تفکرات احمد بن حنبل تا قرن چهارم و پنجم هجری کم و بیش در جامعه اسلامی جریان داشت، تا این که در قرن هفتم هجری ابن تیمیّه حنبلی حرانی، تفکرات احمد بن حنبل را با شدت و تعصب زیادی در دمشق مطرح نموده و جامعه اسلامی را تا به امروز دچار اختلاف و فتنه کرده است.
قبل از معرفی ابن تیمیّه و افکار وی، شناخت اجمالی از اوضاع سیاسی و مذهبی آن دوران درک بهتری را از شخصیت و افکار ابن تیمیّه به مخاطب ارائه می دهد.
ابن تیمیّه حنبلی در دورانی می زیست که دولت ایوبیان در منطقه شامات سقوط کرده و دولت ممالیک بحریه و برجیه روی کار آمده بودند. از سویی دیگر مغولان به سرزمین های اسلامی لشگر کشی کرده و در پی کشورگشایی و فتح شامات بودند. از سویی دیگر ایلخانان در عراق به قدرت رسیده بودند و با درایت و هوشمندی علامه حلی، تشیع به عنوان مذهب رسمی آنان اعلام شده بود.
ابن تیمیّه حنبلی کیست؟
تقی الدین ابو عباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القاسم بن تیمیه، معروف به ابن تیمیه، دهم ربیع الأوّل سال ۶۶۰ یا ۶۶۱ هجری قمری، پنج سال پس از سقوط دولت بنی عباس توسط هولاکو در بغداد، در شهر حرّان[۱]، کانون فرقظ صابئه[۲]، به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در آن دیار سپری کرد. به سبب هجوم قوم وحشی تاتار، به همراه خانوادۀ خود، در سال ۶۶۷ هجری قمری به دمشق مهاجرت کرد.
فخرالدین بن عبدالسلام عموی ابن تیمیه و مجدالدین عبدالسلام بن عبدالله پدربزرگ وی از علمای معروف حنبلی بودند.
وی در مدرسه حنابله دمشق، نزد اساتیدی همچون پدرش عبدالحلیم، شیخ شمس الدین عبدالرحمن مقدسی، شیخ زین الدین بن مُنَجّی، شیخ مجد بن عساکر، ابن عبدالدائم، ابن ابی الیسر، مسلم بن علان، قاسم بن اربلی، کمال بن عبد، ابن ابی الخیر، یحیی بن صیرفی و ابن ابی بکر یهودی به فراگیری فقه، حدیث و اصول حنابله پرداخت. گفتنی است، بیشتر مشایخ وی علمای حنابله هستند.
ابن تیمیّه حنبلی در سال ۶۸۳ هجری قمری، یک سال پس از فوت پدرش، به جای پدر به مدیریت مدرسه سُکَّرِیّه حنابله دمشق رسید و نخستین تدریس خود را در آن جا آغاز و در سال ۶۸۴ هجری قمری تدریس تفسیر قرآن در مسجد اموی را شروع کرد. مقارن پایان سال ۶۹۱ هجری قمری به حج رفته و در سال ۶۹۲ هجری قمری به دمشق بازگشت. این سفر زمینه ساز تألیف کتاب «مناسک حج» وی بود. ابن تیمیه در این کتاب بعضی از مناسک و اعمال حج را به گمان بدعت بودن، رد کرده است.
نخستین دخالت ابن تیمیه در امور سیاسی، در سال ۶۹۳ هجری قمری در ماجرای مرد نصرانی از اهالی سویداء اتفاق افتاد. این مرد نصرانی به ناسزاگویی به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله متهم شده بود. ابن تیمیه و شیخ زین الدین فارقی برای محاکمه وی نزد نایب السلطنه عز الدین ایبک حموی آمدند. حاکم دستور احضار مرد نصرانی و محاکمه وی را صادر کرد اما قبل از ورود به دادگاه،مردم به تحریک ابن تیمیه و شیخ زین الدین فارقی به مرد نصرانی ناسزا گفتند و او را مورد ضرب شتم قرار دادند. حاکم از خودسری ابن تیمیه و شیخ زین الدین فارقی خشمگین شد و آن دو را کتک زد و زندانی کرد. مرد نصرانی در حضور حاکم و مردم، مسلمان شد و پس از آن به حجاز مهاجرت نمود اما در نزدیکی مدینه به طرز مشکوکی به قتل رسید. ابن تیمیّه حنبلی به همین مناسبت کتاب «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» را نوشت.
