مسئله رجعت یکی از مسائل قطعی مذهب شیعه است که بر اساس آن، گروهی از مؤمنین برای رسیدن به ثواب نصرت اولیای خدا و دیدن دولتی که سالها انتظار آن را کشیدهاند، به این دنیا برمیگردند تا از دیدن دولت عدل و قسط لذت ببرند. و از طرف دیگر، گروهی از منافقین که آمدن این دولت را انکار کرده و کردارهای زشتی انجام دادهاند، باز میگردند تاعقوبت اعمال خویش را در همین جهان بچشند و دچار خفت و خواری شوند. این مسئله، امری قطعی است که با آیات و روایات اثبات میشود. در این نگاره سعی شده است تا این دلایل بررسی شود.
- الف. شواهد قرآنی بر امکان رجعت:
- آیاتی که بیانگر حشر گروهی از هر امت است:
- دو بار زنده شدن، بعد از دو بار مردن
- زنده شدن اصحاب کهف:
- داستان عزیر:
- هفتاد هزار خانوار فراری از طاعون:
- هفتاد نفر از اصحاب موسى علیهالسلام دو باره زنده شدند:
- زنده شدن کشتهای از بنی اسرائیل:
- رجعت اولاد ایوب:
- ب. شواهد مسئله رجعت در میان رویات اهل بیت
در ابتدای بحث، به کلام علما در رابطه با مسئله رجعت رجوع میکنیم تا به خوبی اهمیت مسئله رجعت در میان مکتب شیعه روشن شود.
مرحوم شیخ مفید رحمتاللهعلیه رجعت را برای مؤمنین و منافقین عالی رتبه میداند[۱]. سید مرتضی رضواناللهتعالیعلیه نیز رجعت را برای مؤمنین، وصول به ثواب یاری و مساعدت حضرت میداند و برای دشمنان رجعت را به منزله انتقام گرفتن و زجر از مشاهده ظهور حق و بالاگرفتن دین پیروان حق میداند[۲]. مرحوم طبرسی رحمتاللهعلیه نیز با استفاده از روایات همین کلام را تأیید میکند و میفرماید دشمنان خدا بازمیگردند تا قسمتی از عذابشان را در این دنیا چشیده و به دست شیعیان امام زمان به هلاکت برسند[۳].
اعتقاد به رجعت سبب شده است که در طول تاریخ، شیعیان مورد طعن قرار بگیرند؛ به طوری که اگر یک راوی هر چند هم موثق باشد؛ اما چون قائل به رجعت بوده، علمای جرح و تعدیل اهل سنت او را از کار میاندازند؛ مثلاً مسلم بن حجاج در مقدمه صحیح مسلم نقل میکند که جریر گفته: «من جابر بن یزید جعفی ملاقات کردم؛ ولی به خاطر اعتقاد وی به رجعت، از او روایتی را نقل نمیکنم». این، ورای آن است که خود او اعتراف کرده است: «از جابر شنیدم که به صراحت میگوید: در نزد من بیش از هفتاد هزار روایت به طریق امام صادق از پیامبر وجود دارد»[۴].
برای اثبات صحت اعتقاد به رجعت، دلایل فراوانی از قرآن و سنت وجود دارد؛ به طوری که مرحوم علامه مجلسی رحمتاللهعلیه در جلد ۵۳ بحار الأنوار، دهها روایت را در این باب نقل میکند. ما ابتدا شواهد قرآنی را ذکر و بعد روایات را نقل خواهیم کرد.
الف. شواهد قرآنی بر امکان رجعت:
در قرآن کریم، آیاتی وجود دارد که عقیده به رجعت را ثابت میکند:
مثلاً در آیه ۸۳ سوره نمل[۵] آمده آمده است: روزى خواهد آمد که از هر گروه، دستهاى از کسانى که آیات ما را تکذیب مىکنند را برمىانگیزیم،.
خداوند در این آیه به صراحت میگوید که ما گروهی از ستمکاران را برمیانگیزیم، نه همه آنها را. به طور قطع این حشر، نمیتواند حشر روز قیامت باشد؛ چراکه حشر روز قیامت همگانی است و احدی باقی نمیماند، مگر اینکه در روز قیامت محشور میشود و نتیجه اعمال خود را خواهد دید. این مطلب از بسیاری از آیات قرآن کریم قابل استفاده است؛ چنانچه در آیه ۴۷ سوره مبارکه کهف، خداوند متعال میفرماید. آنها را برانگیختیم، پس هیچ کس را فروگذار ننمودیم[۶]. و در آیه ۸۷ سوره مبارکه نمل، خداوند متعال، روز قیامت را اینطور تصور میکند که گویی همگى در پیشگاه حضرت حق با فروتنى حضور دارند[۷].
