در سورهی مبارکهی «حدید» آیهای است که از قدیم مایهی تنبّهِ دلها بوده است و بعضی از انسانهای غافل را و همینطور دزدی را از بالای دیوار پایین آورده است، «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»[۱]، خدای قهّار رسماً از بندگانِ خود گله کرده است، «آیا وقتِ آن نشده است که مشرکین و ملحدین و ستمگران و آنهایی که محجوب هستند و خدای متعال آنها را رها کرده است»… یعنی شما که ایمانی دارید، شما که راهی با خدای متعال دارید، شما! آیا وقتِ آن نشده است که با خدای متعال آشتی کنید؟ وقتِ آن نرسیده است که خودتان را پیدا کنید؟ وقتِ آن نرسیده است که به خود بیایید و خسارتِ سنگینِ گذشته را با یک توبه و اِنابه و ناله و تصمیم و تحوّل و انقلابِ باطنی جبران کنید؟ «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»، سنگدلی تا چه زمانی؟ بیرحمیِ به خود تا چه زمانی؟ رها کردنِ خود تا چه زمانی؟ ضایع کردنِ خود تا چه زمانی؟ بر باد دادنِ سرمایهی عمر تا چه زمانی؟ آیا وقتِ آن نشده است؟ خدای متعال منتظر است! چرا نزدِ خدای متعال نمیروید؟ چرا دلِ خودت را با آهِ سوزان نرم نمیکنی؟ چرا سحر نداری؟ چرا ناله نداری؟ چرا اشک نداری؟
حال که بناست بشر به خود بیاید «ماه شعبان» فرصتِ خوبی است که ماهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، و خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم طبیبِ شماست، «استغفار» نسخه است، ولی وقتی نسخه زیرِ نظرِ خودِ طبیب اجرایی بشود درمان سریعتر انجام میشود. شما که گناه کردهاید، گناه «مرض» است، گناه «بیماری» است، گناه منشأ کرونا است، ظلم منشأ بدبختیهای بشر است، دست برداریم تا خدای متعال هم این بلا را به نعمت تبدیل کند و آحادِ بشریّت با آهِ جانسوزِ بندگانِ تائبِ خدای متعال نجات پیدا کنند.
حال که بناست انسانِ ضرر کردهی عُمر بر باد داده توبه کند بیاید و دامانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بگیرد، و حال که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میزبان هستند و ما میهمانِ ایشان هستیم، خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند: «أَکْرِمِ اَلضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً»[۲]، یا رسول الله! اگر بد هستم یا خوب هستم میهمانِ شما هستم، بر شما وارد شدهام، شما را پیغمبرِ خودم میدانم، شما را از پدر مهربانتر میدانم، قرآن کریم آدرسِ شما را داده است، خدای متعال ما را به سوی شما فرستاده است تا شما برای ما استغفار کنید، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»، فرصت را از دست ندهیم، خودمان را در محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ببینیم، بر سرِ سفرهی کَرَمِ ایشان بنشینیم و در محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگوییم: «أستَغفِرُ الله مِن جَمیعِ ظُلمی وَ جُرمی وَ مِن جَمیعِ مَا کَرِهَ الله وَ أتوبُ إلَیه».
اگر ما خودمان را در محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدیم و عاجزانه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که پدرِ ما هستند، «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ»[۳]، ما هم مانندِ فرزندانِ بدسابقهی حضرت یعقوب علیه السلام که وقتی خواستند توبه کنند به پیغمبرِ خودشان عرض کردند: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»[۴]، ما هم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عَرضه بداریم: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ».
مردمِ عزیزِ ما بدانند که راه در «کنار گذاشتنِ بدیها، بیتوجّهیها، بیرحمیها، قطعِ رَحِمها، بیانصافیها» منحصر است، اگر ما اینها را برای خدای متعال کنار بگذاریم و استغارِ واقعی در ماهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و در محضرِ ایشان داشته باشیم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای ما استغفار میکنند و استغفارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حجابِ گناه را رفع میکند، وقتی حجابِ گناه رفع شد ما خدای خودمان را مییابیم و خدای متعال را با صفتِ «توّاب و رحیم» پیدا میکنیم.
مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه و قدّس الله نفسه الزّکیّه با اسنادِ خودشان به شیخ بهائی نقل میکنند و میفرمایند: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی – قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ – ما هذا لَفْظُهُ: قالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیخِ اَحْمَدَ الفَراهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوانِ البَصْرِی – وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ. فَقالَ لِی یَوْماً: اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ، فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَخُذْ عَنْ مالِکٍ وَاخْتَلِفْ اِلَیْهِ کَما کُنْتَ تَخْتَلِفُ اِلَیْهِ. فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذلِکَ وَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَقُلْتُ فِی نَفْسِی؛ لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَما زَجَرَنِی عَنِ الاِخْتِلافِ اِلَیْهِ وَالاَخْذِ عَنْهُ».
اینکه «عنوان بصری» در نود و چهار سالگی به وجود نازنین کشّافِ حقائق امام بحق ناطق حضرت جعفر صادق علیه السلام و روحی فداه مراجعه میکند و عاشقانه و ملتمسانه دوست دارد که حضرت او را تحویل بگیرد، فلسفهی آن همین است، مسئله «دانستن» نیست، مسئله «رسیدن به حق» است، «حق» یک وجودِ لفظی دارد و یک وجودِ عینی، آن چیزی را که دیگران میگویند «حرفِ آن» است، ولی آن چیزی که در حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام است خودشان «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»[۵]… این بزرگواران خودشان قلّه هستند، این بزرگواران خودشان کانون هستند، این بزرگواران خودشان چشمه هستند، وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جلوهی حق است، ائمهی ما علیهم السلام جلوهی حق هستند، از این جهت مراجعهی به حقّی که مرآتِ حقِ مطلق است، این غیر از عالِم بودن است. «علم» یک صورتِ ذهنی است، اما «حق» یک امرِ عینی است که وجودِ خارجی است که دارای اثر است، و ما هم اگر مثلِ «عنوان بصری» برویم و خسته نشویم تا اینکه در دلِ آنها راه پیدا کنیم و ما را تحویل بگیرند و دستِ ما را بگیرند و واسطه بشوند تا خدای متعال ما را ببخشد و بیامرزد.
[۱] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۶
[۲] جامع الأخبار، جلد ۱، صفحه ۸۴ (وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ ضَرَبَ أَبَوَیْهِ فَهُوَ وَلَدُ اَلزِّنَاءِ وَ مَنْ آذَى جَارَهُ فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ أَبْغَضَ عِتْرَتِی فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مُنَافِقٌ خَاسِرٌ یَا عَلِیُّ أَکْرِمِ اَلْجَارَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً وَ أَکْرِمِ اَلضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً وَ أَطِعِ اَلْوَالِدَیْنِ وَ لَوْ کَانَا کَافِرَیْنِ وَ لاَ تَرُدَّ اَلسَّائِلَ وَ إِنْ کَانَ کَافِراً .)
[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۶، صفحه ۱۱ (اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ أَنَا وَ عَلِیٌّ مَوْلَیَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ.)
[۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۷
[۵] زیارت جامعه کبیره
پاسخ دهید