گاهی تعصب و عناد، انسان را به انکار چیزهایی می کشاند که روشن تر از خورشیدند. وقتی مطلبی برای شخص یا گروهی سنگین باشد، آنها را وادار می سازد که دست تکذیب آن مطلب بزنند. از جمله مطالبی که روشنی که برای جمع کثیری، قابل تحمل نیست، ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و حدیث غدیر است. چنانچه ابن تیمیه در منهاج السنه از قول ابن حزم آورده است: «و قال ابن حزم: حدیث غدیر لا یصح من طریق الثقات». آنها دست به انکار تواتری زده اند که در اسلام نظیری ندارد. حال در این وجیزه سعی داریم تا قدری از این عظمت درک ناشدنی را بیان کنیم.
برای روشن شدن جواب به نکاتی چند اشاره میشود.
۱ـ معنای غدیر:
در لغت عبارت است از محّلی که آب باران در آن جمع میشود[۱]، و در اصطلاح اسم محّلی است در جحفه که واقع در چهار راهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا میکند، و مراد از یومالغدیر، روز هیجدهم ذیحجّه است که، روز پنجشنبه سال دهم هجرت پیامبر اکرم در غدیر خم، در حضور ۹۰ تا ۱۲۰ هزار نفر، خطبه غدیر، و حدیث معروف غدیر را ایراد فرمود[۲].
۲ـ تواتر حدیث غدیر و عدم نیاز به بررسی سند:
حدیث غدیر مورد توجّه خاصّه و عامّه قرار گرفته است. علّامه امینی (تا زمان خودش)، نام ۲۶ نفر را ذکر میکند که در این مورد کتاب و یا رساله مستقلّی، را تألیف نمودهاند[۳] و این تعداد را محقق محترم سیّد عبدالعزیز طباطبائی به ۱۲۵ کتاب میرساند. و این نکته هم اضافه شود که علم رجال که برای بررسی وثاقت راویها است (علم روششناسی) و درایه که علم حدیثشناسی است در حدیثی لازم است مراعات شوند که جزء خبر های واحد باشد.
و امّا در حدیث شریف غدیر لازم نیست. برای اینکه هم تواتر لفظی دارد ( روایتی که با چنین سلسله سند متفاوت ولی با الفاظ مشترک از معصوم نقل شده باشد تا آنجا که احتمال ساختگی بودن نداشته و برای شنونده یقین آور باشد ) و هم تواتر اجمالی (یعنی بعضی از اخباری که به عنوان حدیث غدیر رسیده یقیناً از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده است) و هم تواتر معنوی دارد (یعنی مضامین آن مشترک ولی با عبارات گوناگون در روایات دیگر و موارد متعدّدی نقل شده است).
۳ـ وجود عوامل وثاقت در حدیث غدیر:
حدیث غدیر، علاوه بر تواتر همه جانبه، از علائم وثاقت نیز برخوردار است. زیرا
اوّلاً مخالفت با قرآن ندارد؛ بلکه صدها آیه هم چون آیهی اکمال، تبلیغ، ولایت، اولیالامر، آنرا تأیید میکند. ثانیاً نه تنها مخالف سنت قطعی نیست؛ بلکه صدها حدیث در تأیید آن وجود دارد، هم چون حدیث ثقلین، منزلت، سفینه و… . ثالثاً با سیره پیامبر و داده های عقل هماهنگی دارد. زیرا پیامبر صلّیاللهعلیهوآله در سفرهای کوتاه، جانشین تعیین میکرد؛ آیا امکان دارد که مردم را بدون جانشین رها کند؟ رابعاً با ضروت دین مخالفتی ندارد. و خامساً از نظر سندی صحیح و متواتر است و… پس همه عوامل وثاقت در حدیث غدیر جمع میباشد .
با در نظر داشتن این مقدّمه گوییم:
اوّلاً: حدیث غدیر – که متن آن را خواهیم آورد – از احادیث متواتر و قطعی، و مسلّم است. تواتری که نه فقط درصدر اسلام و اعصار نزدیک به زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده بلکه در همه قرن ها و دوره ها ، وجود داشته است.