بنابراین، مراد خداوند از « وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا » نمیتواند حشر روز قیامت باشد؛ پس منظور از آن چیزی نیست؛ مگر همان رجعتی که شیعیان به آن اعتقاد دارند.
خداوند میفرماید:
خداوند در آیه ۱۱ سوره مبارکه غافر[۸] بیان میکند که کافران در روز واپـسین گویند: خداوندا ! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى؛ پس اینک که ما به گناهان خویش گردن نهادهایم، براى بیرون شدن از این گرفتارى راه چاره اى هست؟
در ایـن آیه، خداوند از دو بار میراندن و از دو باز زندهشدن سخن گفته است، که هر میراندن، حیات سابقى را مى رساند؛ همانگونه که دوبار زنده شدن، مرگ پیشین را حکایت میکند. مـیـرانـدن نـخست، پس از حیات دنیوى، و مرگ دوم، پس از حیات در رجعت است؛ چنانکه احیا نخست، در رجعت، و احیا دوم در روز واپسین است.
یکی از دلایل صحت و امکان رجعت، زنده شدن اصحاب کهف، بعد از ۳۰۰ سال است که خداوند در سوره کهف به آن تصریح میکند:
گمان مى برى که آنان بیدارند، در حالى که آنان آرمیده اند… این چنین آنان رابرانگیختم تا میان خود گفتگو کنند[۹]. آنان در غارشان سیصد سال درنگ نمودند، و نه سال بر آن افزودند[۱۰].
توجه به این داستان نیز گره ذهنی انسان را نسبت به مسئله رجعت باز میکند. چنانچه خود قرآن ماجرا را بدین گونه شرح میدهد: «یا همانند کسى که از کنار یک روستاى ویران شده عبور کرد، در حالى که سقفهاى آن فروریخته بـود، و مـردم آن مرده و استخوآنها پوسیده و پراکنده شده بود، با خودگفت: چگونه خدا، اینها را پـس از مـرگ زنـده مـى کند. در این هنگام، خدا او را یکصدسال میراند، سپس برانگیخت، و به او گـفت: (نوایى شنید) چه قدر درنگ کردى.گفت: یک روز یا پاره اى از روز، به او گفت: نه بلکه یـکصد سال درنگ کردى. پس نگاه کن به خوردنى و آشامیدنى خود که همراه داشتى، هیچ گونه فرسودگى در آن رخ نداده؛ ولى به الاغ خود نگاه کن که چگونه فرسوده و از هم گسیخته شده… که ماتو را، زنده شدن تو پس از یکصد سال مردن را – نشانهاى براى مردم قرار دهیم ( از تو شنیده باور کنند که زنده شدن مردگان حق است ) اکنون به استخوانهاى پوسیده و از هم گسیخته الاغ خـود نـگـاه کـن، تا چگونه آنها را فرآورده استوار مى سازیم، سپس گوشت بر آن مى پوشانیم. پس هـنـگامى که این حقایق بر او آشکار گردید، گفت: هرآینه مى دانم خداوند بر همه کارى توانایى دارد»[۱۱].
یکى دیگر از دلایل صحت و امکان رجعت در این امت، داستان هفتاد هزار خانوار فرارى از طاعون است که دچار مرگ ناگهانى شدند، و سپس با دعاى حزقیل، سومین وصى حضرت موسى، زنده شدند. خداوند، در قرآن کریم داستان را اینگونه نقل میکند: آیا ندیدهاى (ندانستهاى) گروهى را که از ترس مرگ از خانه هاى خود بیرون شدند (به بـهـانه بیمارى طاعون از شرکت در جنگ و جهاد خوددارى نمودند) خداوند فرمان مرگ آنان را صـادر نـمـود، سـپـس، بر اثر دعاى پیغمبرى عظیم الشان، آنان را زنده نمود. خداوند نسبت به بندگان خود بخشاینده است گرچه بیشتر مردم سپاس نمى دارند[۱۲].
