روز یکشنبه مورخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۱، (به دلیل شیوع ویروس کرونا) پانزدهمین جلسه (چهارمین جلسه نیم سال جدید) مجازی بحث «آیات الاحکام» برای دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم قضائی توسط حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
با تبریک میلاد پربرکت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و مسئلت قبولی طاعات و عبادات و استجابت دعاها در محضر شما عزیزان خودم موضوع حکومت در قرآن کریم مطرح بود.
در جلسه قبل حکومت طاغوتیان و آثار و لوازمی که حکومت اینها در افساد و در سایر اموری که برای بشر مضرّ است در آینه قرآن کریم منعکس شد و به تماشا نشستیم.
امروز چند آیه در ارتباط با حکومت صالحان، که هم ضرورت اصل حکومت را و هم برکاتی که حکومت الهی برای مردم دارد را ان شاء الله فی الجمله استفاده میکنیم.
آیهای که در جلسات قبل در محضر شما مرور کردیم که حکومت از جانب خدای متعال است، آیه ۲۴۶ سوره مبارکه بقره بود، با دید دیگری در این کلاس و جلسه مروری میکنیم.
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا».[۲]
آیا مطالعه و نگاه نمیکنی به ملأی از بنی اسرائیل که بعد از رحلت حضرت موسی علیه السلام به پیغمبری از خودشان گفتند: برای ما ملکی انتخاب بفرمایید، پیغمبری را مبعوث کن و برانگیز که ما در راه خدا قتال کنیم.
خود این مراجعه مردمی موحد و معتقد به خدا به پیغمبر و درخواست اینکه تو برای ما ملکی را مبعوث کن و برانگیز؛ نشان میدهد که این یک حقیقتی است که مردم موحد وقتی بخواهند فرمانروایی داشته باشند به خدا و خلیفه خدا مراجعه میکنند و این مراجعه آنها یک امر مطلوب و راجحی است و آن پیغمبر هم نگفت ما در امور سیاسی دخالت نمیکنیم و ما فقط آمدهایم که برای شما مسئله بگوییم، که امروز خیلی از سکولارها نسبت به نظام اسلامی این حرف را میزنند که حکومت چه کاری به دیانت دارد و دیانت چه کاری به حکومت دارد؟
اگر انصافی باشد، کسی قرآن را قبول دارد، با این دید به آیات قرآن کریم نگاه کند میبیند آیات قرآن کریم مشحون است از این حقیقت که اسلام و ادیان الهی برای سعادت دنیا و آخرت از جانب خدای متعال در اختیار بشر قرار گرفته است، احکام فردیِ تنها نیست، قرآن کریم برای فرد هم برنامه دارد ولی ادیان الهی برای جامعه وضع شده است، برای تدبیر امور جامعه قانون فرستاده است، نه تنها قانون فرستاده است بلکه در اعلان شاخصههایی برای حاکم و حکومت هم هیچ کم نگذاشته است.
این مراجعه به پیغمبر و نحوه تعامل پیغمبر با این مطالبه عمومی، در ابتدا پیغمبر خدا خواست بگوید که حکومت از جانب خدا همیشه ذخیره است، خدای متعال هیچوقت مردم را بیپناه نمیگذارد، اما شرط استفاده از حکومت الهی آمادگی خود مردم است، تا زمانی که مردم این آمادگی را نداشته باشند و تحت فرمان او با اراده و محبّت قرار نگیرند، این جعل حکومت یا حضور حاکم خوب تأثیری در سرنوشت جامعه نخواهد داشت.
خواست مردم در تشکیل و تأسیس و ثبات و دوام حکومت و نتیجه گرفتن از حکومت، جزو شرایط لازم است و غیر قابل انکار است، همه باید این را باور کنیم که تا زمانی که مردم نخواهند دین در جامعه رواج نخواهد داشت و حکومت هم هیچ توفیقی در این امر نخواهد داشت.
