یکی از مباحث مهمی که در میان علمای وهابیت مطرح است، موضع گیری ایشان نسبت به اصطلاح «وهابیت» است که موافقان و مخالفانی دارد. حسن فرحان مالکی با بیان مقدمه ای اظهار می دارد: «بیشتر پیشوایان مذهبی، نام مذهب خود را انتخاب نکرده اند؛ بلکه مردم پس از مرگشان نام مذاهب را بر میگزیده اند.» و با بیان اینکه تبادر ذهنی کثیری از مردم بر اساس همین نام و اطلاق آن بر این فرقه ی خاص می باشد؛ عمل مخالفان این نامگذاری را نکوهش می کند. متن ذیل توسط علی فاطمی اقتباس شده است.
لزومی ندارد مراد یا پیشوای یک مسلک برای آیین خود اقدام به نامگذاری کند، زیرا با توجه به بررسی هایی که انجام داده ام، به این نتیجه رسیده ام که بیشتر پیشوایان مذهبی، بلکه هیچ یک از آنان، نام مذهب خود را انتخاب نکرده اند؛ بلکه پس از مرگ آنها مردم نام مذاهب آنان را بر میگزیده اند.
بنابراین می توان چنین گفت: نه احمد حنبل، نام حنبلی را برای مذهب خود برگزید، نه شافعی شافعیه را، نه ابوحنیفه را، نه مالک، مالکیه را، نه جعفر صادق علیه السلام، اثناعشریه یا امامیه را، نه زید بن علی، زیدیه را؛ و نه طبری، داوود ظاهری، عبدالله بن اباض و سایر پیشوایان مذاهب، نام مذهب خود را برگزیده اند. حتی شاگردان خاص آنان نیز به چنین کاری دست نزده اند، بلکه این گونه نام گذاری با گذشت زمان، و در نتیجه بررسی ویژگی و مبانی هر مذهب، تعیین میشده است.
نکته دیگر آنست که از شروط مذهب، این نیست که در سه قرن اول تاریخ اسلام به وجود آمده باشد. همان گونه که جریان یا مذهبی که مبنای فکری و عملی آن، بر پایۀ دلایل سستی استوار شده است، نام گذاری بهترین نامها نیز برای آن نفعی ندارد، هر چند تاریخ پیدایش آن در قرن اول باشد. بنابراین عامل مهم در ماندگاری مذهب، درستی، علم، ایمان ناب و عمل نیکِ پایه گذار آن است، نه نام گذاری آن.
تبادر ذهنی مسلمین
بیشتر مسلمانان معاصر، این اصطلاح یا عنوان را منحصراً درباره جریان فکری با گرایش اصطلاح طلبانه که تاریخ، ویژگیها، نوشتهها و مشایخ خاص خود را داراست، به کار میبرند و به صورت فرقه ای خاص شناخته شده است؛ و این دلالت بر تبادر ذهنی مسلمین بر این مطلب است.
موافقان
نظر به اینکه واژۀ «وهابیت» برای سرزنش یا ستایش مسلک شیخ محمد نیست، اگر وهابیان نیز آن را به عنوان مذهب بپذیرند، باعث سرزنش نیست، زیرا مذهبی که بر پایه ی دلایل صحیح استوار شود، نام جدید یا نام گذاری مردم به آن زیان نمی رساند.
علمای دعوت کاربرد واژۀ وهابیت را جایز میدانند و در کتاب هایشان بدون ترس از اتهام زدن به مذهب، آن را ذکر میکنند، بلکه چه بسا کتابها و مقالاتی در عقاید وهابیت و دعوت آنان تالیف کرده اند. از جمله علمایی که از اصطلاح «وهابیت» استفاده کرده، سلیمان بن سحمان است و پیش از او محمد بن عبداللطیف[۱] و دیگران هستند. همچنین مدافعان وهابیت مانند: محمد رشید رضا، عبدالله قصیمی، سلیمان دخیل، احمد بن حجر ابوطامی، مسعود ندوی، ابراهیم بن عبید، نویسندۀ کتاب التذکره و دیگران در نوشتههای خود این واژه را به کار برده اند.
