برخی سؤال می کنند: در آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر» ، ابتدا امر به اطاعت از خدا، رسول و اولی الامر شده است، اما بعداً فقط خدا و رسول، مرجع حل تنازع معرفی شدهاند نه اولی الامر، که این مطلب دلیل بر غیر معصوم بودن اولی الامر است! حال در این مختصر سعی داریم به این شبهه پاسخ دهیم.
- پاسخ اجمالی:
- جواب تفصیلی:
- الف) عصمت اهلبیت با دلایل دیگر
- ۱- عصمت اثبات شده از عطف بیان
- ۲- تعیین مصداق «اولی الامر» در روایات
- ۳- دلایل عقلی
- ۴- آیه تطهیر
- ۵- حدیث ثقلین
- ب) تعیین مصداق مرجع حل اختلاف
- ۱- اختلاف در احکام است.
- ۲- اختلاف در تعیین مصداق اولی الامر است.
- ۳- اختلاف در اموری که رفع اختلاف به دست آنان نیست.
پاسخ اجمالی:
طبق نظر مفسران، آیه مذکور به خودی خود، بر عصمت اولیالامر دلالت می کند. مقصود از اولیالامر، طبق روایات شیعه و اهل سنت، ائمه اهل بیت علیهالسلام میباشند که علاوه بر آیه مورد بحث، دلائل دیگر عقلی و نقلی مانند: آیه تطهیر و حدیث ثقلین و … بر عصمت آنان دلالت میکند.
در رابطه با مقصود «متنازع فیه» نظرات مختلفی داده شده است. برخی معتقدند که مراد از «متنازع فیه» احکام کلی دین است؛ بعضی دیگر، تعیین خود «اولیالامر» را مصداق «متنازع فیه» می دانند؛ اما نظر بهتر و جامع آن است که؛ مراد از «متنازع فیه» هر چیزی است که اولی الامر در آن استقلال ندارند. در هر صورت شیعه به این آیه عمل نموده است، ولی اهل سنت از آن اعراض کردهاند.
جواب تفصیلی:
الف) عصمت اهلبیت با دلایل دیگر
۱- عصمت اثبات شده از عطف بیان
خود همین آیه شریفه، چنانکه مفسران شیعه[۱] و اهل سنت[۲] با صراحت بیان کردهاند، دلالت بر عصمت اولیالامر میکند؛ زیرا در آن، اطاعت اولی الامر، با «و» که نشانگر اجتماع و اشتراک حکم قبل و بعد از خودش است، به اطاعت از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله عطف شده است و با یک صیغه، بدون هیچ قید و شرطی، به اطاعت آنها (رسول و اولیالامر) امر شده است. این نشانگر یکسانی اطاعت آن دو میباشد. و مسلماً پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله معصوم است؛ زیرا طبق آیه ۳۴ سوره مبارکه نجم، جز وحی، چیزی از زبان پیامبر خارج نمی شود[۳].
بنابرین «اولی الامر» نیز معصومند و اگر معصوم نبودند امر به اطاعت از آنها و رسول با یک صیغه و بدون قید و شرط نمیشد؛ بلکه مانند اطاعت از والدین، جدا و مقید به عدم معصیت میشد.[۴] چنانکه حضرت علی علیهالسلام نیز علت اطاعت از اولی الامر را عصمت ایشان می داند[۵]
۲- تعیین مصداق «اولی الامر» در روایات
طبق آنچه گذشت اولی الامر معصومند و چون هیچ یک از اهل حل و عقد معصوم نیستند، پس نمیتوانند اولی الامر باشن؛د بلکه طبق روایات شیعه[۶] و اهل سنت،[۷] اولی الامر، ائمه اهل بیت علیهالسلام میباشند. چنانکه محمد بن ابراهیم جوینی از علمای اهل سنت طبق نقل کتاب شبهای پیشاور از کتاب فرائد السمطین او گفته است: «طبق آنچه از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به ما رسیده، مراد از «اولی الامر» در آیه شریفه علی بن ابی طالب علیهالسلام و اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است»[۸] که جهت اختصار به یک روایت اکتفا میشود؛ در ینابیع المود تألیف قندوزی- عالم سنی- از امام صادق (ع) در مورد آیه مورد بحث چنین نقل میکند که اولوالامر، همان ائمه اهل بیت علیهم السلام میباشند[۹].