در سال ۶۹۸ هجری قمری مردم شهر «حماه» از وی سؤال کردند که نظر بزرگان و علما در مورد آیات صفات، مانند « اَلَّرحمنُ عَلَی العَرشِ استَوی» [۳]، «استَوَی اِلَی السَّماءِ»[۴] و فرموده پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: «إنَّ قلوب بنی آدم بین إصبعین من أصابع الرّحمن» و «یضع الجبار قدمه فی النار» چیست؟ ابن تیمیّه حنبلی در پاسخ مردم «حماه» کتاب «الحمویه الکبری» را نوشت و در این کتاب بر جسم بودن خداوند عزّ و جلّ تصریح کرد. انتشار پاسخ ابن تیمیه بین مردم، غوغایی در منطقه به راه انداخت. پس از این جریان ابن تیمیه به واسطۀ فتاوا و ارائه تفسیرهای شاذ و نادرست از آیات قرآن و روایات، شهرت یافت.
گروهی از فقهای شافعیه به مخالفت با ابن تیمیه برخاسته و تصمیم گرفتند وی را نزد جلال الدین حنفی قاضی وقت برده و محاکمه کنند اما ابن تیمیه از حضور در محکمه سر باز زد. این گروه برای آگاهی مردم از عقائد نادرست ابن تیمیه، عقائد وی در مورد آیات و روایات صفات را در شهر منتشر کردند اما امیر سیف الدین جاعان و قاضی امام الدین قزوینی و برادرش جلال الدین قزوینی به حمایت از ابن تیمیه پرداخته، عده ای از فقها را به دستور امیر کتک زدند و بقیه نیز از ترس امیر ساکت شدند.
وی همواره با اظهار نظر بر خلاف آرای مشهور و رایج بین مسلمانان، موجب تشویق اذهان و آشفتگی در عقاید و باورهای مردم می شد، تا این که در هشتم رجب سال ۷۰۵ هجری قمری قضات شهر به همراه ابن تیمیه در قصر نایب السلطنه حاضر شدند و کتاب «العقیده الواسطیه» وی قرائت شد. پس از دو جلسه مناظره با کمال الدین ابن زَملکانی و اثبات انحراف فکری و عقیدتی ابن تیمیه، وی به مصر تبعید شد و شاگرد وی جمال الدین مِزّی، صاحب «تهذیب الکمال فی أسماء الرجال» شلاق خورد.
پس از تبعید ابن تیمیّه حنبلی، از طرف حکومت در دمشق اعلام شد: هر کس عقائد ابن تیمیّه حنبلی را داشته باشد به ویژه حنبلی ها، خون و مالش مباح و هدر است.[۵]
این اعلامیه توسط ابن شهاب محمود در مسجد جامع دمشق قرائت شد. به دنبال انتشار این اعلامیه، حنبلی ها و افراد دیگری که در معرض اتهام بودند، از مذهب حنبلی اعلام برائت کردند و ادعای پیروی از مذهب و عقیده شافعی را نمودند.
گفتنی است ابن تیمیّه حنبلی در سال های ۶۹۹، ۷۰۰ و ۷۰۲ هجری قمری مردم را به مقاومت علیه حمله مغولان تشویق می کرد و در سال های ۶۹۹ و ۷۰۴ هجری قمری
علیه شیعیان کسروان لبنان فتوای جهاد داده و در لشگرکشی دولت ممالیک بر ضد آنان نیز شرکت فعال داشت.
