ممکن است برخی از پیروان مکتب خلفا، منکر کرامات و اعجاز ائمه معصومین علیهمالسلام باشند. آنها اصل ضرورت و لزوم صدور معجره و کرامت را از ایشان منکر می باشند. در این مختصر، سعی شده است تا قدری به این مسأله پرداخته شود؛ هرچند کسی که عالمانه منکر ولایت ائمه هداست، «سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون» !
قدرت معنوی انبیا و اولیاء خدا
در طول تاریخ بشر انسانهایی (انبیاء و اولیاء و..) بودهاند که از ویژگی و توانمندی خاصی برخوردار بودهاند و قدرت انجام کارهایی را داشتهاند که بقیه افراد قادر به انجام آن نبودهاند. این افراد به واسطه ارتباط با خداوند و داشتن قدرت روحی و معنوی خاص در تاریخ میدرخشند، و هیچ کسی و لو اندک اطلاعی از تاریخ داشته باشد، وجود این افراد و قدرت و توانشان را انکار نمیکند.
به عنوان مثال، مسلمانان وجود مبارک پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را مظهر رحمت خداوند دانسته، از او کرامات و معجزات فراوانی را نقل کردهاند و منشأ آن را ارتباط با خدا، و برگزیدگی آن حضرت میدانند. لذا اگر فردی و یا افرادی دیگر دارای چنین ویژگی و منصوب از طرف خداوند باشند، جای انکار و شبهه در توانمندی و قدرت مداری آنان نیست. حال برای اینکه بررسی کنیم آیا امامان شیعه همان ملاکها و معیارهای انبیاء و اولیاء را دارند یا نه؟ به توضیح آن میپردازیم:
امام معصوم، ادامه دهنده راه پیامبر
بدیهی است که امام ادامه دهنده راه نبی است و دعوت کننده به همان دینی نبی و لذا خود دین جدیدی ارائه نمیکند. امام، و پیشوا به کسی گفته میشود که پیش جماعتی افتاده و رهبری ایشان را در یک مسیر اجتماعی یا مرام سیاسی یا مسلک اجتماعی یا دینی به عهده بگیرد. امامت و پیشوایی دینی در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد، از جهت حکومت اسلامی، از جهت بیان معارف و احکام اسلام و از جهت رهبری و ارشاد حیات معنوی.
شیعه معتقد است که جامعه اسلامی به هر سه جهت نامبرده نیازمند است. و کسی که متصدی اداره جهات نامبرده است و پیشوایی جماعت را در آن جهات به عهده دارد، از ناحیه خدا و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باید تعیین شده و البته پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز به امر خداوند، آن فرد را تعیین فرموده است و آیات و اخبار متواتر قطعی مانند: (آیه ولایت، حدیث غدیر، حدیث سقیفه، و حدیث ثقلین و غیر آنها به این معنی دلالت میکند. بدیهی است که نص و تعیین از طرف خداوند نوعی امتیاز است. و توانمند کردن وی بر انجام معجزه، نیز جلوه این امتیاز و برتری است که خداوند به آنان اعطاء میکند.
و معجزه که برای تأیید صداقت در ادعا و امانت در رسالت است، باید به گونهای بیان شود که دیگران از انجام و ادعای آن ناتوان باشند و به عبارتی بایستی خارق العاده باشد و همچنین خارق طبیعی باشد[۱].
پس معجزه با این شرایط برای هیچ کس محقق نخواهد شد، مگر به اذن خدا و عنایت و توجه او[۲]، اینجا همانگونه که مردم برای شناخت پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیازمند معجزه هستند، خود پیامبر نیز محتاج ارائه اعجاز است، تا با آن ادعای خود را به اثبات برساند و خودش را معرفی نماید[۳]. در کتب اهل سنت و شیعه از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و دیگر پیامبران علیهمالسلام اعجازهایی نقل شده است، که خود دلیل بر امتیاز خاص و توانمندی انحصاری آنان است. و با این ویژگی از بقیه مردم نوعی برتری و سرآمدی دارند. و هر کس که این ویژگی را داشته باشد برتری و سرآمدی نیز همراه اوست. حال که در شخصیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و داشتن اعجاز و قدرت او بحثی نیست، و میدانیم که او دارای مقام عصمت هم بود، سخنش را درباره جانشین و یا جانشینان بعد از خود میشنویم.