مرحوم طبرسی در تفسر مجمع البیان در این باره میگوید: آنها از جهادی که بر ایشان واجب شده بود، فرار کردند[۱۳].
این داستان را بارها شنیدهاید که حضرت موسی هفتاد نفر از اصحاب خود را به میعادگاهش در کوه طور برد؛ اما آنها بعد از دیدن معجزات فراوان، بازهم بر لجاجت خویش پافشاری و حتی درخواست کردند که خداوند را با همین چشم ظاهری ببینند که خداوند عذاب خود را بر آنان نازل کرد و آنان بر اثر صاعقه از بین رفتند. حضرت موسی علیهالسلام دعا کرد و آنان دو باره زنده شدند. چنانچه خداوند متعال نیز در قرآن ماجرای آنان را آورده است[۱۴].
کشتهای در میان بنی اسرائیل پیدا شد که مشخص نبود چه کسی او را کشته است و هر کس گناه آن را به گردن دیگری میانداخت؛ تا اینکه از جانب خداوند وحی رسید که گاوی را سر ببرند و بیخ دم او را به جنازه بزنند تا او زنده شده و قاتل خویش را رسوا سازد. چنانچه قرآن کریم در آیه ۷۲ و ۷۳ سوره بقره بدان اشاره میکند[۱۵].
در سوره مبارکه ص خداوند پس از ذکر مصائب ایوب و سربلندی وی از آزمایش الهی میفرماید: «و خانوادهاش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتى از سوى ما و تذکّرى براى اندیشمندان باشد»[۱۶].
مفسرین در تفسیر این آید میفرمایند: خداوند فرزندان حضرت ایوب را بعد از آن که همه آنها را از دنیا برده بود، به او بازگرداند و تا سالها بعد با آن حضرت زندگی کردند. چنانچه در تفسیر جلالین آمده است که خداوند هم فرزندان از دنیا رفته و هم مثل آنان را به او عطا کرد[۱۷]. و بغوی نیز به نقل از ابن عباس در تفسیر خود میآورد که خداوند جوانی همسر ایوب را بدو بازگرداند و پس از آن ۲۶ پسر را برای او به دنیا آورد[۱۸]. همچنین بسیاری از مفسران اهل سنت؛ از جمله: ابن کثیر، سیوطی، ابن أبی حاتم، شوکانی و… گفتهاند: خداوند اموال و فرزندان ایوب را عینا به او بازگردانده و مثل آنها را نیز به وی ارزانی داشت[۱۹]. وقتی ثابت شود که بازگشت بعد از مرگ به دنیا در امتهای گذشته و نیز در امت اسلام اتفاق افتاده و دهها روایت صحیح از ائمه اطهار علیهمالسلام نیز این مسأله را تأیید کنند، چه مانعی می تواند از اعتقاد به رجعت جلوگیری نماید؟ مگر نه اینکه اهل سنت بسیاری از عقائد خودشان را از روایاتی گرفتهاند که سر منشأ همه آنها اسرائیلیاتی است که توسط کعب الأحبارها وارد عقائد اهل سنت شده است؛ همانند عقیده به تجسیم!
از آن طرف، عدهای برای بطلان عقیده رجعت، به آیاتی استناد میکنند؛ چنانچه عثمان الخمیس آیه ۹۹ و ۱۰۰ سوره مبارکه مؤمنون که به عدم پذیرش درخواست کفار از بازگشتشان به دنیا میپردازد[۲۰] را دستمایه خویش برای مقابله با مسئله رجعت قرار میدهد.
به احتمال زیاد، مخالفین رجعت، کلمه: « کلا » را به به درخواست رجعت از سوی کافرین برگردانده است؛ در حالی که چنین نیست. خداوند نمیگوید که: هرگز آنها را بر نمیگردانیم؛ بلکه خداوند میگوید: حتی اگر آنها را برگردانیم، عمل صالح انجام نمیدهند و همانند گذشته بر ستمکاری خود اصرار میورزند. شاهد بر مطلب آیه ۲۸ سوره انعام است که خداوند میفرماید: اگر آنها را برگردانیم، دو باره به همان کارهایی که از قبل انجام میدادند، برمیگردند[۲۱].