سپس در سال ۷۰۶ هجری قمری امیر سیف الدین سلار، نایب مصر، سه تن از قضات فرقۀ شافعی، مالکی و حنبلی و نیز سه تن از فقها به نام های باجی، جزری و نمراوی را احضار کرد تا در مورد ابن تیمیه تصمیم گیری نمایند. همگی رأی به آزادی او دادند مشروط به اینکه دست از عقاید خود بردارد اما ابن تیمیه از حضور در مجلس و قبول شرائط سر باز زد و اعتنایی به این جلسه و برگزارکنندگان آن نکرد.
در شوال سال ۷۰۷ هجری قمری صوفیه به سبب جسارت های ابن تیمیه به ابن عربی، به دولت مصر شکایت کردند. داوری بر عهده قاضی شافعی واگذار گردید. مجلس محاکمه ای تشکیل شد ولی مطلب خاصی علیه ابن تیمیه ثابت نشد. ابن تیمیه در همان مجلس گفت: استغاثه منحصر به خداوند است و از پیامبر نمی شود طلب یاری کرد ولی می شود به او توسل جست و طلب شفاعت کرد.[۶]
قاضی بدرالدین ابن جماعه، احساس کرد که ابن تیمیه در قضیه توسل، ادب را نسبت به پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله رعایت نمی کند؛ لذا نامه ای به قاضی شافعی نوشت تا او را به مقتضای شریعت مجازات نماید.
قاضی شافعی نیز گفت: من نسبت به ابن تیمیه همان سخنی را گفتم که به دیگر منحرفان می گویم. آن گاه دولت مصر ابن تیمیه را بین رفتن به دمشق، اسکندریه و زندان مخیر ساخت. ابن تیمیه زندان را برگزید و روانه زندان شد.
ابن تیمیّه حنبلی در سال ۷۰۸ هجری قمری از زندان آزاد شد ولی فعالیت مجدد وی باعث شد که در آخر ماه صفر سال ۷۰۹ هجری قمری به اسکندریه مصر تبعید شود ولی پس از هشت ماه به قاهره بازگردانده شد. در اواخر سال ۷۱۶ هجری قمری بین سلطان محمد خدابنده ایلخانی و حمیضه امیر مکه، مذاکراتی برای بهتر شدن اوضاع شیعیان مکه انجام گرفت. امیر مکه قول مساعد داده بود. ظاهرا در این دوران ابن تیمیه در واکنش به این رخداد، کتاب «منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه» را در رد کتاب «منهاج الکرامه فی إثبات الإمامه» حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی نوشته و با این منجس خواندن علامه حلی با افترا و تهمت به عقاید شیعیان تاخته و باعث به هم خوردن روابط ایلخانان و امیر مکه شد.
در بیست و دوم رجب سال ۷۲۰ هجری قمری ابن تیمیّه حنبلی به دارالسعاده احضار شد. قضات و مفتیان مذاهب اسلامی (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) او را به سبب فتاوی خلاف مذاهب اسلامی مذمت نموده و به زندان محکوم کردند تا این که پس از پنج ماه و هشت روز زندانی شدن در روز دوشنبه دهم محرم سال ۷۲۱ هجری قمری از زندان آزاد شد و به دمشق بازگشت.
در سال ۷۲۶ هجری قمری ابن تیمیّه حنبلی روز جمعه در مسجد اموی در حال سخنرانی، جمله «إنّ الله ینزل إلی سماء الدنیا کنزولی هذا» را گفته و با پایین آمدن از پله های منبر، جسمانیت خدا را نشان داد. در این هنگام ابن زهراء یکی از فقهای مالکی به ابن تیمیه اعتراض کرد که با هجوم شاگردان متعصب حنبلی ابن تیمیه مواجه شد و مورد ضرب و شتم شدید آنان قرار گرفت. سپس به دستور قاضی حنابله تعزیر و به زندان محکوم شد. این واقعه خشم فقهای مالکی و شافعی را برانگیخت و از ابن تیمیه نزد ملک الامراء سیف الدین تنکز شکایت کردند.