چنانچه این ادعا برخی استوانه های اهل سنت همانند ابن عقده، ابن جریر طبری، شمس الدین ذهبی، جلال دالدین سیوطی و بسیاری از علمای طراز اول آنها به ثبت رسیده است. تا جایی که حتی برخی از آنان برای طرق حدیث غدیر، کتابی مستقل نگاشته اند[۴]. چنانچه متن مورد اتفاق فریقین (شیعه و سنی) چنین است: «معاشر المسلمین الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا اللهم بلی قال: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال مَن والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل مَنْ خذله»[۵] ای مردم آیا (ولایت ) من بر شما از خود شما اولا (و سزاوارتر) نیستم؟ گفتند خدایا چرا، حضرت فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی ـ علیه السّلام ـ مولای او خواهد بود، (این جمله را بنابر قول احمد بن جنبل چهار بار تکرار نمود) بار خدایا دوست بدار، آنکه او را دوست دارد، و دشمن بدار، آنکسی که او را دشمن بدارد، و یاری فرما یاران او را، و خوار گردان خوارکنندگان او را.
و ثانیاً: اسناد متعدد برای آن نقل شده است که مرحوم علّامه عبدالحسین امینی ـ قدّس سرّه الشّریف ـ تمام اسناد آن را از طریق اهل سنّت و شیعه در کتاب گران سنگ خود، «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب» جمعآوری نموده است. ایشان حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از اصحاب، همچون ابوهریره، ابولیلی انصاری، براءبن عازب و غیره[۶] و نیز ۸۴ نفر از تابعین را مانند ابوراشد البحرانی، ابوسلیمان المؤذن، اصبغبن نباته و… را اسم میبرد که ناقلان حدیث غدیر بودهاند[۷].
ایشان همچنین در قرن دوّم، ۵۶ نفر[۸] و در قرن سوّم ۹۲ نفر[۹] و در قرن چهارم حدود ۸۰ نفر[۱۰] و در قرن پنجم حدود ۳۰ نفر، و در قرن ششم حدود ۲۰ نفر، و در قرن هفتم حدود ۲۳ نفر و همینطور تا قرن چهاردهم، مجموعاً ۳۶۰ نفر از علما و محدّثین، حدیث غدیر را نقل نمودهاند[۱۱]، و در کتابهای موجود حدود ۲۱ نفر از مورّخین اهل سنّت هم چون بلاذری، ابن قتیبه، طبری و… ۲۵ نفر از علمای حدیث اهل سنّت، مانند ابن ادریس شافعی، احمد حنبل، ترمذی، نسائی، طحاوی و… و حدود ۱۰ نفر از مفسرین آنها هم چون تفسیر طبری، ثعلبی، قرطبی و… و حدود ۷ نفر از متکلّمین آنها هم چون، قاضی ابیبکر باقلانی، ایجی شافعی، شریف جرجانی و… و حدود پنج نفر از لغویین هم چون معجمالبلدان حموی، تاج العروس زبیدی و… حدیث شریف غدیر را در کتابهای خود نقل نمودهاند[۱۲] که مجموع همهی آنها به ۵۰۰ نفر میرسد[۱۳].
و همچنین ابن اثیر با اسناد خود حدیث غدیر را نقل نموده است[۱۴] و همچنین قرطبی، این حدیث را با اسناد خود نقل نموده است[۱۵]، و ابن کثیر دمشقی[۱۶]، ابنماجه قزوینی[۱۷] و متّقی هندی در کنزل العمّال[۱۸] به طرق مختلفی حدیث غدیر را نقل نموده است.
همینطور محدّثین جریان استدلال علی علیه السّلام به حدیث غدیر را در مناسبتهای مختلف، نقل نمودهاند، مانند: ابی الطفیل[۱۹]، زید بن ارقم[۲۰]، عامر بن واثله[۲۱]، انس بن مالک[۲۲]، عبدالرحمن بن ابی لیلی[۲۳] اصبغ بن نباته[۲۴] و عمیره بن سعد[۲۵]، زیدبن شبع، زاذان بن عمر[۲۶] و ابنولید.
