سرآغاز اندیشه ی سلفی گری را باید قرن هفتم و ظهور شخصیتی به نام «ابن تیمیه» دانست. به عبارت دیگر، هرچند در دوره های پیش، اجزایی از اندیشه ی سلفی گری در میان طایفه ای از مسلمانان دیده می شد، اما در عصر ابن تیمیه، رسماً مذهبی به نام سلفی گری ابداع شد. در این دوره، حد و مرز مکتب سلفی گری تعریف شد، و بیش ترین کار «محمد بن عبدالوهاب» نیز پوشاندن جامه ی عمل بر اندیشه ی ابن تیمیه بود.

زادگاه ابن تیمیه

«تقی الدین ابوالعباس احمد بن تیمیه» در سال ۶۶۱ قمری در شهر حران زاده شد. حران یکی از شهرهای ترکیه امروز است که در دوران خلیفه ی دوم به دست «عیاض بن غنم» فتح شد. مردم حران پس از اسلام آوردن، تحت تأثیر حاکمان اموی، به شدت به بنی امیه گرایش یافتند، تا آن جا که بر اثر تبلیغات بنی امیه، نماز جمعه را بدون لعن امام علی علیه السلام تمام نمی دانستند و هنگامی که در دوره ی «عمربن عبدالعزیز»، دستور منع سب اهل بیت پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله  به حران رسید، مردم نپذیرفتند و گفتند: نماز بدون لعن ابوتراب درست نیست!  

این شهر محل بالندگی فقه حنبلی بود و خاندان ابن تیمیه و نیاکان وی، به عنوان بزرگان مذهب حنبلی، به این شهر بالیده اند. اما در سال ۶۶۷ قمری، مردم حران از ترس حمله ی مغول، شهر را ترک کردند؛ که از آن جمله، «شهاب الدین عبدالحلیم» پدر ابن تیمیه، از علمای دینی شهر بود که به همراه خانواده ی خویش روانه ی دمشق شد؛ و ابن تیمیه که در آن زمان بیش از شش سال نداشت، در همین شهر به تحصیل، و بعدها به تدریس پرداخت.

دمشق شهری بود که در سال سیزدهم هجری فتح شد و «ابوعبیده ی جراح» تا سال هفدهم، و پس از وی «عیاض بین غنم فهری» تا سال بیستم قمری از جانب نهاد خلافت بر آن حکومت کردند. سپس، دمشق جولانگاه بنی امیه و در رأس آنان، معاویه شد. دمشق به علت هم مرزی با دولت روم و دوری نسبی از مرکز اسلام، و نیز فرمان روایی شخصیتی چون معاویه، چندان طعم اسلام را نچشید و مردم آن نیز اسلامی را پذیرفتند که بنی امیه برای آن ها تعریف کرده بودند. تا آنجا که پس از جنگ صفین و ایجاد نظام پادشاهی در شام، تنها نامی از اسلام باقی ماند و مردم شام، معاویه را مترادف با اسلام شمردند.

در این دوران، سب علی و اولاد طاهرینش علیهم السلام، به عنوان سنت مؤکد در شام رواج یافت. تا آنجا که ابوسلمه انصاری می گوید: “روزی مردی را دیدم که خطاب به فرزندش گفت: حسن آب بیاور! با تعجب پرسیدم: نام فرزندت را حسن گذاشته ای؟ گفت: آری، رسم ما این است که اولاد خود را به سبب نافرمانی لعن و دشنام می دهیم، در نتیجه نامشان را حسن، حسین، جعفر و … می گذاریم تا موجب بی احترامی به خلفا نشود و در عوض، دشمنان خدا را لعن کرده باشیم!” سیر اعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۴۰۲٫

SanadEbneTeymiye-Seri3-01

SanadEbneTeymiye-Seri3-02

در نتیجه ابن تیمیه در فضای مسوم این دو شهر(حران و دمشق) پرورش یافت.

 

روزگار ابن تیمیه

نیمه ی دوم قرن هفتم و نیمه ی اول قرن هشتم، آبستن حوادث گوناگون در عرصه های مختلف بود. در این دوران از یک سو، قدرت و بنیه ی مسلمانان در جنگ های صلیبی که بیش از دو قرن ادامه یافت کاملاً به تحلیل رفت، میلیون ها نفر کشته و زخمی شدند، و ویرانی های بسیاری بر جای ماند. از طرف دیگر، حمله ی مغول به جهان اسلام در سال ۶۱۷ قمری، مسأله ی دیگری بود که شاید بیش از جنگ های صلیبی کمر مسلمانان را شکست و ویرانی های زیادی بر جای گذاشت و سرانجام در سال ۶۵۶ قمری، منجر به فروپاشی خلافت اسلامی که نمونه ی آرمانی حکومت برای اهل سنت بود، گردید. برچیده شدن خلافت عباسی توسط هلاکوخان، جهان اهل سنت را با این پرسش اساسی روبه رو کرد که در نبود نهاد خلافت، چه نهاد و نظامی مشروعیت حکومت و خلافت را داراست؟ و در این میان، پاسخ به چنین پرسشی، یکی از دغدغه های اصلی ابن تیمیه شد.