ابن تیمیه در همان سال به خاطر نوشتن کتاب «زیاره القبور و الاستنجاد بالمقبور» که در آن فتوا به حرمت زیارت و توسل و قتل زائرین قبورداده بود، محاکمه شد و به همراه چند تن از شاگردانش به زندان محکوم شدند ولی پس از مدتی آزاد شدند تا این که در پایان همین سال ابن تیمیه را به خاطر فتاوای نادرست از جمله معصیت دانستن زیارت قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسأله طلاق[۷]، جهت محاکمه نزد قاضی القضاه مالکی بردند ولی ابن تیمیّه با امتناع از پاسخ به پرسش های قاضی، مدعی دشمنی قاضی با وی شد. قاضی القضاه مالکی دستور داد تا ابن تیمیه را در قلعه ای حبس کنند. وقتی به قاضی خبر رسید که برخی نزد ابن تیمیه رفت و آمد می کنند، گفت: اگر به خاطر کفری که از وی ثابت شده کشته نشود، باید نسبت به وی سخت گیری شود و دستور انتقال وی به زندان انفرادی را صادر کرد.
ابن تیمیه در اواخر عمر به خاطر نگارش کتاب های فتنه انگیز در زندان، قلم و دوات از او گرفته شد و از نوشتن ممنوع گردید. سرانجام ابن تیمیّه حنبلی شب دوشنبه بیست ذی القعده سال ۷۲۸ هجری قمری در قلعه دمشق مرد و او را در گورستان صوفیان دمشق دفن کردند.[۸]
شخصیت ابن تیمیّه حنبلی
با مروری بر زندگی پر تلاطم ابن تیمیه در مورد شخصیت وی سه نکته را می توان بیان کرد:
دوگانگی در افکار و رفتار
ابن تیمیه از یک سوم مردم را به جهاد علیه تهاجم مغولان تشویق می کند و از سوی دیگر با سخنان و فتاوای نادرست و اختلاف برانگیز، جامعه اسلامی را دچار بحران، آشوب و درگیری می کند.
عوام فریبی
ابن تیمیه با تظاهر به زهد و پرهیزکاری، دل های بسیاری از اهل شام را شیفته خود کرده بود و حتی بعضی از علما نیز مانند قاضی امام الدین قزوینی، جلال الدین قزوینی، قاضی صدرالدین حنفی، شهاب الدین بن مری بعلبکی و… فریفته ابن تیمیه شده بودند به گونه ای که اگر کسی به سخنرانی ابن تیمیه اعتراض می کرد، مورد ضرب و شتم اطرافیان قرار می گرفت. این درحالی است که اکثر علمای مذاهب اهل سنت، به عوام فریبی ابن تیمیه و افکار باطل وی پی برده بودند و از راه های گوناگون سعی در افشاگری و شناساندن چهره واقعی ابن تیمیه داشتند. حصنی دمشقی شافعی به این نکته مهم تصریح دارد.[۹]
درگیری وی با تمامی فرق و مذاهب
در یک جمع بندی می توان گفت: ابن تیمیه با مسلمین و غیرمسلمین درگیرد بود. در میان مسلمین با فرق مختلف اهل سنت و شیعیان اصطکاک و درگیری شدیدی داشت. وی با فتاوای خود و نگارش کتاب های علیه عقاید اشاعره، معتزله، شافعی ها، حنفی ها، مالکی ها، صوفیه و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، غزالی، قُشَیری، ابن عریف و شاذلی، جامعه اهل سنت آن دوران را به فتنه و درگیری های شدید مذهبی مبتلا کرد. همچنین با فتوا دادن به قتل شیعیان کسروان لبنان و شرکت در لشگرکشی علیه آنان و نوشتن کتاب «منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه» و توهین و جسارت به عقاید شیعیان، حقد و کینه خود را نسبت به شیعیان ابراز کرد.