خصوصیات و کرامات ائمه اطهار در کتب فریقین
باید توجه داشت که شیعه و سنی، فضایل و کرامات زیادی از اهل بیت علیهم السلام را نقل کرده اند. چنانچه سیوطی در کتاب «الخصائص» از ابویعلی و الحاکم از ابوذر نقل کردهاند که ابوذر گفت: «من از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود: «آگاه باشید اهل بیت من مثل کشتی نوح میباشند، کسی که بر آن کشتی سوار شده، نجات یابد و کسی که از آن تخلف کند، غرق و نابود گردد.»[۴].
شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد جوینی الشافعی در حدیثی که سندش را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله میرساند، نقل میکند که در این حدیث بعد از ذکر فضائل حضرت علی علیهالسلام ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «حسن و حسین دو امام و پیشوای این امت هستند، دو پیشوا بعد از پدرشان و آن دو جوانان اهل بهشت هستند که مادرشان فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و پدرشان سید الوصیین، و از نسل و صلب امام حسین علیهالسلام نه نفر که آخرین آنان قائم علیهالسلام از فرزندان من است، طاعت آنان طاعت من و عصیان بر آنان عصیان بر من است،کسانی که آنان را انکار کنند و حرمت آنان را ضایع نمایند، از آنان به خدا شکایت میکنم که خداوند برای آنان خوب وکیل و یاوری است، و انتقام گیرنده با قدرتی است»[۵].
و از جمله مواردی که دلالت بر ویژگی خاص حضرت علی علیهالسلام میکند، عذاب نمودن دشمنان او است که آیه شریفه «و سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع» ؛ (سائل و سؤال کننده عذابی درخواست، که بر آن واقع شود و حال آن که کافر قدرت دفع عذاب ندارند، و (عذاب واقع شد و نتوانستند دفع نمایند.)
این آیه در شأن، مقام و منزلت علی علیهالسلام است، بدینگونه که بعد از واقعه غدیر خم پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «باید شاهدین به غائبین این واقعه را برسانند، و این خبر شیوع در میان مسلمین پیدا کرد، تا اینکه شخصی به نام حارث بن النعمان قهری، خبردار شد، آمد خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و گفت: «ای پیامبر خدا، به ما فرمودی: شهادت به یگانگی خدا بدهیم، دادیم، شهادت به رسالت خود بدهیم، دادیم، نمازهای پنجگانه انجام دهیم، دادیم، امر به روزه در ماه رمضان، و حج خانه خدا، و… قبول کردیم، ولی به اینها راضی نشدی و فرمودی: کسی که من مولای او هستم از این به بعد علی علیهالسلام مولای اوست. و او را بزرگ کردی و حتی خویشاوندی را اداء نمودی»! پیامبر صلیاللهعلیهوآله خشمگین شد و فرمود: «به خدایی که خدایی نیست مگر او، این سخن از من نبود، امری بود از طرف خداوند که بر من نازل شد (این سخن را سه بار تکرار فرمود)». سپس حارث گفت: «خدایا اگر این سخن درست و حق میباشد، پس بر ما سنگهایی از آسمان بباران، یا اینکه ما را عذاب کن، عذابی سخت». سخن او تمام شد، ولی ناقه وی هنوز حرکت نکرده بود که سنگی از آسمان بر فرق سر او فرود آمد و مرد!! در این هنگام آیه شریفه مذکور نازل شد[۶].
نسائی نیز در کتاب «خصائص» خود میگوید: «پس از نوشتن این کتاب وارد شام شدم، به من گفتند: چرا فضائل معاویه را ننوشتی؟ گفتم: چون هیچ فضیلتی برایش سراغ ندارم، مگر دعای پیامبر صلیاللهعلیهوآله که فرمود: «خداوند هرگز شکمش را سیر نکند». آنها خشمگین شدند، آنقدر با تازیانه بر زیر شکمش میزدند تا به شهادت رسید»[۷].
