علت تأکید و هشدارهای فراوان رهبری و شخصیت های دیگر، درباره بومیسازی علوم انسانی چیست؟
از آنجایی که عالمان علوم انسانی به نحوی مدیریت کلان جوامع را به دست دارند، و هم به این دلیل که این دسته از علوم جنبه هنجاری داشته یعنی ریشه در مکاتب فکری و اعتقادی دارند از اهمیت و حساسیت بالایی برخوردارند. به خصوص امروز که علوم انسانی رایج، ریشه در تفکراتی مانند اومانیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم و دیگر مکاتب خود بنیاد بشر دارد. ازاین رو ورود آزاد و بی حساب علوم انسانی از غرب به دانشگاه های کشورهای اسلامی، به معنای پذیرش مستقیم یا غیرمستقیم تفکرات مبتنی بر مکاتب پیش گفته است و این در حقیقت یعنی لشکرکشی نرم و آرام و واگذاری دروازه های یک مملکت به این گونه تفکرات که قطعاً در درازمدت به بی هویتی و سکولاریزه شدن جوامع دینی منجر خواهد شد. فریادهای سیدجمال الدین اسدآبادی و دیگر روشنگران اسلامی هشدار به چنین حوادثی بوده است.
حضرت آیت الله خامنه ای نیز از آن جمله رهبران فکری و عقیدتی جوامع اسلامی است که به این عرصه ورود جدی پیدا کردند. ایشان در همان آغازین روزهای رهبری شان در سال۱۳۶۸، خاستگاه علوم غربی و تأثیر آن ها بر فضای دانشگاهی کشور را مورد توجه قرار می دهند:
«قرن نوزدهم که اوج تحقیقات علمی در عالم غرب می باشد، عبارت از قرن جدایی از دین و طرد دین از صحنه زندگی است. این تفکر، در کشور ما هم اثر گذاشت و پایه اصلی دانشگاه ما را بر مبنای غیردینی گذاشته اند»[۱]
نمونه آن فضای حاکم بر مجموعه های علمی و دانشگاهی ما در قبل از انقلاب است. که گاه افراد متدین به خاطر در امان بودن از طعن و مسخره های دیگران ناچار بودند اعمال دینی خود را مخفیانه و به دور از چشم دیگران انجام دهند.
ایشان از زوایای مختلف به نقد و تحلیل وضعیت علوم انسانی غربی در جامعه امروز ایران می پردازند. که به اهم دیدگاه های ایشان در این باره اشاره می شود:
فراوانی پذیرش رشته های علوم انسانی
یکی از دغدغه های ایشان عدم توازن در پذیرش دانشجو در گرایش های علوم انسانی با توجه به عدم انجام کارهای زیر بنایی است:
«طبق آن چه به ما گزارش داده اند، در بین این مجموعه عظیم دانشجویی کشور که حدود سه و نیم میلیون دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیه دانشگاه های کشور داریم، حدود دو و نیم میلیون این ها دانشجوی علوم انسانی اند! این به یک صورت، انسان را نگران می کند. ما در زمینه علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چه قدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه های علوم انسانی چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهانبینی اسلامی باشد و بخواهد جامعه شناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشته ها می گیریم؟ این نگران کننده است»[۲]
نه تنها در حوزه عدم تربیت استاد گام های اساسی برداشته نشده بلکه دیگر مقدمات مسئله مانند طراحی سرفصل و متون علمی متناسب با ساختار ملی و دینی امروز جامعه ایران نیز فراهم نشده است.
دینی نبودن مبانی علوم انسانی
ایشان به تحلیل وضعیت خاص علوم انسانی موجود در ناهمخوانی با مبانی توحیدی می پردازد:
«پایه و مبنای علوم انسانی ای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و نامعتبر می باشد»[۳]
«ما علوم انسانی مان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآن و اسلامی بنا شده است»[۴]
به طور طبیعی روی دیگر سکه بی دینی، مادی گرایی است که بر توجه به این نکته نیز تأکید جدی دارند:
«بسیاری از منابع علوم انسانی، مبتنی بر فلسفه هایی هستند که مبنایش مادیگرایی است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است»[۵]
«علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی دیگری است؛ مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است»[۶]
که این ها همه برگرفته از تفکرات اومانیسمی دوران مدرنیسم و یا برخی آموزه های تحریف شده کتاب های مقدس است مانند آن جا که می گوید مال قیصر را به قیصر و مال پاپ را به پاپ بسپارید که این مبنای رویکرد سکولاریستی را در جامعه بشری امروز فراهم آورد.