درباره غیرمسلمانان و اهل ذمه نیز دیدگاهی کاملا سختگیرانه و غیرانسانی داشت و معتقد بود آنان باید در بدترین شرایط زندگی کنند.[۱۰]
به خاطر مواضع یاد شده، بی ادبی ها و جسارت های ابن تیمیه به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، بیشتر علمای اهل سنت علیه وی سخن گفته و یا کتاب هایی در رد افکار و عقائد باطل او نوشته اند.
شاگردان و همفکران ابن تیمیّه حنبلی
با وجود انتقادها و اعتراض های شدید علیه ابن تیمیه از جانب اکثر علمای اهل سنت و مرتد و کافر دانستن وی، ابن تیمیه شاگردان و همفکرانی داشت که نقش مهمی در نشر افکار وی و به چالش کشاندن جامعه اسلامی داشتند. مهم ترین شاگردان ابن تیمیه عبارتند از:
عبدالمنعم بن نجیب حرانی حنبلی (۶۰۸-۶۹۱ هجری قمری).[۱۱]
عمادالدین احمد بن ابراهیم واسطی، بغدادی، دمشقی، حنبلی، (۶۵۷۰۷۱۱ هجری قمری)، پسر شیخ سلسله اخوت رفاعیه واسط نویسنده کتاب «شرح منازل السائلین» و «مختصر کتاب سیره ابن هشام» و سایر آثار.[۱۲]
فاطمه بنت عباس بن ابی الفتح بن محمد، معروف به أمّ زینب، حنبلی، متوفای ۷۱۴ هجری قمری.[۱۳]
جمال الدین ابوحجاج یوسف بن عبدالرحمن بن یوسف بن علی، حلبی، قضاعی، کلبی، مِزّی، دمشقی، معروف به مِزّی، صاحب «تهذیب الکمال فی أسماء الرجال» (۶۵۴-۷۴۲ هجری قمری) و سایر آثار.[۱۴]
شمس الدین ابو عبدالله محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، مصری، دمشقی، شافعی، سلفی (۶۷۳-۷۴۸ هجری قمری)، صاحب آثاری چون «سیر أعلام النبلاء»، «تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام»، «تذکره الحفاظ» و «الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته» و سایر آثار.[۱۵]
محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد زِرعی، دمشقی، حنبلی، معروف به ابن قیّم جَوزیه، (۶۹۱-۷۵۱ هجری قمری)، شاگرد بارز و مروج اصلی تفکرات ابن تیمیه بعد از وفات وی، نویسنده کتاب «أعلام المُوَقّعین» و سایر آثار.[۱۶]
محمد بن شاکر بن احمد بن عبدالرحمن کتبی دمشقی،معروف به ابن شاکر کتبی (۶۸۶-۷۶۴ هجری قمری)، نویسنده «فوات الوفیات».[۱۷]
- عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی، سلفی، معروف به ابن کثیر، (۷۰۱-۷۷۴ هجری قمری)، نویسنده کتاب «البدایه و النهایه» و سایر آثار.[۱۸]
افرادی همچون عبدالرحمن بن احمد حنبلی معروف به ابن رجب، (۷۳۶ – ۷۹۵ هجری قمری)[۱۹] ، عبدالرحمن بن محمد عُلَیمی مَقدسی حنبلی (۸۶۰ -۹۲۸ هجری قمری)[۲۰] ، مَرعی بن یوسف مقدسی حنبلی، متوفای ۱۰۳۳ هجری قمری[۲۱]، بویژه محمد بن عبدالوهاب نجدی حنبلی (۱۱۱۵-۱۲۰۶ هجری قمری) نیز جزو همفکران ابن تیمیه هستند که افکار ابن تیمیه در آثار آنان کاملا مشهود است.
