ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود، روایتی را آورده است که در آن امیر مؤمنان ابوبکر را سزواوارترین مردم در جانشینی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قلمداد می کند. همین روایت سبب شده تا عده ای به آن تمسک ورزیده و بر خلافت ابوبکر صحه بگذارند. ما در این وجیزه سعی نموده ایم، تا به شبهات حاصله از این روایت پاسخ دهیم:
اصل منقوله از ابن ابی الحدید چنین است که امیرالمؤمنین علیهالسلام در آن سزوار بودن ابوبکر را مطرح کرده و در مقام تعلیل به سه خصلت او اشاره نموده است: یکی یار غار بودن وی، دیگری سن و سال او و صفت آخر اقتدای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به او در نماز[۱].
پاسخ:
اوّلا : این نقل در هیچ یک از کتب روائى و حدیثى شیعه وجود ندارد. شاید نویسنده آن یادش رفته است که ابن أبی الحدید ، معتزلی و یک سنی متعصب است .
ثانیا : اگر واقعاً امیر المؤمنین علیه السلام چنین اعتقادی داشت ، چرا شش ماه از بیعت با ابوبکر خودداری کرد ؟ این مسأله که امیر المؤمین علیه السلام در شش ماه اول خلافت ابوبکر و تا زمانی که حضرت زهرا سلام الله علیها زنده بود ، با ابوبکر بیعت نکرد ، از مسلمات تاریخ است که حتی بخاری و مسلم نیز آن را نقل کردهاند . چنانچه بخاری ذکر می کند که در آن شش ماهی که صدیقه طاهره سلام الله علیها بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله می زیست، امیرالمؤمنین علیهالسلام با ابابکر بیعت ننمود[۲].
یا میشود تصور کرد که امیر المؤمنین از بیعت با کسی که احق الناس بالخلافه باشد ، سر پیچی کند ؟
به علاوه، بیعت ایشان پس از شش ماه نیز از روی اجبار و زور بوده است نه از روی میل و اختیار . چنانچه امیر المؤمنین علیه السلام در نامه بیست و هشتم نهج البلاغه به کشان کشان بردنشان به سوی مسجد اشاره می کنند[۳].
ثالثا : این روایت با روایتی که ابن قتیبه دینوری در کتاب الإمامه والسیاسه نقل میکند ، در تضاد است؛ چراکه ابن قتیبه از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل می کند که ایشان فرمود: «ما محق ترین مردم به خلافتیم؛ زیرا ما از اهل بیتیم و ما از شما بدین کار سزاوارتریم»[۴]. همچنین همو در کتاب خویش ماجرای مشاجره بین امیرالمؤمنین علیهالسلام با ابوبکر را نقل می کند که ابوبکر خود را خلیفه پیامبر صلیاللهعلیهوآله خواند و فرستاده خویش را برای چنین امری فرستاد تا از علی علیهالسلام بیعت بگیرد ولی امیرمؤمنان در پاسخ به او فرمودند: «چه زود بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دروغ بستید»! سپس با صدای بلند فرمودند: «سبحان الله او ادعایی را می کند که صلاحیت آن را ندارد»[۵]!
.[۱] «قول أبو الحسن على بن أبى طالب و إنا نرى أبا بکر أحق الناس بها ، إنه لصاحب الغار و ثانی أثنین ، و إنا لنعرف له سنه ، و لقد أمره رسول الله بالصلاه و هو حی» ؛ (امام علی بن ابوطالب فرمود : سزاوارترین فرد از افراد امت برای خلافت و جانشینی ابوبکر بود؛ زیرا او همراه پیغمبر در شب هجرت در غار بود و از نظر سن وسال از همه بزرگتر بود و پیامبر وی را به امامت نماز جماعت در بر گزید) ؛ ر.ک:شرح النهج لابن أبى الحدید ۱/۳۳۲،۳
.[۲] « وعاشت بعد النبی صلى الله علیه وسلم، سته أشهر فلما توفیت دفنها زوجها على لیلا ولم یوءذن بها أبا بکر وصلى علیها وکان لعلى من الناس وجه حیاه فاطمه فلما توفیت استنکر على وجوه الناس فالتمس مصالحه أبى بکر ومبایعته ولم یکن یبایع تلک الأشهر. » صحیح البخاری، ج ۵، ص ۸۲
[۳] . « إنّی کنت أقاد کما یقاد الجمل المخشوش حتى أبایع» ؛ (مرا از خانهام کشان کشان به مسجد بردند ؛ همانگونهای که شتر را مهار میزنند و هر گونه فرار و اختیار از او میگیرند)
.[۴] « لنحن أحق الناس به . لأنا أهل البیت ، ونحن أحق بهذا الأمر منکم.» الامامه والسیاسه ، ابن قتیبه الدینوری ، تحقیق الزینی ، ج ۱ ، ص ۱۹
.[۵] « لسریع ما کذبتم على رسول الله . فرفع علی صوته فقال سبحان الله ؟ لقد ادعى ما لبس له» الامامه والسیاسه ، ابن قتیبه الدینوری ، تحقیق الزینی ، ج ۱ ، ص ۱۹
پاسخ دهید