سیّد بن طاووس گوید:
مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: آیا تو را اینگونه واگذاریم و برویم، در حالی که دشمن تو را محاصره کرده است؟ نه به خدا! خدا هرگز مرا چنین نخواهد دید تا آنکه نیزهام را در سینههایشان بشکنم و تا قبضۀ شمشیر در دست من است، با آنان بجنگم و اگر سلاحی نداشته باشم با سنگ با آنان میجنگم و تا دم جان از تو جدا نمیشوم.
سعید بن عبد الله برخاست و گفت: نه به خدای ای پسر رسول خدا! هرگز تو را رها نمیکنیم تا خداوند بداند که ما وصیت پیامبر را دربارۀ تو حفظ کردیم. اگر بدانم که در راه کشته میشوم و دوباره زنده میشوم و هفتاد بار کشته میشوم، از تو دست نمیکشم تا در راه تو کشته شوم، در حالی که این، جز یک بار کشته شدن نیست و پس از آن به کرامت ابدی میرسم. آنگاه زهیر برخاست و گفت: ای پسر پیامبر! دوست داشتم که هزار بار کشته شوم و زنده شوم و خداوند، مرگ را از تو و این جوانمردان از برادران و فرزندان و خانوادهات دور سازد.
گروه دیگری از اصحاب همینگونه سخنان گفتند و گفتند: جانمان فدای تو! با دستها و صورتهایمان از تو دفاع میکنیم. اگر هم در برابر تو کشته شویم، به عهدی که با خدا بستهایم وفا کرده و تکلیف خویش را ادا کردهایم.
در همان حال به محمّد بن بشیر حضر میگفتند: پسرت در مرز ری اسیر شده است. گفت: در راه خدا. دوست ندارم که او اسیر باشد و من پس از او زنده باشم. امام حسین (ع) که سخن او را شنید، فرمود: رحمت خدا بر تو! تو از بیعت من آزادی. برو برای آزادی پسرت بکوش. گفت: درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از تو جدا شوم! فرمود: به پسرت این جامهها را بده تا برای آزادی پسرت فدیه دهد. پنج جامه به او داد که قیمتش هزار دینار بود.
قال السّیّد بن طاووس:
ثُمَّ قَامَ. مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَهَ وَ قَالَ: نَحْنُ نُخَلِّیکَ هَکَذَا وَ نَنْصَرِفُ عَنْکَ وَ قَد أَحَاطَ بِکَ هَذَا الْعَدُوُّ؟ لَا وَ اللَّهِ لَا یَرَانِی اللَّهُ أَبَداً وَ أَنَا أَفْعَلُ ذَلِکَ حَتَّى أَکْسِرَ فِی صُدُورِهِمْ رُمْحِی وَ أُضَارِبَهُمْ بِسَیْفِی مَا ثَبَتَ قَائِمَتُهُ بِیَدِی وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی سِلَاحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَهِ وَ لَمْ أُفَارِقْکَ أَوْ أَمُوتَ مَعَکَ، قَالَ: وَ قَامَ سَعِیدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیُّ، فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا نُخَلِّیکَ أَبَداً حَتَّى یَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا فِیکَ وَصِیَّهَ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّی أُقْتَلُ فِیکَ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُخْرَجُ حَیّاً ثُمَّ أُذْرَى یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ أَنَالُ الْکَرَامَهَ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً، ثُمَّ قَامَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ وَ قَالَ: وَ اللَّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ أَلْفَ مَرَّهٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ دَفَعَ الْقَتْلَ عَنْکَ وَ عَنْ هَؤُلَاءِ الْفِتْیَهِ مِنْ إِخْوَانِکَ وَ وُلْدِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ تَکَلَّمَ جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِنَحْوِ ذَلِکَ وَ قَالُوا: أَنْفُسُنَا لَکَ الْفِدَاءُ نَقِیکَ بِأَیْدِینَا وَ وُجُوهِنَا فَإِذَا نَحْنُ قُتِلْنَا بَیْنَ یَدَیْکَ نَکُونُ قَدْ وَفَیْنَا لِرَبِّنَا وَ قَضَیْنَا مَا عَلَیْنَا، وَ قِیلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ بَشِیرٍ الْحَضْرَمِیِّ فِی تِلْکَ الْحَالِ قَدْ أُسِرَ ابْنُکَ بِثَغْرِ الرَّیِّ فَقَالَ: عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُهُ وَ نَفْسِی مَا کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُؤْسَرَ وَ أَنَا أَبْقَى بَعْدَهُ فَسَمِعَ الْحُسَیْنُ (ع) قَوْلَهُ فَقَالَ: رَحِمَکَ اللَّهُ أَنْتَ فِی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتِی فَاعْمَلْ فِی فَکَاکِ ابْنِکَ، فَقَالَ: أَکَلَتْنِی السِّبَاعُ حَیّاً إِنْ فَارَقْتُکَ، قَالَ: فَأَعْطِ ابْنَکَ هَذِهِ الْأَثْوَابَ الْبُرُودَ، یَسْتَعِینُ بِهَا فِی فِدَاءِ أَخِیهِ، فَأَعْطَاهُ خَمْسَهَ أَثْوَابٍ قِیمَتُهَا أَلْفُ دِینَارٍ.[۱]
[۱]. اللهوف: ۱۵۲، الارشاد: ۲۳۱، تاریخ الطبری ۳: ۳۱۵ الی قوله: و قبل لمحمّد بن بشیر، البدایه و النهایه ۸: ۱۹۱، الکامل فی التاریخ ۲: ۵۵۹، البحار ۴۴: ۳۹۳، العوالم ۱۷: ۲۴۴، وقعه الطف: ۱۹۸٫
پاسخ دهید