نکته ای که درباره مذهب بعضی از شاگردان ابن تیمیه باید گفت این است که با توجه به بخشنامه حکومت در سال ۷۰۵ هجری قمری مبنی بر جرم بودن پیروی از عقاید ابن تیمیه و ادعای پیروی شاگردان و اصحاب ابن تیمیه از مذهب شافعی، شاید بتوان گفت ادعای شافعی بودن امثال مزی، ذهبی و ابن کثیر از روی تقیه بوده است و مبنای صحیحی ندارد، این که در آثار آنان تفکرات ابن تیمیه موج می زند.
کتاب های ابن تیمیّه حنبلی
از ابن تیمیّه رساله ها و آثاری به جای مانده است که نشانگر تفکرات انحرافی وی از جمله دفاع از امویان بویژه معاویه و یزید و دشمنی با خاندان رسول الله صلّی الله علیه و آله، درگیری وی با تمامی طوایف فکری، فرق و مذاهب، است. مهم ترین آن ها عبارتند از:
«قاعده فی فضل معاویه و ابنه یزید أنّه لایسب».
«قاعده فی تفضیل الإمام أحمد».
«جواب فی الاستواء و إبطال تأویله بالاستیلاء»، در اثبات جسمانیت خداوند.
«مسأله النزول واختلاف وقته باختلاف البلدان و المطالع»، در اثبات جسمانیت خداوند.
«جواب رؤیه النساء ربهنّ فی الجنه»، در اثبات جسمانیت خداوند.
«ما تضمنه فصوص الحکم من الکفر و الالحاد و الحلول و الاتحاد»، در رد صوفیه بویژه ابن عربی.
«المسائل الاسکندریه فی الرد علی الاتحادیه و الحلولیه»، در رد صوفیه.»
«کشف حال المشایخ الاحمدیه و أحوالهم الشیطانیه»، در رد صوفیه.
«الرد علی المنطق».
«الرد علی الفلاسفه».
«اثبات المعاد و الرد علی ابن سینا».
«تعارض العقل و النقل».
«الرد علی أهل کسروان»، در رد شیعیان لبنان.
«فی جواز قتال الرافضه».
«الکلام علی بطلان الفتوه المصطلح علیها بین العوام و لیس لها أصل متصل بعلی علیه السلام».
«زیاره القبور و الاستنجاد بالمقبور».
«منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه»، معروف ترین و مهم ترین کتاب ابن تیمیّه است. وی این کتاب را در رد کتاب «منهاج الکرامه فی أثبات الإمامه» علامه حلی، نوشته است.[۲۲]
مهم تر از همه، بی احترامی ابن تیمیّه به ساحت پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، باعث به وجود آمدن موجی از اعتراض ها، انتقادهای شدید و حتی کافر، فاسق، منافق، سفیه و مرتد دانستن ابن تیمیّه از جانب علمای اسلام بویژه اهل سنت شد. علمای مذاهب مختلف اهل سنت با فتوا دادن، نوشتن کتاب و تبیین نظرات و فتاوای ابن تیمیّه به مقابله با وی پرداخته و جامعه اسلامی را از تفکرات منحرف وی آگاه ساختند.
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[۱]– حرّان شهر بزرگ و مشهوری است که در بین النهرین در مسیر موصل، شام و روم واقع شده است. گفته شده: حران اولین شهری است که بعد از طوفان نوح ساخته شده است و این نشان دهنده قدمت این شهر است. در گذشته این شهر از توابع شامات بوده و در حال حاضر این منطقه در کشور ترکیه با نام ویرانشهر شناخته می شود. حموی، معجم البلدان:ج۲، ص ۲۳۵ و محمد معین، فرهنگ فارسی:ج۵، ص۴۵۷٫
[۲]– این فرقه مدعی پیروی از حضرت شیث، یا ادریس، یا نوح، یا یحیی می باشند، که پس از انحراف از آیین و شریعت انبیای یاد شده، به آنان صابئین (منحرف شدگان از آیین انبیا) گفته شده است؛ لذا از این فرقه در کتب ملل و نحل به فرقه دهری و الحادی یاد شده است و آن را در کنار آیین زرتشت قرار داده اند. ابن حزم اندلسی ظاهری، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل:ج۱، ص۴۴ و شهرستانی اشعری شافعی، الملل و النحل، ج۲، ص۶، القسم الثانی، أهل الاهواء و النحل، الجزء الأوّل، الصابئه. برخی علمای شیعه همچون مرحوم آقای خویی و آقای خامنه ای این طائفه را اهل کتاب می دانند.
