وقتی انسان در معرض شبهات غدیر می افتد، ممکن است به ذهنش این خطور کند که اگر این حدیث به امامت حضرت امیر علیه الصلاه و السلام اشاره دارد، آیا خود ایشان نیز برای خلافت و امامت خویش، به این واقعه اشاره نموده اند؟ پاسخ سؤال، گره مهمی از ذهن منکرین دلالت حدیث غدیر، باز می کند که در این وجیزه به وسعمان بدان پرداخته ایم.
مقام و منزلت على بن ابیطالب علیهالسلام در میان اصحاب پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از جهت سبقت درایمان، ایثار و فداکارى در لیله المبیت، جهاد و دفاع از پیامبر گرامى اسلام صلیاللهعلیهوآله، مقام و منزلتى استثنایى است؛ به طوری که هیچ یک از اصحاب، به پاى على بن ابیطالب نمى رسند و پیامبرصلیاللهعلیهوآله به جهت همین شایستگى ها، بـه دسـتور خداوند على بن ابیطالب را به عنوان وصى و جانشین خویش در موارد مختلف معرفى کرده است.
یکى از مهم ترین موارد فوق، حادثه عظیم و رخداد بى نظیر غدیر خم است که علاوه بـر شـیـعـه، بـسـیارى از بزرگان اهل سنت نیز تصریح نموده اند که در غدیر خم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حضرت على علیهالسلام را به عنوان امام و پیشوا و رهبرى پس از خویش به مردم معرفى نمود.
از سوى دیـگـر، نه تنها کتب شیعه، بلکه کتب اهل سنت موارد گوناگون و مختلفى ازاحتجاجات على بى ابیطالب و دیگر ائمه را در اثبات امامت و وصایت نقل نموده اند که به صورت گذرا به چند نمونه از آن اشاره مى شود:
الف) در شورای شش نفره
در شوراى منتخب خلیفه دوم براى تعیین خلیفه سوم، امام على علیهالسلام در یکى از اسـتدلال هاى خود به حدیث غدیر خم تمسک نمود و خطاب به آن شورا، واقعه غدیر را یادآوری نمود و آنها را قسم داد که آیا جز از من در میان جمع شما کسى هست که پیامبر صلیاللهعلیهوآله درباره او فرموده باشد: «هر کس من مولاى او هستم على مولاى او اسـت، خـدایا دوست دار او را دوست بدار، و دشمنش را دشمن بدار…» اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند خیر[۱]. در واقـع عـلـى بـن ابیطالب اولى و سزاوار بودن خویش را به دیگران گوشزد نمود که من نسبت به ولایت احق از دیگران هستم.
ب) در مسجد النبی، کنار مهاجر و انصار
در ایام خلافت خلیفه سوم، بسیارى از مهاجران و انصار در مسجد الـنبى گرد مى آمدند و درباره فضایل و مناقب خویش سخن مى گفتند. حضرت على علیهالسلام در آن مـجـلـس حـضـور داشت و به سخنان آنان گوش مى داد، گروهى از حضرت تقاضا نمودند که او نـیـزسـخـن بـگـویـد؛ آن حـضرت ابتدا به پاره اى از فضائل و سوابق درخشان خویش اشاره نمود و حـاضـران بـر درسـتى آن گواهى دادند. آنگاه به حدیث غدیر اشاره کرد و فرمود: آیـا قبول دارید که در روز غدیر خم پیامبر صلیاللهعلیهوآله مرا خواست و آنگاه ولایتم را به مردم ابلاغ نـمـود و فـرمود حاضران این مطلب را به اطلاع غائبان برسانند، همه گفتند: آرى[۲].