از سوی دیگر، نابه سامانی و نبود امنیت، منطقه شامات را تحت تأثیر خود قرار داده بود، به طوری که در طی نیم قرن، بیش از پانزده والی در دمشق جا به جا شدند. در نتیجه همواره شمشیر قدرت را کنترل می کرد، نه سیاست و شایستگی.

از طرف دیگر، سیل، قحطی، زلزله و بیماری در شام گسترش یافت و خلق کثیری را روانه دیار باقی نمود و گروه بیشماری را آواره کرد.

علاوه بر این اوضاع نابه سامان و پی آمد های ناگوار، فرقه های انحرافی گوناگونی در این منطقه رشد کردند و پا به عرصه وجود گذاشتند،  از جمله آن ها عبارت بودند از:

  • کرامیه، که از گروه های اهل سنت بودند و به تجسیم و تشبیه اعتقاد داشتند؛
  • نصیریه، که یکی از فرقه های غلات شیعه بودند و می پنداشتند روح خدا در حضرت علی علیه السلام حلول کرده است و به همین علت، ابن ملجم را بهترین خلق خدا می دانستند؛ زیرا روح الهی را از کالبد جسمانی آزاد کرده بود؛
  • یزیدیه، که برای یزید جایگاه بسیار والایی قائل بودند و در مناطق شامات، فتنه های بسیاری را به وجود آورند؛
  • صوفیه، که رشدشان با سطح عوام زدگی جامعه ارتباط مستقیم داشت.

 

و ابن تیمیه، در چنین اوضاع و احوالی، سمی مهلک را بر پیکر بی رمق اسلام آن روزگار تزریق کرد و سرآغازی شد برای «سلفی گری»؛ و به جای آن که به مبارزه با مکاتب الحادی بپردازد، قلب مذاهب اسلامی را نشانه گرفت.

 

دشمنان ابن تیمیه

زندگی ابن تیمیه با افت و خیز های بسیاری همراه بود؛ و بخشی از عمر خود را در زندان و تبعید به سر برد. او زندگی خود را در مبارزه با دشمنان اسلام نگذراند، بلکه همواره عموم مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، و ارزش های آنان را به مبارزه طلبید؛ و اگر در این راه زندانی یا تبعید شد، دلیلش همین ستیز نابه جای او با بسیاری از مذاهب اسلامی بوده است. در ذیل به بررسی مخالفت های ابن تیمیه با مکاتب و مذاهب اسلامی می پردازیم.

 

۱٫ اشعری ها

ابن تیمیه با نگارش کتاب «رسائل الحمویه» در سال ۶۹۸ قمری، نخستین حمله به اعتقادات «ابوالحسن اشعری» را آغاز کرد. سپس به این رویه ادامه داد تا در سال ۷۰۵ قمری، به دلیل فعالیت های تفرقه انگیز و آشوب هایی که به پا کرد، به مصر تبعید شد و در آن جا یک سال و نیم به زندان افتاد.  

 

۲٫ عارفان

ابن تیمیه پس از زندان مصر، مجبور به اقامت در قلعه ای در اسکندریه شد؛ و حملات خود را بر عارفان و صوفیان متمرکز کرد. از آنجا که در سال ۷۰۸، «سلطان ناصر» دوباره به قدرت رسید، دوره ی گشایشی برای ابن تیمیه فراهم شد و وی توانست آزادانه به ترویج عقایدش بپردازد.

اما به جای اینکه ابن تیمیه به جریان های انحرافی که با نام تصوف و عرفان فعالیت می کردند حمله کند، نوک حملات خود را به سوی «محی الدین عربی» و کتاب هایش، «فصوص الحکم» و «فتوحات مکیه» نشانه رفت! وی پس از مطالعه ی فصوص، به گمراهی و کفر محی الدین و عرفا فتوا داد و کتاب «النصوص علی الفصوص» را بر ضد او نوشت؛ و با نگارش کتاب «الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان»، رسماً همه ی عارفان را اولیای شیطان خواند. از آنجا که محی الدین در میان اهل سنت علاقه مندان فراوانی داشت، این توهین ها موجب شد تا آشوبی به پا گردد.

 

۳٫ صوفیان

تصوف یا طریقت در میان اهل سنت بسیار اهمیت دارد و حتی امروزه نیز بجز سلفیان وهابی، بیش تر اهل سنت پیرو طریقه های متصوفه اند. و آنچه حمله ابن تیمیه را به تصوف برجسته می کند، همین گرایش اهل سنت به فرقه های اصلی تصوف است.

