از شمال کشور خبرهای نگران کنندهای رسید. گنبد و ترکمن صحرا ناآرام بود. فداییان خلق زمزمهی خودمختاری آن منطقه را آغاز کرده بودند، مردم بسیج شدند و از اصفهان صد نفر از اعضاء کمیتهی دفاع شهری که حالا سپاه پاسدران انقلاب اسلامی خوانده میشد، به ترکمن اعزام شدند و حسین مسئول گروه بود.
چند هفته بود، وقتی دانشسرای گنبد به قرارگاه تبدیل شد و گروه حسین، پایگاه محکم حفظ امنیت شهر شد و ترکمن صحرا آرام گرفت، زمزمهی خود مختاری کردستان و آشوب و کشتار، ایران را مضطرب کرد. ماههای آخر سال پنجاه و هشت بود که حسین به کردستان آمد. درگیری از فرودگاه سنندج آغاز شد. وقتی هواپیما بر باند فرود کرد، چند نفر همان جا، کنار هواپیما شهید شدند. شهر تقریباً به کلی در دست ضد انقلاب بود.
گروه شصت نفره حسین، به کمک نیروهای دیگر، با درگیری و دشواری بسیار شهر را در کنترل گرفتند. به تدریج نام «گروه ضربت» مشهور شد. آنها با ضربات پراکنده و شدید بر دشمن، افراد کومله و دمکرات را از اطراف شهر دور کردند و با یافتن کمینهای دشمن و مقابله با آنها، امنیت ستونهای نظامی و مردم را در جادهها تأمین میکردند.
منبع: کتاب «پروانه در چراغانی» – شهید حسین خرازی، انتشارات سوره مهر، ص ۱۱ و ۱۲٫
پاسخ دهید