ج) در آغاز جنگ جمل
قبل از شـروع جنگ جمل، امام براى اتمام حجت به طلحه پیام داد تا با وى دیدارکند، طلحه پذیرفت. در آن ملاقات حضرت على علیهالسلام به طلحه چنین گفت: «بـه خدا تو را قسم مى دهم، آیانشنیدى که پیامبر صلیاللهعلیهوآله مى فرمود: هرکس من مولاى او هستم على بن ابیطالب مولاى اواست، خدایا هرکس او را دوست دارد دوست داشته باش و هرکس بـا حـضـرت على علیهالسلام دشمنى کند، تو نیز با او دشمن باش، طلحه پاسخ گفت : آرى شنیده بودم حـضرت فرمودند :پس چرا با من به جنگ و ستیز برخاسته اى، طلحه پاسخ داد: فراموش کرده ام»[۳].
د) در مسجد کوفه
یـکـى دیـگـر از مـواردى که على بن ابیطالب علیهالسلام به جریان غدیر خم اشاره کرده و سخنان تاریخى رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را درباره خویش به مسلمانان یادآورى شده است، این بود که در مسجد کـوفه حضرت مشغول ایراد خطبه بودند و به جریان تاریخى غدیر اشاره نمود و از حاضرانى که در غدیر خم حضور داشته بودند، گواهى خواست، بسیارى گواهى دادند. انس بن مالک نیز در آن محفل بـود، امـا از گـواهى دادن خوددارى نمود. على بن ابیطالب علیهالسلام رو به او کرد و فرمود: «مگر تو در غدیر خـم نـبودى، پس چرا گواهى نمى دهى»؟ انس بن مالک پیرى و ضعف حافظه و فراموشى را عذر آورد؛ حضرت فرمودند: «اگر چنانچه دروغ مى گویى خدا تو را به بلایى مبتلا سازد که عمامه آن را نـپـوشاند»! و به نقل ازتاریخ، نفرین آن حضرت مستجاب شد و انس بن مالک گرفتار مرض پیسى گـشت[۴].
ه) احتجاج اصحاب، بزرگان و حکام به حدیث غدیر
استناد و احتجاج به حادثه غدیر خاص على بن ابیطالب نبوده، بلکه امامان دیگرو حـتـى حضرت زهرا سلاماللهعلیها نیز به آن تمسک جسته اند و به پیروى از آنان صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوأله همانند عـمار و قیس بن سعد و بزرگانى، مانند عبداللّه بن جعفر، عمر بن عبدالعزیز وحتى مامون خلیفه عباسى به حدیث غدیر براى اثبات امامت و وصایت على بن ابیطالب استناد کرده اند[۵].
بنابر این، شیعه همواره به پیروى از ائمه، بزرگان صحابه، تابعین و علما براى اثبات امامت على بن ابیطالب علیهالسلام به حدیث غدیر استناد جسته و از آن پیروى کرده است.
[۱]. «فانشدکم باللّه هل فـیـکم احد قال له رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه : لـیبلغ الشاهد منکم الغائب ؟ قالوا اللهم لا»؛ امالی طوسی، ص۵۴۶ ، ح ۱۱۶۸٫
[۲]. «أَ فَتُقِرُّونَ أَنَ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَانِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى لِی بِالْوَلَایَهِ ثُمَّ قَالَ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَم». کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۴۱
[۳]. « فَقَالَ: نَشَدْتُکَ اللَّهَ، هَلْ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ یَقُولُ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَلَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ» ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَلِمَ تُقَاتِلُنِی؟ قَالَ: لَمْ أَذَکُرْ، قَالَ: فَانْصَرَفَ طَلْحَهُ»؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱۹
[۴]. «أن علیا علیهالسلام ناشد الناس الله فی الرحبه بالکوفه فقال أنشدکم الله رجلا سمع رسول الله ص یقول لی و هو منصرف من حجه الوداع من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه فقام رجال فشهدوا بذلک فقال علیهالسلام لأنس بن مالک لقد حضرتها فما بالک فقال یا أمیر المؤمنین کبرت سنی و صار ما أنساه أکثر مما أذکره فقال له إن کنت کاذبا فضربک الله بها بیضاء لا تواریها العمامه فما مات حتى أصابه البرص». شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج۱۹ ، ص۲۱۷
[۵]. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص ۳۹۶ الی ۴۱۸٫
پاسخ دهید