پیامبر خدا فرمود: «هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا» آیا احتمال نمیدهید اگر این درخواست شما عملی بشود، فرمانده و ملکی برای شما معیّن بشود، شما در مرحله عمل با او هماهنگ نباشید؟ گفتند: «وَمَا لَنَا» مگر ما چه ایرادی داریم که از مقابله با دشمنان سر باز بزنیم، در حالی که ما مظلوم واقع شدهایم، «أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا» هم سرزمینهای ما را گرفتهاند و هم نسل جوان را از ما گرفتهاند.
اینها بعد از آنکه اعلان آمادگی کردهاند پیغمبر بنی اسرائیل برای اینها طالوت را معیّن کرد، اینها هم نق زدند، ریزش داشت، گفتند چرا طالوت؟
تا زمانی که فرمانده نداشتند فرماندهای از پیغمبر خواستند، وقتی پیغمبر با اینکه این پیشبینی را کرده بود، ولی وقتی گفت خدا برای شما طالوت را بعنوان ملک برانگیخته است، گفتند: چرا طالوت؟
بعد هم گروهی قبول کردند و طالوت فرمان را در دست خودش گرفت ولی نتیجهای که از این حکومت الهی، از این انتصاب پیغمبر به دنبال خواست مردم گرفتند، این بود که در یک جنگ نابرابر با جالوت حضور پیدا کردند، عده قلیلی هم بودند…
در روایات داریم که خداوند متعال دین خود را در طول تاریخ خلقت با هزار نفر به پیروزی رسانده است، سیصد و سیزده نفر از اینها اصحاب طالوت هستند، و سیصد و سیزده نفر هم اصحاب بدر هستند که در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در برابر هزار نفر ایستادند و خدای متعال با نزول ملائکه، جمعیت کمی که هم عده و هم عُدهشان با دشمن مجهز برابر نبودند، اینها را بر آنها پیروز کرد.
در جریان جنگ طالوت با جالوت، جنگ اسلام و کفر، جنگ حق با باطل هم قضیه از این قرار بود، آنها لشگر فراوانی بودند و امکانات جنگیشان وافر بود و اینها در آن حد نبودند، اما چون عده کمی زیر پرچم رهبری که مورد رضای خداست و منصوب خدای متعال است قرار گرفتند «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّه»[۳] خدای متعال با آن حرکت جناب داوود که یک سنگی را در آن کمان خودش گذاشت و شخص فرمانده و پادشاه را مورد هدف قرار داد، هنگامی که جالوت سقوط کرد «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّه»، خدای متعال منهزم کرد، اینها به اذن پروردگار متعال شکست خوردند.
عامل پیروزی هم یک جوان شجاع و زبده بود، «وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ» اینها روی داوود حساب باز نکرده بودند، ولی داوود جالوت را از پا درآورد و لشگر و قشون دشمن با نابودی فرماندهشان پراکنده شدند و بهم ریختند و پیروزی قطعی از آن موحدان شد.
این قسمت مجدد در مسئله حکومت و اینکه حاکم همینطور حاکم نمیشود، بلکه یک کاری، یک ایثاری، یک فضائلی باید قبلاً در او باشد، وگرنه انتصاب الهی گزاف نیست، نه موروثی است، نه نور چشم بازی است، بلکه باید کاری کرد که ارزش این معنا را داشته باشد تا خدای متعال این مناسب را به او واگذار کند.
در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام هم داریم که «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»،[۴] وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام در امتحانات سنگین سرافراز شد خدای متعال فرمود من تو را امام قرار دادم.
در اینجا هم در ابتدا حکومت به دست جالوت سپرده شد و علّت این امر هم این بود که او از نظر علمی و دانش و بینش و قدرت بدنی در جایگاه رفیعی قرار داشت و این کفایت و لیاقت را داشت که فرمان آن جمع را در اختیار داشته باشد، موفق هم شد.