[۳]– سوره طه: آیه ۵٫
[۴]– همان.
[۵]– «و نودی بدمشق من اعتقد عقیده ابن تیمیّه حلّ دمه و ماله، خصوصاً الحنابله». ابن حجر عسقلانی شافعی، الدر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه: ج۱، ص ۱۴۷، شرح حال احمد بن عبدالحلیم، ش۴۰۹٫
[۶]– «لا یستغاث إلّا بالله، لا یستغاث بالنبی بمعنی العباره ولکن یتوسل به و یتشفع به إلی الله». ابن کثیر سلفی، البدایه و النهایه: ج۱۴، ص ۴۷، حوادث ۷۰۷ هجری قمری.
[۷]– ابن تیمیّه معتقد است با سه طلاق در یک مجلس فقط یک طلاق محقق می شود و زن حرام ابدی نمی شود. در حالی که مذاهب اهل سنت می گویند با سه طلاق در یک مجلس زن حرام ابدی می شود. شوکانی و هابی، نیل الأوطار شرح منتقی الأخبار من أحادیث سید الأخیار: ج۶، ص ۲۳۱، کتاب الطلاق، باب ما جاء فی طلاق البته و جمع الثلاث و اختیار تفریقها و جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الأربعه: ج۴، ص ۳۴۱، کتاب الطلاق، مبحث تعدد الطلاق.
[۸]– برای اطلاع از مستندات مطالب یاد شده به منابع ذیل مراجعه شود: تاریخ حوادث الزمان و أنباء و وفیات الأکابر و الأعیان من أبناءه معروف به تاریخ ابن جزری: ج۲، ص ۳۰۶-۳۱۰، شرح حال ابن تیمیّه، ش ۲۸۷؛ تذکره الحفاظ: ج۲، ص ۱۹۲ و ۱۹۳، ش ۱۱۷۵، شرح حال ابن تیمیه و معجم شیوخ الذهبی: ص ۴۱-۴۲، ش ۴۰؛ المعجم المختص بالمحدثین: ص ۲۵-۲۷، ش ۲۲ و معجم محدثی الذهبی: ص ۲۵-۲۷، ش ۲۲؛ الوافی بالوفیات: ج۷، ص ۱۵-۳۳، ش ۲۹۶۴، شرح حال ابن تیمیه؛ مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان: ج۴، ص ۲۰۹، حوادث ۷۲۸ هجری قمری؛ البدایه و النهایه: ج۱۳، ص۳۵۵ و ۳۵۶٫ حوادث ۶۹۳ هجری قمری و ج ۱۴، ص ۳-۱۴۶، حوادث ۶۹۸-۷۲۸ هجری قمری؛ تحفه النظار فی غرائب الأمصار معروف به رحله ابن بطوطه: ص ۱۱۲ و ۱۱۳؛ الذیل علی طبقات الحنابله: ج۴، ص ۳۸۷-۴۰۸، شرح حال ابن تیمیه، ش ۴۹۵؛ الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه، ج۱، ص ۱۴۴-۱۶۰، ش ۴۰۹، شرح حال ابن تیمیه؛ النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره: ج۸، ص ۳۵-۲۲۶، حوادث ۶۹۳-۷۰۹ هجری قمری و ج۹، ص ۳-۷۴، حوادث ۷۰۹-۷۲۸ هجری قمری و ص ۱۹۶ و ۱۹۷؛ شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۶، ص ۸۰-۸۶ و البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع: ج۱، ص ۶۳-۷۲، ش۴۰، شرح حال ابن تیمیه.