امّا راجع به مناقب و فضائل حضرت علی علیهالسلام خوب است به کتب اهل سنت رجوع شود تا بهتر روشن گردد که ائمه علیهمالسلام همانند پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قرآن، افراد عادی و معمولی نمیباشند، تا با بقیه مردم قیاس شوند، همانگونه که قرآن با بقیه کتابهای حتی کتب آسمانی دیگر قیاس نمیشود، و از قدر و منزلتی خاص بدلیل مطالب عمیق و استوار آن که از خداوند است، برخوردار است. امامان شیعه نیز چون منصوب از طرف خداوند هستند، با بقیه افراد جامعه قیاس نمیشوند، و قطعاً با عنایت و توجه خداوند از برتریهایی برخوردارند، پس باید الگو باشند، و به آنان تأسی کرده و حتماً توان انجام کارهایی را به اذن خداوند دارند.
در جریان غدیر خم، که اهل سنت با سندهای تاریخی و تفسیری و روایی فراوانی آن را ذکر کردهاند، عدهای از صحابه به دلیل حسادت، کینه و بغض که از حضرت علی علیهالسلام داشتند، امامت و ولایت او را قبول نکرده و به آن شهادت ندادند. از جمله انس بن مالک که حضرت علی علیهالسلام به او فرمود: «تو را چه میشود که به آنچه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدی، شهادت نمیدهی؟!» او از سر کبر و غرور گفت: «ای امیر المؤمنین کهولت سن و فراموشی باعث شده است». امام علیهالسلام فرمود: «اگر دروغ میگویی خداوند صورت تو را به درد برص (سفیدی در صورت) مبتلا کند که با عمامه نتوانی آن را مخفی کنی»! هنوز بلند نشده بود که به درد مبتلا شد و از آن به بعد گریه میکرد و میگفت: «مرا مردی نفرین کرد که عبد صالح خدا بود و من از شهادت به امامت او طفره رفتم». این داستان را ابن قتیبه و احمد بن حنبل نیز نقل کردهاند[۸].
نتیجه
نتیجه اینکه، از معجزههای فراوان ائمه اطهار علیهمالسلام که اهل سنت نیز نقل کردهاند که ذکر همه آنها از حوصله بحث خارج است. بنابرین با ادله عقلی و نقلی و ذکر واقعههای تاریخی و روایی… وجود افرادی که دارای توان فوق بشری (اعجاز) باشد، امری طبیعی است.
پس همان دلیل عقلی و نقلی که وجود پیامبر را لازم و ضروری میدانست و توان انجام کارهای فوق بشری را برای وی ثابت میکرد. برای جانشین و جانشینان او نیز با همان ادله انجام کارهای فوق بشری را امری ممکن، و واقع شدنی، و عقلانی میشمارد و اطاعت از آنان را موجب رستگاری و هدایت میداند و چون از ویژگیهای خاص و امتیازاتی الهی برخوردارند، و در جامعه برتری دارند. به همین دلیل هم لیاقت رهبری و هدایتگری را نیز دارند.
[۱] دلائل الامامه، شیخ ابی جعفر بن جریر بن رستم الطبری، ج اول، سال ۱۴۱۲، قم، ص ۹
[۲] همان
[۳] عصمه الانبیاء، فخر رازی، ص ۴۴، بیجا، بیتا، تک جلدی
[۴] فلک النجاه فی الامامه و الصلاه، علی محمد فتح الدین حنفی، چ دوم، سال ۱۴۱۸، ص ۴۰، ناشر مؤسسه دار الاسلام
[۵] مجموعه الرسائل، الشیخ لطف الله صافی، ج ۲، ص ۸۴، بیتا، بیجا
[۶] شواهد التنزیل، للحسکانی، ج ۲، ص ۲۸۶؛ تفسیر ثعالبی، ذیل آیه شأن سائل؛ تفسیر القرطبی الجامع لاحکام القرآن، لابی عبدالله محمد بن احمد الانصاری القُرطبی، چ ۱۴۰۵، ۲۰ جلدی، بیروت، موسسه التاریخ العربی، ج ۱۸، ص ۲۷۸
[۷] از آگاهان بپرسید، دکتر تیجانی، ج ۱، ص ۱۰۲
[۸] کتاب المعارف، ابن قتیبه الدینوری، ص ۲۵۱، باب الرجس؛ مُسند احمد، الامام احمد بن حنبل، بیتا، بیروت، ۶۰ جلدی، ناشر دار صادر
پاسخ دهید