اما حالا که داوود آمد و به اصلاح او آخرین گل را زد و پیروزی تیم را به نام خود ثبت کرد، خدای متعال میفرماید که «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ»، وقتی داوود مرد جنگ است، جان به کف است، شجاعت لازم را دارد، جربزه دارد، میتواند نقطه مرکزی کفر و دشمن را نشان بگیرد و جبهه باطل را درهم بریزد، خدای متعال هم در برابر این ایثار و این مجاهدت فوق العاده چند چیز به داوود داده است.
یک: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ»، به او سلطنت داد، به او رهبری سیاسی داد، به او فرمانفرمائی و رهبری آن جامعه را سپرد، «وَالْحِکْمَهَ»، علاوه بر مسئله مُلک و رهبری سیاسی خدای متعال به او حکمت داد، همان حکمتی که به لقمان داده است، همان حکمتی که به انبیاء علیهم السلام داده است.
در آیه دیگری در سوره مبارکه بقره داریم که «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»،[۵] خدای متعال به هر کسی که بخواهد حکمت میدهد و به هر کسی حکمت داده شده است خیر کثیر به او داده شده است، او برکت میکند، بینش و دانش او محکم خواهد بود.
«وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ»؛ علاوه بر حکمت که بینش هست، که نورانیت باطن هست، که بصیرت کافی هست، خدای متعال از نظر علمی هم به او تعلیم داد از آنچه که خود میخواست، نه آن مقداری که عقل بشر میرسد و آرزوهای محدود او اقتضاء میکند، هر چیزی که خودش خواست در اختیار داوود قرار داد، هم حکیم بود، هم عالم بود.
بعد نهایتاً یک قانون و قاعده برای جوامع توحیدی القاء میکند که این امّتها بیاموزند و ملتزم باشند، بدانند که داشتن یک رهبر خوب پیروزیها را تضمین میکند و محو باطل و غلبه بر دشمنان را، و اگر نباشد چه میشود.
«وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» اگر این دفاع نباشد، اگر جهاد نباشد، اگر سنگرنشینی نباشد، اگر گذشت از جان و زندگی به قومی داده نشده باشد، «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»، اصلاً زمین گرفتار هرج و مرج میشود، زندگی بشر به زندگی وحوش تبدیل میشود، نه اینکه خود این جمع آسیب میبینند و زیر پا له میشوند بلکه اصلاً جوامع بشری گرفتار هرج و مرج میشود.
اثر حرکت مجاهدین تحت فرمان یک حاکم مورد رضایت خدای متعال این خاصیت را دارد که هم امّت اسلامی را در برابر خطرات بیمه میکنند و اینها را به عزّت و قدرت میرساند و هم اینکه یک قدرت بازدارنده در برابر همهی گرگها در همهی جامعه بشری قرار میگیرد، که اگر چنین کانون قدرت توحیدی روی زمین نباشد، جرأت حکام جور و گرگهای گرسنهی قدرت و تشنهی شهرت و ریاست بشریت را نابود میکنند، فقط مسلمانها نیستند که ضربه میخورند، بلکه همه جا ضعفا زیر چکمه جلادان له میشوند و نفسی برای دفاع نخواهند داشت.
این آیه خیلی مغتنمی برای شما جوانها هست که بدانید نقش حکومت اسلامی ایران در منطقه چه شد و چگونه قدرتهای دیگری در شعاع این حکومت بروز کردند و جرأت کردند در مقابل متجاوزین قدرتنمایی کنند و ایستادگی کنند و این مقاومتی که امروز شما در لبنان میبینید که در برابر اسرائیل اولین مرتبه این گروه کم بودند که شاخ اسرائیل را شکاندند و سرزمینهای غصب شدهی زیر پای سلاح و زورگویی آنها را از آنها پس گرفتند و طعم ذلّت و شکست را به آنها چشاندند. بعد از آن هم یمن جرأت کرد و یک ملّت به معنای واقعی کلمه فقیر، توانستند سالها در برابر قدرتی مانند امریکا و قارونهای منطقه ایستادگی کنند و امروز میبینید خدای متعال نشانههای پیروزی را در اختیارشان قرار داده است.
