[۳]. نساء/۵۹٫
[۴]. آل عمران/ ۱۵۹٫
[۵]. فصلت/ ۳۳٫
[۶]. کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳٫
[۷]. المفردات، ص۸۹٫
[۸]. کهف/۵۴٫
[۹]. انفال/۶٫
[۱۰]. نحل/۱۲۵٫
[۱۱]. کتاب العین، ج۱۴، ص۱۹۵٫
[۱۲]. انعام/۱۵۳٫
[۱۳]. نجم/ ۴ـ۳٫
[۱۴]. نساء/۸۰٫
[۱۵]. نساء/۵۹٫
[۱۶]. اسراء/۹٫
[۱۷]. حشر/ ۷٫
[۱۸]. نساء/۵۹٫
[۱۹]. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، باب فضائل اهلالبیت&.
[20]. حجرات/۱۳٫
[۲۱]. حجرات/۱۰٫
[۲۲]. سنن ابی داود، ج۲، ص ۴۶۰٫
[۲۳]. نساء/۹۴٫
[۲۴]. نهج البلاغه، نامه ۶۲، بخش ۵-۳٫
[۲۵]. زمر/ ۱۷٫
[۲۶]. ممکن است مقصود از اختلاف، رفت و آمد بین افراد باشد، چنان که در آیه: ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار؛ آلعمران/ ۱۹۰؛ آمده است.
[۲۷]. سبأ / ۲۴٫
[۲۸]. آل عمران/ ۶۴-۶۷٫
[۲۹]. بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۳۲٫
[۳۰]. اصول کافی، ج۳، ص ۱۶۹٫
[۳۱]. همان، ص ۲۵۱٫
[۳۲]. همان، ص ۲۵۱٫
[۳۳]. بحار الانوار، ج۵۸، ص ۱۴۸٫
[۳۴]. اصول کافی، ج۴،ص ۳۴۷٫
[۳۵]. همان،ص ۴۴۷٫
[۳۶]. اخبارالتقریب، رقم ۵۲-۵۱، ص۲۸-۲۷٫
[۳۷]. علی امام المتقین، ج ۱، ص ۸ به نقل از اخبار التقریب، رقم ۵۱-۵۲٫
[۳۸]. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۰٫
[۳۹]. انعام/ ۱۰۸٫
[۴۰]. حجرات/ ۱۱٫
[۴۱]. ممتحنه/ ۱٫
[۴۲]. ممتحنه/ ۱۳٫
[۴۳]. مائده/ ۹۱٫
[۴۴]. آل عمران/ ۱۰۵٫
[۴۵]. آل عمران/ ۱۰۳٫
[۴۶]. شوری/ ۱۳٫
[۴۷]. انعام/ ۱۵۳٫
[۴۸]. اللؤلؤ و المرجان، ج ۱، ص ۴۳۸٫
[۴۹]. همان، ص ۴۳۹٫
[۵۰]. مجمع الزواید، ج۹، ص ۱۱۸٫
[۵۱]. همان، ج۷، ص ۲۲۵؛
[۵۲]. مجمع الزواید، ج۱،ص۴۳۹٫
[۵۳]. صحیح مسلم، ج۸، ص۱۱٫
[۵۴]. تحف العقول، ص ۳۱٫
[۵۵]. بحارالانوار،ج۷۰، ص۲۸۳٫
[۵۶]. همان، ج ۳۱، ص۳۵٫
[۵۷]. همان، ج۷۵، ص ۵۰ و کنز العمال، ج۱۵، ص۱۴۸٫
[۵۸]. کنز العمال، ج۳، ح۸۸۱۹٫
[۵۹]. همان، ج۳، ح۸۰۷۸٫
[۶۰]. استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی، ج۲، ص۱۹۲٫
[۶۱]. همان، ص ۳۶۶؛ این است آیین ما، ص ۵۳٫
[۶۲]. همان، ص ۲۹۶٫
[۶۳]. الندوه الاولی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، ص ۴۸٫
[۶۴]. همان، ص۵۸-۵۹٫
پاسخ دهید