همچنین مفسر بزرگ اهل سنت، ابن کثیر سلفی دمشقی در ذیل آیه بیان میکند: منظور ابن کثیر این است که: کلمه « کلا » یعنی اینکه آنها از خداوند میخواهند که به دنیا بازگردند تا عمل صالح انجام دهند و خداوند میفرماید که اگر آنها را برگردانیم، بازهم عمل صالح انجام نخواهند داد و آنها دروغ میگویندد چنانکه خداوند فرموده است: «و اگر بازگردند، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمىگردند»[۲۲] و قرطبی، از مفسران بنام اهل سنت نیز همین قول را ذکر میکند: اگر خداوند دعای اینها را اجابت کند و اینها برگردند، به گفته خودشان وفا نمیکنند؛ چنانکه آیه ( و لو ردوه لعادوا لمانهوا عنه ) به این مطلب اشاره دارد[۲۳]. چنانچه شوکانی هم همین احتمال را ذکر میکند: [کلا] به این معنا است که اگر به سخن آنها گوش داده شود و آنها را به دنیا برگردانند، به وعدهای که دادهاند وفا نخواهند کرد؛چنانچه در آیه دیگر میفرماید: «و اگر بازگردند، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمىگردند»[۲۴].
ب. شواهد مسئله رجعت در میان رویات اهل بیت
همانطور که گفته شد، در بین اسانید شیعه، روایات زیادی وجود دارد که مسئله رجعت را مطرح میکند. چنانچه امام صادق در تفسیر آیه ۸۱ سوره آل عمران[۲۵] میفرماید: نیست فرزندی از فرزندان حضرت آدم که پیامبر بوده باشد؛ مگر اینکه به دنیا برمیگردد و امیر المؤمنین علیهالسلام را یاری میکند. و این همان گفته خداوند «لتؤمنن به؛ تا به او ایمان بیاورند» است و مراد از آن، ایمان به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است و نیز مراد خداوند از «ولتنصرنه؛ تا او را یاری کنند» یاری امیر المؤمنین علیهالسلام است[۲۶].
و نیز ابی بصیر نقل میکند که اما باقر علیهالسلام از من سؤال کرد: آیا اهل عراق رجعت را انکار میکنند ؟ عرض کردم: بلی. امام فرمود: آیا در قرآن نخواندهاند: ما از هر امتی، گروهی را بر میانگیزیم[۲۷]؟
همچنین محمد بن طیار میگوید: از امام صادق علیهالسلام در باره آیه ۸۳ سوره نمل « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » پرسیدم و ایشان فرمودند: «مؤمنی کشته نمیشود؛ مگر اینکه به دنیا بر میگردد تا بمیرد و مؤمنین نمیمیرد؛ مگر اینکه به دنیا بر میگردد تا کشته شود»[۲۸].
در جای دیگر نیز هست که شخصی همان سؤال را » سوال شد، فرمود: مردم درباره آن چـه مـى گـویند ؟ گفتند: مى گویند درباره قیامت است. فرمود: آیا در روز قیامت از هر گروهى دسـتـه اى برانگیخته مىشوند، و بقیه وانهاده مى شوند ؟ نه، چنین نیست، این آیه مربوط به رجعت است، اما آیه قیامت آیه «وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا» است[۲۹]. در جای دیگر نیز امام صادق همین آیه را بدین صورت شرح دادهاند: هیچ مؤمنین نیست که کشته شده باشد؛ مگر اینکه به دنیا بر میگردد تا بمیرد. بازنمى گردد جز کسانى که خالصا ایمان آورده باشند یا کفر ورزیدهاند[۳۰]
باری دیگر خـلـیفه مامون عباسى، از امام على بن موسى الرضا (ع )، پرسید: درباره رجعت چه مى گویى. فرمود: رجـعـت حـق اسـت، در امتهاى گذشته بوده، و قرآن از آن یاد کرده. پیغمبر اکرم (ص )فرموده: هـرآنـچـه در امـتهاى پیشین واقع شده نظیر آن در این امت نیز واقع مى شود. هنججتین فرموده: هنگام ظهور مهدى (عج )، عیسى (ع ) از آسمان فرود مى آید و به وى اقتدا مى کند. بـاز فـرمـوده: اسـلام غـریب بود، و به غربت بازمى گردد، خوشا باد غریبان را. پرسیدند: آنگاه چه مى شود. فرمود: حق به اهلش بازمى گردد[۳۱].