[۹]– «فأوّل شیء سلکه من المکر و الخدیعه أن انتمی إلی مذهب الإمام أحمد و شرع یطلب العلم و یتعبّد، فمالت إلیه قلوب المشایخ، فشر عوا فی إکرامه و التوسعه علیه… ثمّ شرع یتلقی الناس بالأنس و بسط الوجه و لین الکلام و یذکر أشیاء تحلو للنفوس، لاسیما الألفاظ العذبه مع اشتمالها علی الزهد فی الدنیا و الرغبه فی الأخره». حصنی دمشقی شافعی، دفع الشبهه عن الرسول و الرساله: ص۷۷، انتساب ابن تیمیّه إلی مذهب أحمد بن حنبل و خداعه لعوام الناس.
[۱۰]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج۱۴، ص ۵۶، حوادث ۷۰۹ هجری قمری.
[۱۱]– ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابله: ج۴، ص ۴۶۳ و ۴۶۴، ملحق تراجم حنابله، ش۲۷٫
[۱۲]– ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابله: ج۴، ص ۳۵۸- ۳۶۰، شرح حال احمد بن ابراهیم واسطی، ش ۴۷۲؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه: ج۱، ص ۹۱، ش ۲۴۰؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب:ج۶، ص ۲۴ و ۲۵، حوادث ۷۱۱ هجری قمری و زرکلی وهابی، الأعلام: ج۱، ص۸۶٫
[۱۳]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج۱۴، ص۷۴، حوادث ۷۱۴ هجری قمری و ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابله: ج۴، ص ۴۶۷، ملحق تراجم حنابله، ش۴۲٫
[۱۴]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه:ج۱۴، ص ۳۹، حوادث ۷۰۵ هجری قمری.
[۱۵]– ذهبی سلفی، معجم شیوخ الذهبی: ص ۴۱-۴۲، ش ۴۰ و المعجم المختص بالمحدثین: ص ۲۵-۲۷، ش ۲۲ و معجم محدثی الذهبی: ص ۲۵-۲۷، ش ۲۲ و مقدمه شعیب الارنؤوط بر «سیر أعلام النبلاء». ص ۳۵٫
[۱۶]– ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج۱۴، ص۲۴۶، حوادث ۷۵۱ هجری قمری؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الدور الکامنه فی أعیان المائه الثامنه: ج۳، ص ۴۰۰-۴۰۳، ش ۱۰۶۷؛ ابن تغری حنفی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره: ج۱۰، ص ۱۹۵، حوادث ۷۵۱ هجری قمری؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۶، ص ۱۶۸، حوادث ۷۵۱ هجری قمری و زرکلی وهابی، الأعلام: ج۶، ص ۵۶٫
[۱۷]– حسینی دمشقی، ذیل تذکره الحفاظ: ص ۵۸ و ۵۹، پاورقی ۵، قال الإمام تقی الدین الحصنی فی دفع شبهه من شبه و تمرد: أنّ ابن کثیر و الشمس بن عبدالهادی و الصلاح الکتبی لا یؤخذ بأقوالهم فی ابن تیمیّه، لإفتنانهم بمجالسته و هم شباب.
[۱۸]– ابن قاضی شُبه، طبقات الشافعیه: ج۳، ص ۸۵، ش ۶۳۸؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه: ج۱، ص ۳۷۳ و ۳۷۴، ش ۹۴۴؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۶، ص ۲۳۱ و ۲۳۲، حوادث ۷۷۴ هجری قمری.
[۱۹]– زرکلی وهابی، الأعلام: ج۳، ص۲۹۵٫
[۲۰]– همان، ص۳۳۱٫
[۲۱]– همان، ج۷، ص۲۰۳٫
[۲۲]– صفدی شافعی، الوافی بالوفیات: ج۷، ص ۱۵-۳۳، شرح حال ابن تیمیه، ش ۲۹۶۴٫
پاسخ دهید