بنابراین دفاع، جهاد، مقابله، صبر، استقامت جمعی که امکان ندارد مگر تحت فرمان و رهبری یک رهبر شایستهای که خدای متعال شایستگی او را معیّن کرده است و به مردم اعلان فرموده است.
این «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ» یک قاعده است، یک قانون ساری و جاری در تمام تاریخ است و باید این را به آیندگان هم همینطور منتقل کرد، «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»، اگر دفاع مردم نبود، اگر گروه حق و موحد در صحنه دفاع نمیآمدند و در سنگرها سینه سپر نمیکردند و در برابر حملات و تهاجم دشمن استقامت نمیکردند، نه تنها خودشان از بین میرفتند، بلکه این بهم ریختگی در همهی جامعه بشری شیرازهی جامعه انسانی پاره میشود و گرفتار هرج و مرج میشوند، دندان هر کسی تیزتر باشد و پنجهی او قویتر باشد میآید و گروهی را زیر پا له میکند، دست بالای دست بسیار است، او مدتی میخورد، یک گردن کلفتتر از او پیدا میشود و میآید و او را از بین میبرد، مرتب خونریزی و ناامنی و جنگ همیشه بصورت یک آتش سوزانی خرمن سعادت بشر را طعمه خودش قرار میدهد، «وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ» ولی خدای متعال نسبت به جهانیان فضل و احسان دارد.
اینکه خدای متعال قانون فرستاده است، برای تبیین و اجرای قانون هم پیغمبران را فرستاده است و دست پیامبران را برای انتصاب نمایندگان باز گذاشته است و این توفیق را به بندگان خدا داده است، «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»،[۶] آنهایی که اهل شکر هستند از این نعمت برای دنیا و آخرتشان استفاده میکنند، عدهای هم زیر بار انبیاء علیهم السلام و قوانین حق نمیروند و کفران میکنند. ولی استفاده از نعمت نبوت و قانون و حکومت الهی شکر نعمت است، خدای متعال این فضل را دارد و به بندگان خودش در این رابطه احسان کرده است.
این آیه کریمه در ابعاد مختلف برای ما آموزهها و عبرتها و هشدارها و تشویقها داشت.
در آیهای شبیه به همین آیه در سوره مبارکه حج داریم که آنجا هم خدای متعال همین قانون را در یک محدوده دیگری بیان کرده است که مستقیماً نقش جهاد و دفاع و صبر و استقامت و تسلیم نشدن در برابر دشمن را بیان میکند و غیرمستقیم هرکجا موفقیتی وجود دارد در پرتو یک جامعه صالح است و یک جامعه صالح در پرتو وجود قانون صالح و رهبری صالح است.
آیه ۴۰ سوره مبارکه حج اینطور فرموده است: «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ». در آیه قبل دارد: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ». به کسانی که مظلوم واقع شدهاند اجازه پیکار داده شده است، خدای متعال هم بر نصرت گروه مظلوم قدرت دارد، اگر مظلوم انفعال به خرج ندهد و ظلمپذیر نشود خدای متعال آنها را کمک میکند.
بعد فرمود: «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ»، مظلومین کسانی بودند که از دیار خودشان اخراج شدند، در ابعاد مختلف از حقوقشان محروم شدند، دیار هم مسئله آب و خاک را در بر میگیرد، هم تجاوزات فرهنگی و سیاسی، در ابعاد مختلف محرومیت از حقوق حَقّهی انسانی خودشان بوده است. جرم اینها هم این بود که گفتند: «رَبُّنَا اللَّهُ».