اگر کسی اهل انصاف و دارای مطالعه در تاریخ باشد، اعتراف میکند که حدیث شریف غدیر، از نظر سندی اصلاً قابل خدشه نیست. تنها اشکالی که مطرح شده است، این است که این حدیث در صحیح بخاری و مسلم نقل نشده است. جواب آن این است که: اوّلاً این دلیل بیخبری و یا تعصب آنها است که حدیث را نقل نکردهاند، نه نقص حدیث. و ثانیاً خود اهل سنّت قاعدهای دارند به نام تقدیم مثبت برنافی، چنانکه حلبی تصریح نموده است: مثبت (و نقل کننده حدیث) بر نافی (وکسی که حدیث را نقل نکرده) مقدّم است.
و ثالثاً: بخاری و مسلم بنای جمعآوری همه احادیث صحیحه را نداشتهاند، چنانکه ابن حجر تصریح میکند که خود بخاری تصریح نموده، که آنچه از روایات صحیحه نقل نکردهام، بیش از آن است که جمعآوری نمودهام[۲۷].
[۱] امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ دوّم، ۱۳۶۶، ج۱، ص۹٫ و ر.ک: شافعی، عبدالله، المناقب، ص۱۰۸
[۲] امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ دوّم، ۱۳۶۶، ج۱، ص۹٫ و ر.ک: شافعی، عبدالله، المناقب، ص۱۰۸
[۳] الغدیر، همان، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۲
[۴] . برای اطلاغ بیشتر ر.ک: کتاب عبقات الانوار جلد اول و دوم.
[۵] الغدیر، همان، ج۱، ص۸٫ و ر.ک: موّفق بن احمد خوارزمی، المناقب، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ سوّم، ۱۴۱۷، ص۱۳۵، روایت ۱۵۲٫ و ر.ک: متّقی هندی، علی، کنزالعّمال، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۵ق ـ ۱۹۸۵م، ج۱۱، ص۶۰۹، روایت ۳۳۹۵۰
[۶] الغدیر، همان، ج۱، ص۶۲ـ۱۴
[۷] همان، ص۷۲ـ۶۲
[۸] همان، ص۸۲ـ۷۳
[۹] همان، ص۹۹ـ۸۲
[۱۰] همان، ص۱۰۷ـ۹۹
[۱۱] همان، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۲۳
[۱۲] همان، ج۱، ص۸ـ۵
[۱۳] سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ص۱۶۰
[۱۴] ر.ک: محمد بن محمّد شیبانی، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، داراحیاء تراث العربی، ج۴، ص۲۸
[۱۵] محمّد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء اتراث العربی، ۱۴۰۵ق، ج۱۸، ص۲۷۸
[۱۶] ابوالفداء الحافظ بن کثیر دمشقی، البدایه و النهایهه، بیروت، مکتب المعارف، ج۷، ص۳۵۰
[۱۷] قزوینی، محمد، سنن، تحقیق محمّد فؤاد عبدالباقی
[۱۸] متّقی هندی، علی، کنز العمّال فی سنن الاحوال، بیروت، مؤسسه الرساله ، ۱۴۰۵ق، چاپ پنجم، ج۱۱، ص۶۰۹، روایت ۳۳۹۵۰، ص۶۰۲، روایت ۵ ـ ۳۲۹۰۴ و روایت ۳۲۹۱۶ و ص۶۰۹، روایت ۳۲۹۴۹ و ۳۲۹۵۰ و ص۶۱۰، ۳۲۹۵۱
.[۱۹] مسند ابن حبنل، ج۲، ص۱۹، ح۹۵۲٫
[۲۰] نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۷۳، روایت۹۳٫ البدایه والنهایه، همان، ج۵، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۴۷
[۲۱] ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالحیاء الکتب، چاپ اوّل، ۱۳۷۹، ج۶، ص۱۶۸ـ۱۶۷
[۲۲] همان، ج۱۹، ص۲۱۷
[۲۳] اسدالغابه، همان، ج۴، ص۲۸، باب العین
[۲۴] همان، ص۱۲۶، ج۶
[۲۵] البدایه و النهایه، همان، ج۷، ص۳۴۸
[۲۶] سبط ابنجوزی، تذکره الخواص، بیروت، مؤسسه اهل البیت، ۱۴۰۱ق، ص۳۵
[۲۷] ابن حجر عسقلانی، مقدّمه فتح الباری، (در یک جلد)، مصر، مطبعه السلفیه.
پاسخ دهید