.[۱] «والرجعه إنما هی لممحضی الإیمان من أهل المله وممحضی النفاق منهم» ر.ک: المسائل السرویه، الشیخ المفید، ص۳۵
.[۲] « اعلم أن الذی تذهب الشیعه الإمامیه إلیه أن الله تعالى یعید عند ظهور إمام الزمان المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوماً ممن کان قد تقدم موته من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته ومعونته ومشاهده دولته، ویعید أیضاً قوماً من أعدائه؛ لینتقم منهم فیلتذوا بما یشاهدون من ظهور الحق وعلو کلمه أهله».ر.ک: رسائل السید المرتضى، ج۱ ص۱۲۵، إعداد: السید مهدی الرجائی
.[۳] « وقد تظافرت الأخبار عن أئمه الهدى من آل محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فی أن الله تعالى سیعید عند قیام المهدی قوماً ممن تقدم موتهم من أولیائه وشیعته لیفوزا بثواب نصرته ومعونته ویبتهجوا بظهور دولته، ویعید أیضاً قوماً من أعدائه لینتقم منهم وینالوا بعض ما یستحقونه من العذاب فی القتل على أیدی شیعته والذل والخزی بما یشاهدون من علو کلمته». مجمع البیان، الطبرسی، ج۷ ص۳۶۷
.[۴] « حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الرَّازِیُّ سَمِعْتُ جَرِیرًا یَقُولُ لَقِیتُ جَابِرَ بْنَ یَزِیدَ الْجُعْفِیَّ فَلَمْ أَکْتُبْ عَنْهُ کَانَ یُؤْمِنُ بِالرَّجْعَهِ. سَمِعْتُ جَابِرًا یَقُولُ عِنْدِی سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِیثٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کُلُّهَا.» ر.ک: صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۵ – ۱۶
[۵] . «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآَیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ»
[۶] . «وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا»
.[۷] « وَیَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ» سوره نمل، آیه ۸۷
[۸] . « قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ»
.[۹] «وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ… وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ» الکهف / ۱۸ و ۱۹
.[۱۰] « وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَهٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا» الکهف / ۲۵
.[۱۱] «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَهَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آَیَهً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» البقره / ۲۵۹
.[۱۲] « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ» البقره / ۲۴۳
.[۱۳] « هؤلاء ( الذین خرجوا من دیارهم ) قیل: هم من قوم بنی إسرائیل، فروا من طاعون وقع بأرضهم، عن الحسن. وقیل: فروا من الجهاد، وقد کتب علیهم» ر.ک: تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، ج ۲، ص ۱۳۲
[۱۴] . « وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ. ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.»
.[۱۵] «وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ. فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آَیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» البقره / ۷۲ و ۷۳
.[۱۶] « وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ » سوره مبارکه ص آیه ۴۳
.[۱۷] «أی أحیا الله له من مات من أولاده ورزقه مثلهم» ر.ک: تفسیر الجلالین، المحلی، السیوطی، ص ۶۰۳
[۱۸] . «ان الله رد على المرأه شبابها فولدت له سته و عشرین ذکراً». ر.ک: تفسیر البغوی، ج۳، ص۳۱۱
.[۱۹] « ورد الله علیه ماله وولده عیانا ومثلهم معهم» ر.ک: تفسیر ابن أبی حاتم، ابن أبی حاتم الرازی، ج ۱۰، ص ۳۲۴۵ و تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۹۸ – ۱۹۹ و الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج ۵، ص ۳۱۱ و فتح القدیر، الشوکانی، ج ۴، ص ۴۳۹
.[۲۰] «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ». (زمـانـى کـه مرگ یـکـى از آنـان را فرارسد، گوید: پروردگارا ! مرا بازگردان، تا آنچه را فروگذار کردهام کار نیک انجام دهم؛ ولى چنین نیست، این سخنى است که او برزبان مى راند، ( و اگـر بـازگـردد کـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان میانه اى است (برزخ ) تا هنگامه قیامت). المؤمنون، ۹۹ و ۱۰۰
