متن زیر تلاش مفتضحانه ابن تیمیه برای دفاع از «یزید بن معاویه» و وجاهت بخشی به او را به تصویر کشیده است. این متن گزیده ای از کتاب سلفی گری و وهابیت، نوشته سید مهدی موسوی، جلد یکم تبارشناسی، فصل یازدهم، از صفحه ۲۲۴ تا صفحه ۲۲۶ می باشد، که توسط علی فاطمی اقتباس شده است.
ابن تیمیه و اسلام اموی
ابن تیمیه پرورش یافته اسلام اموی است؛ و از دوران طفولیت مجد و بزرگی نسبت به معاویه؛ و حقارت و توهین نسبت به امیرالمومنین علی علیه الصلاه و السلام در وجودش نهادینه شده است. در نتیجه در طول عمر خود کوشید مجد بنی امیه را اثبات کند، و فضائل آل الله را انکار نماید و پیروان ایشان را از دین خارج شده و احمق برشمارد.
زادگاه ابن تیمیه حراّن و دمشق بود؛ و در این دو مکان، اسلام اموی سابقه ای بس دراز داشت و پیش از ابن تیمیه نیز نادیده گرفتن احادیث فضائل اهل بیت و جعل احادیث مربوط به عظمت و منقبت امویان، امری پذیرفته شده بود. به همین دلیل، در حالی که یزید، نزد همه ی مسلمانان منفور است، ابن تیمیه کتابی می نویسد با عنوان «فضائل معاویه و فی یزید و انه لا یسب» (الوافی بالوفیات، ج۷، ص۱۸) و در آن مدعی می شود که یزید، هر چند گناهانی را مرتکب شده است، به علت انجام حسنات، گناهانش از میان رفته است.
دفاع از یزید
در طول تاریخ چند صد ساله اسلام، شخصی را معلوم الحال تر از یزید نمی توان یافت! وی در سال های محدود حکومت خود، سبط رسول خدا صلی الله و علیه و آله را به شهادت رساند؛ خانه ی خدا را به آتش کشید و ویران کرد؛ و در واقعه ی حرّه، خون، مال و ناموس مردم مدینه را به مدت سه روز برای لشکریان خود جایز شمرد. (منهاج السنۀ، ج ۴، ص۵۷۵)
با این وجود ابن تیمیه از صمیم قلب برای او جایگاه معنوی-ولایی قائل است و می گوید: «هرکس از تحت ولایت یزید بن معاویه خارج شود، به مرگ جاهلیه مرده است!» (منهاج السنۀ، ج۱، ص۱۱۰ و ۱۱۱)
وی در ادامه می گوید: «امیر وقت مسلمانان یزید بوده و اطاعت از او واجب است، ولو مرتکب ظلم شد و پس از قتال، واقعه حَرَّه را رقم زد و افعال منکره را مرتکب شد!» (منهاج السنۀ، ج۱، ص ۱۱۱)
و در آخر، ابن تیمیه چنین نتیجه می گیرد که «رافضه(شیعه) به مرگ جاهلی خواهند مُرد، چرا که ایشان اعظم ناس در مخالفت با خلیفه وقت(یزید) بودند، در حالی که احدی حق خروج با شمشیر بر أمیر خود را ندارد.» (منهاج السنۀ، ج۱، ص ۱۱۱)
ابن تیمیه هم چنین در کتاب «رأس الحسین»، به دفاع از یزید می پردازد
وی در دفاع از یزید به این مقدار بسنده نکرده و در کتاب معروف خود(منهاج السنۀ) نیز چنین می گوید: “گناه یزید نیز بیش تر از گناه بنی اسرائیل نبود؛ بنی اسرائیل پیامبران خود را می کشتند و کشتن حسین علیه السلام نیز بزرگ تر از کشتن پیامبران نبود.” (منهاج السنۀ، ج ۱، ص۵۵٫)
تحریف، برای دفاع از یزید
ابن تیمیه دفاع از یزید را تا آنجا پیش می برد که برای رهایی از مسئله «جواز لعن بر یزید»، اقدام به تحریف کلام احمد بن حنبل می کند:
ابن جوزی می نویسد: قاضی ابن الفراء در کتاب «المعتمد فی الاصول» چنین نقل کرده است؛ هنگامی که از احمد درباره ی حکم لعن یزید سؤال شد، گفت: “و لم لا یلعن من لعنه الله تعالی فی کتابه؟” پرسیدند: خداوند در کجای قرآن یزید را لعن کرده است؛ در پاسخ این آیه ی شریفه را خواند: «هَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ * أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ» محمد؛ ۲۲ و ۲۳ و گفت: آیا فسادی بدتر از قتل وجود دارد؟ (الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید-ابن جوزی؛ ص ۴۱)
و در جای دیگر از قول مهنا بن یحیی می گوید: از احمد در مورد یزید بن معاویه پرسیدم، پاسخ داد: او کسی است که با مردم مدینه چنان کرد! گفتم: چه کرد؟ گفت: آنچه کرد را نه به زبان توان گفت و نه به قلم توان نوشت!(از شدت زشتی شرم دارم بگویم!) گفتم: چه کسی او را در این راه یاری کرد؟ گفت: اهل شام. (الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید-ابن جوزی؛ ص ۴۰)
ابن تیمیه با وارد ساختن خدشه به صحت سند روایت فوق که از احمد نقل شد و بیانگر جواز لعن بر یزید است، روایت دیگری را ذکر می کند:
«صالح به پدرش(احمد بن حنبل) می گوید: چرا یزید را لعن نمی کنی؟ احمد در پاسخ می گوید: چه زمانی دیدی من کسی را لعن کنم؟» (منهاج السنۀ، ج۴، ص ۵۷۳)
منتهی دلالت این روایت بر «نهی لعن بر شخص معین» است، یعنی فساق را لعن کنید اما فلان فاسق معین را به اسم لعن نکنید! ظلمه را لعن کنید، اما یزید را به عنوان ظالم معین لعن نکنید. بعلاوه، منافاتی میان این دو روایت وجود ندارد و می توان بینشان جمع کرد، خصوصاً اگر روایت اول از لحاظ زمانی، پس از روایت دوم صادر شده باشد!
پاسخ دهید