علوم انسانی ترجمه ای
ایشان با گلایه از عدم حرکت و برنامه ریزی درست در تولید و دست یابی به علوم انسانی مبتنی بر باورهای دینی می فرماید:
«علوم انسانی را ما به صورت ترجمه ای، بدون این که هیچ گونه فکر تحقیقی اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، می آوریم توی دانشگاه های خودمان و در بخش های مختلف این ها را تعلیم می دهیم»[۷]
«ما به خصوص در زمینه علوم انسانی، بر خلاف آن چه که انتظار می رفت و توقع بود، حرکت متناسب و خوبی نکرده ایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را- چه در زمینه اقتصاد و چه در زمینه های جامعه شناسی، روان شناسی و سیاست- به شکل وحی منزل از مرکز و خاستگاه های غربی گرفته ایم و به صورت فرمول های تغییر نکردنی در ذهنمان جا داده ایم و بر اساس آن می خواهیم عمل و برنامه های خودمان را تنظیم کنیم! گاهی که این فرمول ها جواب نمی دهد و خراب در می آید، خودمان را ملامت می کنیم که ما درست به کار نگرفته ایم؛ در حالی که این روش، روش غلطی است».[۸]
ایشان با احساس خطر و نتایج منفی از این اتوبان ترجمه یک طرفه از غرب به شرق، با برشمردن اهمیت مسئله، به سازمان ها و مجموعه های مربوطه هشدار می دهند:
«علوم انسانی را ترجمه می کنیم، آن چه را که غربی ها گفتند و نوشتند، عینا ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بی اعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزش های خودمان را در قالب های درسی به جوان ها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست. این از جمله چیز هایی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعه های دولتی مثل وزارت علوم، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در هر مرکز تصمیم گیری که در این جا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاه ها و بیرون دانشگاه ها. به هر حال نکته بسیار مهمی است»[۹]
«ما بایستی در علوم انسانی اجتهاد کنیم، نباید مقلد باشیم».[۱۰]
همان گونه که میبینیم غربی ها در بسیاری از علوم ابتدا آثار اسلامی را ترجمه نموده و سپس با توجه به نیازهای بومی و اقلیمی شان به طراحی دانش متناسب با نیازشان پرداختند. که نمونه آن کمک گرفتن از کتاب قانون ابن سینا در طراحی علم پزشکی توسط آن ها است.
امید آن که جوانان مسلمان ایران زمین که در طول سالیان کوتاه گذشته کارهای بزرگی در تولید علم و فن آوری های روز دنیا در حوزه های مختلف مانند نانو تکنولوژی، سلول های بنیادین، انرژی های نو و طراحی های نوین پزشکی و صنعتی ابداع و ابتکار نمودند، با عزم و اراده قوی تر از گذشته به این مسیر ادامه داده و این چشم انداز نوید آن ها باشد که در آینده ای نه چندان دور ایران جزء کشورهای جهان اول در تولید علم و صنعت و تکنولوژی خواهد بود.
پی نوشت ها
[۱] – ۲۹/۹/۱۳۶۸٫
[۲] – ۸/۶/۱۳۸۸٫
[۳] – ۲۶/۹/۱۳۸۳٫
[۴] – ۲۸/۷/۱۳۸۸٫
[۵] – ۸/۶/۱۳۸۸٫
[۶] – ۲۸/۷/۱۳۸۸٫
[۷] – ۲۸/۷/۱۳۸۸٫
[۸] – ۸/۸/۱۳۸۲٫
[۹] – ۸/۶/۱۳۸۸٫
[۱۰] – ۱۹/۵/۱۳۹۰٫
پاسخ دهید