این یکی از آن آموزههای خیلی مهم است، بعضیها در ایران از این لیبرالها و غربگراها و راحتطلبها و مرفهین بیدرد که از جنگ میترسند، از سختیها وحشت دارند، برای اینکه از لذّتگراییشان چیزی کم نشود همیشه میگویند چکار دارید که سر به سر استکبار میگذارید؟ ما را چه به فلسطین؟ ما را چه به کشورهای دیگر؟ اینها هیچ وقت حاضر نیستند به خودشان اجازه بدهد که ظالم اگر توسعه قدرت داد، اگر ما سر به سر نگذاریم آنها سر به سر ما میگذارند.
مگر ما در پیروزی انقلاب با کشوری اعلان جنگ کرده بودیم؟ مگر ما بودیم که به عراق تجاوز کرده بودیم؟ مگر ما بودیم که در برابر امریکا و شوروی آن روز قرار گرفتیم؟ مگر ما به کشور آنها تعرّف کرده بودیم؟ آنها از اینکه حکومتی مستقل باشد و در برابر باجگیری آنها بخواهد مقاومتی نشان بدهد هراس دارند، لذا قبل از آنکه ملّتی به حقوق حَقّهی خودش دست بیابد و برای حفظ حقوق خودش حکومت و قدرتی بدست بیاورد، اینها پیش میافتند که پس نمانند.
قرآن کریم در اینجا علت حمله آنها و تجاوز متجاوزین را به صراحت اعلان فرموده است، اینها از دیارشان اخراج شدند…
الآن این فلسطینیها در اردوگاهها آواره هستند، سالیان سال است که دیار و آب و خاک و حقوقشان زیر چکمه غاصبین یهود و صهیونیستها اشغال شده است و اینها در محرومیت و در به دری جهانی بسر میبرند و هیچ جرمی هم بجز این نداشتند که اینها مسلمان بودند و یهود یک ملّت کم و یک جمعیت قلیل با پشتوانه قدرتهای بزرگ خواستند که مسلمانها شعبه شعبه بشوند و قدرت و تمرکزی برای اینها بوجود نیاید، لذا یک غده سرطانی به نام اسرائیل را در این منطقه آوردند و کاشتند و اینها آتشافروز منطقه شدند و منشأ ناامنی در همه کشورها شدند و جمعیتی هم که در آنجا بودند، خانههایشان را خراب کردند، گاهی اینها را زیر خاک مدفون کردند و تا به امروز جنایات خودشان را ادامه میدهند و فلسطینیان هیچ جرمی بجز خداپرست بودن نداشتند!
حالا اینها که جرمشان فقط اعتقاد به حق نبود، اینها برای اعتقادشان مورد هجوم قرار گرفتند، برای باورهای دینیشان مورد تعرّض ستمگران و بیدینها قرار گرفتند.
بعد از آنکه محرومیت و مظلومیت اینها را حکایت میکند، حالا یک قاعدهی کلّی میدهد که همهی علاقهمندان به فرهنگ و زندگی سالم اجتماعی درس بگیرند. «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، اگر دفاع نبود… این یک درس توحیدی است که هیچ کسی مغرور نشود و بگوید که من پیروز شدم، من بودم که این جنگ را با پیروزی به پایان رساندم، من بودم که از دشمن زهر چشم گرفتم، این «من» شیطان است، لذا خدای متعال میفرماید تو نبودی و این من بودم، ولی تو به میدان دفاع آمدی و قدرت مطلقه خدا شامل حال تو شد، این قدرت خدای متعال است، این قدرت حق است که باطل را از پا درمیآورد. اگر حق نبودی، اگر متّکی به خدای متعال نبودی چنین پیروزی را، ولو اهل استقامت هم بودی بدست نمیآوردی.