۳- دلایل عقلی
در کشف المراد پنج دلیل ذکر شده[۱۰] که کوتاهترین آنها چنین است: «اگر خطا از امام اولیالامر صادر شود، انکار آن واجب است و این با امر به اطاعت مطلق او در آیه «اطیعو الله» در تضاد است.»[۱۱]
۴- آیه تطهیر
اراده موجود در آیه تطهیر، اراده تکوینی است؛ زیرا اراده تشریعی اختصاص به اهل بیت ندارد. بلکه خدا میخواهد همه پاک باشند،[۱۲] و از آنجایی که اگر اراده خدا به چیزی تعلق بگیرد، حتما واقع میشود. [۱۳]
عصمت و پاکی اهل بیت علیهمالسلام نیز محقق شده است و طبق روایات فراوانی که از شیعه[۱۴] و اهل سنت[۱۵] نقل شده، مقصود از اهل بیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام میباشد. مثلاً مسلم در صحیح خود از عائشه نقل میکند که «پیامبر در صبحی خارج شد در حالی که عبائی موئین سیاه به دوش داشت پس حضرت حسن بن علی علیهالسلام آمد. حضرت او را زیر عبا برد سپس حضرت حسین علیهالسلام آمد و زیر عبا رفت پس حضرت فاطمه- سلام الله علیها- آمد و حضرت او را زیر عبا برد، سپس حضرت علی علیهالسلام آمد و حضرت او را زیر عبا برد، آنگاه قرائت فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»[۱۶]
۵- حدیث ثقلین
این حدیث متواتر بین شیعه و اهل سنت است و روایات فراوانی با عبارات مختلف و وحدت معنی، ذکر شده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: «من دو چیز گران بها در میان شما باقی می گذارم تا زمانی که به آن دو پناهنده شوید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که خاندان من هستند؛ این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند؛ بنگرید در مورد آنها چگونه جانشین من میگردید؟»[۱۷] و چیزی که از قرآن جدا نشود و همسنگ آن، باشد در لزوم پیروی از آن همانند قرآن معصوم خواهد بود چنانکه حتی قندوزی عالم سنی از ابن عباس نقل میکند که گفت: «شنیدم رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمود: «من، حضرت علی، حضرت حسن و حسین حسین و نُه تن از فرزندان حسین علیهمالسلام پاک و معصوم هستیم»[۱۸].
ب) تعیین مصداق مرجع حل اختلاف
با اینکه اولی الامر معصومند، ولی در آیه، مرجع حل اختلاف، خدا (قرآن) و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله (سنت او) معرفی شده است؛ نه اولی الامر زیرا:
۱- اختلاف در احکام است.
برخی می گویند: مقصود از نزاع، نزاع در احکام است[۱۹]؛ زیرا اولی الامر قانون گذار و مشرّع نیست. او کسی است که حل نزاع به آنان ارجاع داده نشده است. چنانکه از امام باقر علیهالسلام، در مورد آیه «اطاعت»، چنین نقل شده است که ایشان مصداق این آیه را امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه اطهار علیهمالسلام خواندند و فرمودند خداوند در این آیه آنان را به جای پیامبران قرار داده، جز اینکه ایشان چیزی را حلال یا حرام نمیکنند[۲۰]. به همین جهت حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «حقی که شما بر گردن ما دارید، عمل کردن به کتاب خدا و سنت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله و قیام به حق و برپاداشتن سنت اوست.»[۲۱]
۲- اختلاف در تعیین مصداق اولی الامر است.
محمد جواد مغنیه (ره) معتقد است علت عدم ارجاع به آنها این است که چون نزاع ممکن است بر سر تعیین خود اولی الامر باشد- چنانکه واقع شد- بنابراین ارجاع به آنها بیفایده است.[۲۲] یعنی اگر بر سر تعیین اولیالامر نزاع داشتید به خدا و رسول مراجعه کنید و از پیش خود اولی الامر تعیین نکنید؛ که این معنا با سیاق آیه نیز متناسب است که «و ان تنازعتم» بعد از «اولی الامر منکم» آمده است.