.[۲۱] «وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ». انعام آیه ۲۸
.[۲۲] «کلا أی لأنها کلمه أی سؤاله الرجوع لیعمل صالحا هو کلام منه وقول لا عمل معه ولو رد لما عمل صالحا ولکان یکذب فی مقالته هذه کما قال تعالى « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه وإنهم لکاذبون»تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۶۶
[۲۳] . وقیل: لو أجیب إلى ما یطلب لما وفى بما یقول، کما قال: « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه».تفسیر القرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۰
.[۲۴] أو المعنى: أنه لو أجیب إلى ذلک لما حصل منه الوفاء کما فی قوله « ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه».فتح القدیر، ج ۳، ص ۴۹۸
[۲۵] . «وإذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتینکم من کتاب وحکمه ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه» (و یاد کنید هنگامی را که خدا از همه پیامبران پیمان گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم، سپس در آینده پیامبر برای شما خواهد آمد که آنچه را از کتابهای آسمانی در نزد شماست را تصدیق کند. قطعاً باید به او ایمان بیاورید ورا را یاری نمایید)
.[۲۶] « قال علی بن إبراهیم وحدثنی أبی عن أبی عمیر عن عبد الله بن مسکان عن أبی عبد الله علیهالسلام فی قوله تعالى (و إذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتینکم من کتاب وحکمه ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه ) قال ما بعث الله نبیا من ولدن آدم علیهالسلام الا ویرجع إلى الدنیا فینصر أمیر المؤمنین ( ع ) وهو قوله لتؤمنن به یعنی برسول الله صلى الله علیه وآله ولتنصرنه یعنى أمیر المؤمنین علیهالسلام.» مختصر بصائر الدرجات، الحسن بن سلیمان الحلی، ص ۴۲
[۲۷] . «سعد، عن ابن عیسى، عن الأهوازی، عن حماد بن عیسى عن الحسین بن المختار، عن أبی بصیر قال: قال لی أبو جعفر علیهالسلام: ینکر أهل العراق الرجعه ؟ قلت: نعم، قال: أما یقرؤن القرآن «ویوم نحشر من کل أمه فوجا». بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج۵۳، ص۴۰
.[۲۸] « سعد، عن ابن یزید، وابن أبی الخطاب والیقطینی وإبراهیم بن محمد جمیعا، عن ابن أبی عمیر، عن ابن أذینه، عن محمد بن الطیار، عن أبی عبد الله علیهالسلام فی قول الله عز وجل: « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » فقال: لیس أحد من المؤمنین قتل إلا سیرجع حتى یموت ولا أحد من المؤمنین مات إلا سیرجع حتى یقتل.» بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۵۳، ص ۴۰
.[۲۹] « سئل الإمام أبو عبد الله علیهالسلام عن قوله « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » قال: ما یقول الناس فیها ؟ قلت: یقولون: إنها فی القیامه، فقال أبو عبد الله علیهالسلام: أیحشر الله فی القیامه من کل أمه فوجا ویترک الباقین ؟ إنما ذلک فی الرجعه فأما آیه القیامه فهذه « وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا » إلى قوله « موعدا »» بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۵۳، ص ۵۱
.[۳۰] « حدثنی أبی قال: حدثنی ابن أبی عمیر، عن المفضل، عن أبی عبد الله علیهالسلام فی قوله « ویوم نحشر من کل أمه فوجا » قال: لیس أحد من المؤمنین قتل إلا یرجع حتى یموت، ولا یرجع إلا من محض الایمان محضا أو محض الکفر محضا». بحار الأنوار، العلامه المجلسی، ج ۵۳، ص ۵۳
.[۳۱] « حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی رضی الله عنه قال: حدثنی أبی قال: حدثنا أحمد بن علی الأنصاری عن الحسن بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون یوما وعنده علی بن موسى الرضا علیهالسلام وقد اجتمع الفقهاء وأهل الکلام من الفرق المختلفه فسأله بعضهم… فقال المأمون: یا أبا فما تقول فی الرجعه فقال الرضا علیهالسلام: إنها لحق قد کانت فی الأمم السالفه ونطق به القرآن وقد قال رسول الله ( ص ) یکون فی هذه الأمه کل ما کان فی الأمم السالفه حذو النعبالنعل والقذه بالقذه قال علیهالسلام: إذا خرج المهدی من ولدی نزل عیسى بن مریم علیهالسلام فصلى خلفه وقال علیهالسلام: إن الاسلام بدأ غریبا وسیعود غریبا فطوبى للغرباء قیل: یا رسول الله ثم یکون ماذا ؟ قال ثم یرجع الحق إلى أهله» عیون أخبار الرضا (ع)، الشیخ الصدوق، ج ۱، ص ۲۱۷ – ۲۱۸
پاسخ دهید