«اسْتَأْذَنْتُ»؛ به درِ خانهی حضرت صادق صلوات الله علیه رفتم و استیذان کردم، «فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ»… چه خوب است که اگر انسان مولای خود را ندید حداقل با کسی مرتبط بشود که او با مولای انسان در ارتباط است؛ علاقهی ما به بزرگانِ اهلِ تشرّف به همین مناسبت است.
أَمُرُّ عَلى الدِیارِ دِیارِ لَیلى أُقَبِّلَ ذا الجِدارَ وَذا الجِدارا
وَما حُبُّ الدِیارِ شَغَفنَ قَلبی وَلَکِن حُبُّ مَن سَکَنَ الدِیارا
ما در و دیوارِ حرم را میبوسیم، ما جلدِ قرآن کریم را میبوسیم، ما حاشیههای قرآن کریم را میبوسیم، چرا؟ برای اینکه جلدِ قرآن کریم است، ما این جلد را باز میکنیم و با قرآن کریم ارتباط پیدا میکنیم. «فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ»؛… ای کاش ما هم با امام زمان ارواحنا فداه… اگر نتوانستیم خودِ حضرت را ببینیم ولی پشتِ درِ حضرت بایستیم، یک کسی که در خدمتِ حضرت است، از رجال الغیبِ حضرت، از خادمینِ حضرت، کسی بیرون بیاید و بگوید دردِ تو چیست که آمدهای و این در را میزنی؟ «فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ»؛ این خادم که خادمِ امام صادق صلوات الله علیه بود پرسید که مشکلِ تو چیست و چه میخواهی؟ «فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ»… چقدر با ادب! گفت: به دنبالِ چیزی نیستم، میخواهم خودم را بر شریف عرضه کنم و سلامی خدمتِ ایشان تقدیم بدارم. برای دنیا نیامدهام، برای منصبِ دنیایی نیامدهام، برای درمانِ دردِ جسمی نیامدهام، به آقا علاقه دارم و میخواهم به آقای خودم سلام کنم.
نمیدانم آیا شده است که ما طلبهها بدونِ اینکه هیچ حاجتی داشته باشیم، یا حاجتی را مطرح کنیم، دلمان هوای امام زمان ارواحنا فداه کند، در میانِ درس در دلِ خود بگوییم «السلام علیک یا بقیّه الله یا صاحب الزّمان»؛ آیا شده است در روز و یا در شب صرفاً محبّتِ حضرت ما را به زبان بیاورد و دلِ ما هوای حضرت را کند و نامِ آن بزرگوار را به زبان بیاوریم؟ این هم از اموری است که آموزنده است. وقتی میپرسد که مشکلِ تو چیست و چه گرهای به کارِ تو افتاده است که آمدهای به امام صادق صلوات الله علیه عرضِ ادب کنی؟ عرضه داشت: من چیزی نمیخواهم، «السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ»، و چه تعبیرِ زیبایی است، «شریف» باکرامت و باارزش است، «فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ»… «فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ»؛ باز آبِ پاکی را به دستِ «عنوان بصری» ریخت تا عشقِ او تیزتر بشود، گفت: حضرت در مصلّی خود مشغولِ نماز هستند.
پاسخ دهید