۳- اختلاف در اموری که رفع اختلاف به دست آنان نیست.
نظر بهتر که جامع دو نظر قبلی است، نظر مرحوم علامه طباطبایی است؛ ایشان معتقدند: خدا در این آیه به مسلمانان دستور داده تا در هنگام نزاع در اموری که اولی الامر در آن استقلال ندارند و رفع نزاع به دست آنها نیست، به خدا (قرآن) و رسول (سنّت او) مراجعه کنند تا رفع نزاع شود.[۲۳]
بنابرین تعیین احکام و اولی الامر از مصادیق مهم آن میباشد؛ بلکه با توجه به اینکه خدا با حکم تشریعی، اطاعت از اولی الامر را به جهت عصمتشان در ردیف اطاعت از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قرار داده، لازمه این فرمان این است که آنها گر چه مشرّع نیستند؛ اما سخنانشان، خبر از قرآن و سنت نبوی است؛ پس لازم است علاوه بر امور اجرایی، در هنگام نزاع در احکام کلی اسلام نیز به آنان مراجعه شود تا آنان حکم واقعی را از طرف خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیان کنند. چنانکه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شرکای خود را از کسانی می خوانند که خدا آنها را قرین خود و رسول خود کرده و در مورد آنها آیه «اولی الامر» را نازل کرده است و بعد میفرماید: اگر از نزاع در مورد چیزی ترسیدید، آن را به خدا و رسول و اولی الامر بازگردانید. سپس علی علیهالسلام مصادیق آنها را پرسید و جواب شنید: تو اولین آنها هستی[۲۴].
بنابراین تنها در تعیین اولی الامر است که دیگر نمی توان به خود آنها مراجعه کرد. در هر صورت، شیعه امامیه به این آیه عمل کرده است؛ زیرا در تعیین اولی الامر و احکام خدا و پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله رجوع کرده است. اما اهل سنت به آن پشت پا زده اند زیرا در تعیین اولی الامر به جای مراجعه به خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اجماع اهل حل و عقد و … رجوع کرده اند، و در تعیین و فهم احکام نیز به جای مراجعه به خدا و پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به قیاس، استحسان و … مراجعه کردند.
در پایان این سئوال باقی میماند که چگونه اهل سنت با وجود این همه دلیل و مدرک، در عظمت و عصمت اهل بیت (علیهم السلام) از آنها دست کشیدهاند و از کسانی دنبالهروی میکنند که معصوم نیستند و حتی در مذّمت و توبیع آنها روایات متواتری وجود دارد. درحالیکه آنها را توجیه میکنند!!
[۱] مانند: فضل بن حسن؛ طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: دارالمعرفه، بینوبت چاپ، بیتا)، ج ۴ ۳، ص ۱۰۰٫ و علامه سید محمد حسین، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۱)، ج ۱۴، ص ۳۹۱
[۲] مانند: فخر، رازی، التفسیر الکبیر؛ (بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیتا)، ج ۱، ص ۱۴۴، و محمد، عبده و سیده محمد و رشید رضا، تفسیر المنار (بیروت: دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۹۳ ه-. ق)، ج ۵، ص ۱۸۵
[۳] «ما ینطق عن الهوی ان هو الاوحی یوحی» ر.ک: نجم/ ۴ ۳
[۴] عنکبوت/ ۸