مخالفان
شگفتی من از پیروانی است که تأکید میکنند واژۀ وهابیت، نامی است که دشمنان برای این جریان فکری تعیین کرده اند؛ و درباره آن لقب و نام گذاری بحث میکنند.به عنوان نمونه شیخ حامد فقی تلاش کرد در انگیزۀ هر یک از کسانی که در گفتههای خود، از این اصطلاح بهره گرفته اند، تشکیک ایجاد کند و پیشنهاد کرده است، اصطلاح «دعوت محمدیه» را برای آن به کار ببرند؛ زیرا منسوب به شیخ محمد بن عبدالوهاب است، نه پدرش، عبدالوهاب! از علمای متأخر نیز، شیخ صالح فوزان برای رد کردن دیدگاه ابی زهره و دیگران، در این مسئله از او پیروی کردهاست.
اما تقاضای فقی و فوزان، مبنی بر اینکه به جای وهابیت دعوت محمدیه را به کار ببریم، چون نام بنیان گذار آن شیخ محمد است، شگفت انگیز میباشد، چرا که اغلب مذاهب مشهور به نام صاحبان آنها نام گذاری نشده، بلکه به نام پدران یا اجداد صاحبان مذاهب نام گذاری شده است؛ مثلاً، مذهب حنبلی منسوب به حنبل میباشد و حنبل پدربزرگ احمد است، زیرا نام او، احمد بن محمد بن حنبل است و شیخ فوزان یا شیخ فقی و پیروان آن دو، به نام گذاری حنابله اعتراض نمی کنند و به مذهب حنبلی نمی گویند مذهب احمدی.
همینطور مذهب شافعی منسوب به شافع است که جد چهارم شافعی است، زیرا نام شافعی، محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع است، اما به مذهب شافعی نمی گویند مذهب محمدی. و یا حنیفه منسوب به ابوحنیفه است و حنیفه نام صاحب مذهب نیست، بلکه نام او نعمان بن ثابت است؛ و نیز مذهب اشاعره که منتسب به ابوالحسن اشعری است، اشعر، جد دوران جاهلیت تمام قبیله اشاعره است که یکی از آنان ابوالحسن می باشد، از این رو نام او اشعر بن ادد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان بن سبأ است. او جد قبیلۀ اشاعره است که میان او و ابوالحسن اشعری، صاحب مذهب اشاعره، دهها تن از پدران او قرار دارند. یا مذهب «اباضیه» منسوب به عبدالله بن اباض است و همچنین امثال این موارد، که تقریباً نمی توان مذهبی یافت که به نام صاحب مذهب باشد، مگر موارد اندکی مانند مالکی، منسوب به مالک بن انس و زیدیه منسوب به زید بن علی و جعفریه، منسوب به جعفر صادق علیه السلام.
بنابراین کسی که واژۀ وهابیت را بر مذهب شیخ اطلاق میکند، در درستی گفتار با کسی که واژۀ حنابله را بر پیروان احمد بن محمد بن حنبل اطلاق میکند، تفاوتی ندارد.
وانگهی، مثلاً شیخ صالح فوزان واژۀ «سروریه» را بر پیروان محمد بن سرور بن نایف زین العابدین، به کار میبرد، پس چرا از آنان با نام محمدیه یاد نمیکند!
امروز از پیروان سلفیه القابی را میشنویم که به قصد توهین بر دیگران اظهار میکنند؛ مانند: جامیین، مدخلیین، بازیین، البانیین، قطبیین و بنائیین که عمل ناروایی است.
منبع: مبلغ نه پیامبر / حسن بن فرحان مالکی / نشر ادیان
[۱] الدرر السنیه، ج۸، ص ۴۳۳٫
پاسخ دهید