استقامت مشرکین در صدر اسلام کم نبود، ابوجهل و مشرکین حجاز خیلی استقامت داشتند و تا مرحله جان هم استقامت میکردند، ولی دفع الله بود، بشری با بشر دیگر در مقابل هم نبودند، حقّی با باطل مقابل شده بود، این نکته از آن نکتههای توحیدی تربیتی سازنده است که هر نوع پیروزی و فضیلتی نصیب آدمی بشود باید بداند منشأ همه نعمتها یاری و مشیّت و اراده قدرت قاهر در عالم است. تمام خوبیها را خدای متعال میدهد، تمام بدیها هم اینطور است که خود بشر خودش را آلوده میکند، خوبیها از خدای متعال است، پیروزی خوب هم از خدای متعال است.
لذا هم آنجا خدای متعال خودش را نشان داد، «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»، در اینجا هم فرمود: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، اگر دفاع مردم نبود که این دفاع و قدرت دفاعی و قدرت مقاومت و این صبر قدرتی است که خدای متعال میدهد، اگر دفع الله نبود، خدای متعال از جمعیت حق در مقابل باطل دفاع میکند. اگر این دفع الهی و دفاع خدا نبود…
خدای متعال در آیه دیگری هم خودش را بعنوان مدافع همیشگی مؤمن معرّفی کرده است، «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»،[۷] خدای متعال همیشه هوای مؤمن را دارد، پشتیبان مؤمن است، ناصر مؤمن است.
در این آیه کریمه هم مانند سوره مبارکه بقره میفرماید: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» اگر این دفاع نبود، اگر این رزمندهها نبودند، اگر سینههای خودشان را در مقابل آتش دشمن سپر نمیکردند، اگر در خون خودشان نمیغلتیدند، اگر موجب یتیمی فرزندانشان و بیسرپرستی خانوادههایشان نمیشدند، اگر از همه مواهب دنیا چشم نمیپوشیدند و به جبههها نمیرفتند و سالها در جبهه در برابر همه مشکلات و مصیبتها نمیایستادند امروز ما این کلاسها را نداشتیم، امروز ما مسجد نداشتیم، امروز ما کانون فرهنگی و آموزشی و فرهنگی و رشد دانشی و بینشی و اخلاقی نداشتیم.
«لَهُدِّمَتْ»؛ باید شما باطل را بشناسید، باطل آتشی است که اگر آن را مهار نکنید هستیسوز است و خرمن سعادت بشر را در کام خودش خاکستر میکند، «لَهُدِّمَتْ»، از بین میرفت، چه چیزهایی از بین میرفت؟ «صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، محل عبادت اهل کتاب، صومعهها، معابد، هر کجایی که بوی خدا و عبادت باشد آتش باطل به سراغ آن میآید مگر اینکه انسان بتواند پیشگیری کند و یا این آتش را دور کند و یا بتواند این آتش را خاموش کند. اگر کسی به سراغ آتش ظلم و تعدی و افزونخواهی نرود که آن را خاموش کند یا مهار کند و در مسیر صحیح از آن استفاده کند، کار آتش سوزاندن است و تر و خشک را هم میسوزاند. صومعهها را از بین میبردند، و معابد یهود نصاری را از بین میبردند، مساجد مسلمین را از بین میبردند.
یعنی اگر یهود در زمان حضرت موسی علیه السلام در کنار حضرت موسی علیه السلام جنگ نمیکرد، اگر نصاری… هم در زمان حضرت موسی علیه السلام و پیامبران موسوی و هم زمان حضرت عیسی علیه السلام و اوصیای عیسوی، همه اهل پیکار بودند، اهل جهاد بودند، در سنگر حضور پیدا میکردند، با باطل مقابله میکردند.
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اوصیای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا قیامت، اگر این قانون جهاد و دفاع بصورت یک باورِ قانونی مشروع نصب العین موحدان عالم، چه یهودی و چه نصاری و چه مسلمان و چه کسانی که عبادت فردی دارند و به هیچ چیزی کاری ندارند و در یک معبد به تنهایی زندگی و عبادت میکنند، باطل صبر نمیکند، تر و خشک را میسوزاند، فرد و جامعه توحیدی را از بین میبرد، هدف باطل این است که حق و مقاومتی نباشد.
«هُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ» صومعهها و بیع یهودی و مساجد… که مجموعه اینها یعنی مراکزی که در این مراکز «یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»، هر کجا بوی خدا بیاید، هر کجا نام خدا مطرح بشود، هر کجا کسی از حق مطلق و از ذات ربوبی یاد کند مشرکین و کفار و بتپرستها برنمیتابند، وجود یک موحد را هم برنمیتابند، و هر کسی به هر شکلی بخواهد فرهنگ دینی که همان فرهنگ حقگرایی است، حفاظت از حق است، دفاع از حق است، گرایش به حق است، گرایش به عدل است، عدل محور و حق محور باشد، که این نمیشود مگر در پرتو یاد خدا، و چون یاد خدا منشأ حق و عدل است، این گروههای متجاوز و افزونطلب هرگز چشمپوشی نمیکنند.
لذا هر کسی ولو اینکه هیچ کاری به کار هیچ کسی نداشته باشد، در گوشهای رفته است و غاری را پیدا کرده است و در آنجا خدا را عبادت میکند… کفار همه فرعون هستند، تنها فرعون نمیگفت که «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی»،[۸] امروز که این امریکا فرعون زمان ما میخواهد جهان را بصورت یک دهکده دربیاورد و یک کدخدا در این دهکده جهانی حاکم باشد و آن هم استکبار امریکایی و استکبار فرعونی او، این دقیقاً کار فرعون را میکند، لذا هم با فساد و فحشا مراکز عبادی را تعطیل میکند و خلوت میکند و هم با قلدری، هم با فیلم و عکس و هنر اعتقادات طرفداران حق را تخریب میکند، هم با زور و جنگ و تحمیل جنگ بر مزدوران خودش همیشه بشریتی که بناست در این چند روزهی عمر خدا را پرستش کنند و برای زندگی ابدی خودشان با خودشان توشه ببرند، آنها مزاحم هستند، اساساً حق و باطل با یکدیگر تضاد جوهری دارند، اینکه ما چکار داریم، ما کار نداریم بلکه آنها به ما کار دارند.
خدای متعال در این آیات به ما هم درس اخلاقی میدهد، درس خودسازی میدهد، و هم ما را تشویق به ایثار و نثار میکند، و هم در حیطه سیاست و حیطه تشکیل اجتماعات مسیر را بوضوح برای ما روشن میکند که راه نجات کدام است و راه اضمحلال و معدوم شدن کدام است.
لذا مسئله حکومت اسلامی که زیر این پرچم مسئله حق و عدالت مطرح است و برای التزام به حق و عدل، موازنه قدرت پیش میآید و قدرتهای باطل برنمیتابند، و اگر جمعیت حقمدار و عدالت محور به صحنه نیایند و دفاع نکنند از بین میروند و دشمن پایگاههای فرهنگیشان را منهدم میکند، و باید بدانند که اگر به میدان آمدند خدای متعال آنها را نصرت میکند، ولی اگر به میدان نیامدند دیگر دفع الله نیست، خدای متعال رها میکند، و کسی که خدای متعال او را کمک نکند، یاوری نخواهد داشت.
در آیات دیگر قرآن کریم ان شاء الله از این دست مسائلی که از برکات تشکیل حکومت اسلامی است، نشر فرهنگ آزاد زیستن است و گسستن زنجیرهای وابستگی و اسارت است، ان شاء الله در جلسات بعد مطالبی را به عرض شما عزیزانمان خواهیم رساند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴۶ (أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ)
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۱ (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ)
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹ (یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)
[۶] سوره مبارکه انسان، آیه ۳
[۷] سوره مبارکه حج، آیه ۳۸ (إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ)
[۸] سوره مبارکه نازعات، آیه ۲۴
پاسخ دهید