.[۵] «… و انّما امر بطاعه اولی الامر لأنهم معصومون مطهرون و لا یأمرون بمعصیه» یعنی فقط به این جهت که اولی الامر معصوم و پاکند و امر به معصیت نمیکنند، امر به اطاعت آنها شده است.شیخ صدوق، علل الشرایع، بی جا: مؤسسه دارالحجه للثقافه؛ چاپ اول، ۱۴۱۶ ه- ق)؛ ص ۱۵۰
[۶] مجمع البیان، همان، ص ۴۱۴ ۴۰۸
[۷] سلماین بن ابراهیم، قندوزی، ینابیع الموده، (کاظمیه: داراکتب العراقیه، چاپ هشتم، ۱۳۸۵)، ص ۱۱۷ ۱۱۴٫ و عبیدالله، حاکم حسکانی حنفی نیشابوری، شواهد التنزیل، تحقیق و تعلیق محمد باقر محمودی؛ (تهران: موسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ ه- ق)، ج ۱، ص ۱۹۱ ۱۸۹
[۸] سلطان الواعظیان، شیرازی، شبهای پیشاور، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۷۲)، ص ۹۸۸
.[۹] «اولی الامر هُم الائمهُ اهل البیت «علیهم السلام» ینابیع المودإ، همان، ص ۱۱۵
[۱۰] علامه حلی (ره)، کشف المراد فی شرح تحدید الاعتقاد، تحقیق حسن، حسن زاده، آملی، (قم موسسه النشر الاسلامی، نوبت چاپ، بیتا). ص ۳۶۵ ۳۶۴٫
[۱۱] همان، ص ۳۶۴٫
[۱۲] آیت الله، ناصر، مکارم و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم ۱۳۶۳)، ج ۱۷، ص ۲۹۲٫
[۱۳] نحل/ ۴۰ و یس/ ۸۲٫
[۱۴] مجمع البیان، همان، ج ۸ ۷، ص ۵۶۰ ۵۵۹، و تفسیر المیزان، همان، ج ۱۶، ص ۳۱۹ ۳۱۶
[۱۵] مسلم بن الحجاج، التشیری النیسابوری، صحیح مسلم بشرح النروی، (بیروت: دار احیاء التراث العربی چاپ سوم، بیتا، ج ۱۶ ۱۵، ص ۱۹۵ ۱۹۴٫ و جلال الدین عبدالرحمن، السیوطی الدر المنثور، (قم، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، بینوبت چاپ ۱۴۰۴ ه-. ق، ج ۵، ص ۱۹۹ ۱۹۸٫ و قواعد التنزیل، همان، ج ۲، ص ۱۳۹ ۱۸، تعداد ۱۳۸ عدد روایت ذکر کرده اند در این مورد و محمد بن الاثیر؛ الجزری، جامعه الاصول فی احادیث الرسول؛ دارالفکر چاپ دوم، ۱۴۰۳ ه-. ق، ج ۵، ص ۳۵۱، ۳۵۲، ج ۸، ص ۶۵۰٫ ج ۹، ص ۱۵۵
[۱۶] صحیح مسلم، هما
[۱۷] مجمع البیان، همان ج ۲ ۱، ص ۸۰۵ و المیزان، همان، ص ۳۷۸٫ و صحیح مسلم، همان. و تفسیر کبیر فخر رازی همان، ج ۸، ص ۱۶۳ و حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، همراه با تلخیص ذهبی؛ (بیروت: دارالمعرفه، بینوبت چاپ، بیتا) ج ۳، ص ۱۰۹ و محمد بن عیسی بن سوره؛ الجامع الصحیح، (بیروت: دارححیاء التراث العربی، بینوبت چاپ، بیتا. ج ۵، ص ۶۶۳ ۶۶۲
.[۱۸] «انا و علی و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون» ینابیع الموده، همان. ص ۴۴۵
[۱۹] تفسیر نمونه، هما، ج ۳، ص ۴۴۱
.[۲۰] «هی فی علی و فی الائمه جعلهم الله مواضع الانبیاء غیر انهم لا یحلون شیئا و لا یحرمونه» سید هاشم، بحرانی، ابرهان فی تفسیر القران (قم: پارسایان، چاپ دوم، ۱۳۷۹)، ج ۱، ص ۳۸۵
.[۲۱] «ولکم علینا العمل بکتاب الله تعالی و سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله) و القیام بحقه و النعش لسنته» نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، (قم: پارسایان، چاپ دوم، ۱۳۷۹)، خطبه ۱۶۹، ص ۳۲۲
[۲۲] محمد جواد، مغنیه، التفسیر الکاشف، (بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۹۹۰ م)، ج ۲، ص ۳۶۲
[۲۳] المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج ۴، ص ۴۰۲ ۴۰۱
[۲۴] شواهد التنزیل، همان، ج ۱، ص ۱۹۸
پاسخ دهید