 

۴٫ مذاهب اربعه

در سال ۷۱۲ قمری، ابن تیمیه به دمشق بازگشت و حلقه ی درس خود را از سر گرفت؛ اما باز هم سخنان نادر و بدعت انگیز وی هم چنان ادامه یافت، تا آنجا که در سال ۷۱۸ ، با بیان مسائل فقهی و آرای اجتهادی خود، به جنگ امامان مذاهب دیگر رفت، و حتی مذهب حنبلی را نیز در فروع فقهی به چالش کشید؛ و موجب شد علمای مذاهب اربعه به مقابله با وی بپردازند و پس از مباحث بسیار، از او به حاکم وقت شکایت کنند.

به نوعی می توان گفت آراء فقهی ابن تیمیه، بیشتر به شیعه نزدیک است و طبق نقلی، وی گفته است: “لم یجی بعد ابئ جعفر مثله فی اهل البیت”؛ (فتاوی الکبری، ج۱۱، ص۵۸۱) از جمله این فتواها، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  • هرگاه مردی طلاق همسر خود را با سوگندی، معلق یا مشروط به فعل یا ترک عملی کند، در حالی که به راستی قصد طلاق نداشته باشد، طلاق وی واقع نمی شود. (تاریخ الاسلام ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۵)
  • هرگاه مردی همسر خود را در یک مجلس سه طلاقه کند، تنها یک طلاق برای او به حساب می آید. (یعنی ابن تیمیه طلاق به لفظ ثلاث را، یک طلاق به حساب می آورد.) (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۴)

SanadEbneTeymiye-Seri3-03

  • وجوب قصر در نماز، در هر چه مصداق سفر واقع شود، بدون اعتبار مسافت؛ (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۳)
  • عدم شرطیت طهارت در سجود تلاوت؛ (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۳)
  • کفایت سعی واحد میان صفا و مروه در حج تمتع؛ (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۳)
  • جواز نزدیکی با زنان بت پرستان از باب ملک یمین؛ (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۳)

SanadEbneTeymiye-Seri3-04

  • جواز وضو با هرچه مطلقاً یا مقیداً آب نامیده شود؛ (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۴)
  • عدم تنجس آب قلیل، به صرف ملاقات با نجاست بدون تغّیر. (العقود الدریۀ من مناقب شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۱، ص۲۵۴)

 SanadEbneTeymiye-Seri3-05

۵٫ عامه مسلمین عصر خود

وی عقاید همه ی مسلمانان عصر خود را به چالش کشید و با بیان مسائلی مانند: حرمت توسل، شفاعت، شدّ رحال (سفر) برای زیارت پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله، و زیارت قبور پیامبران و صالحان؛ موجب پیدایش عقایدی شد که در سلفی های گذشته چندان سابقه نداشت و خط فکری انحرافی را به وجود آورد که در دوره های بعد نیز از سوی شاگردانش دنبال شد و تا به امروز ادامه دارد.

 اگر چه در گذشته، تا اندازه ای با وی به مدارا رفتار می شد، اما این عقاید موجب شد که دیدگاه های او به عنوان وهن مقام پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله و اولیای الهی تصور شود و مقابله با وی صورت جدی تری به خود بگیرد. چنان که گفته اند: در روز دوشنبه ۲۲ رجب سال ۷۲۰، قاضیان و فقیهان مذاهب در دارالسعاده در حضور نایب السلطنه جلسه ای تشکیل دادند و ابن تیمیه را به آن جلسه احضار و به علت اطاعت نکردن توبیخ کردند و مجدداً او را در قلعه ی دمشق به زندان انداختند.

 

۶٫ شیعیان

شاید بتوان گفت، اصلی ترین مذهبی که مورد بی مهری های ابن تیمیه قرار گرفت و حملات شدید او را تحمل نمود، مذهب شیعه اثنی عشریه بوده است. آنچه موجب شد تا ابن تیمیه به این اندازه بی مهری و عناد از خود نشان دهد، این بود که بین سره و ناسره تمیز نداد؛ یعنی وجود نحله ها و فرقه های منحرف در زمان او که به عنوان شیعه شناخته می شدند، اما با شیعه ی اثنا عشری تفاوت های ماهوی بسیاری داشتند؛ موجب این نگاه کینه آمیز شد. و تنها کاری که ابن تیمیه انجام داد، این بود که همه ی این جریان ها را در کنار شیعه ی امامیه قرار داد و همه ی این فرقه ها را «رافضی» نامید. فرقه هایی از قبیل:

  • غالیان؛ که برای امامان و در رأس آنان حضرت علی علیه السلام، جایگاه الوهیت قائل بودند؛ که به گفته ی مرحوم «شیخ صدوق»: “اعتقاد ما نسبت به غلات این است که آنان کافر به خدا هستند و بدتر از یهود و نصاری و مجوسیان می باشند.” (الاعتقادات شیخ صدوق، ص۹۸)

SanadEbneTeymiye-Seri3-06

SanadEbneTeymiye-Seri3-07

SanadEbneTeymiye-Seri3-08

  • اسماعیلیه یا باطنیه
  • زیدیه
  • عوام شیعه که گاه دست به کارهایی می زدند که با آموزه های واقعی شیعه ناسازگار بود.